Printable View
اول سلام
با اجازه اساتيد و البته با كمك و راهنمايشون ميخوام تو اين تاپيك مسائل ژنتيكي رو به زبان ساده و خلاصه و جمع وجور وزير ديپلمي عرض كنم مطالب رو دوس ندارم كپي پيست باشه چون به نظر من نويسنده خودش باس موضوع رو گرفته باشه چيزي كه فكر نكنم (شايد من اينطوري باشم )اون كسي كه مطالب رو كپي كرده اصلا اونو خونده يا نه
عزيزان ميتونيد سوالات خودتون رو هم مطرح كنيد تا با كمك هم ديگه ژنتيك رو قورت بديم حداقل پايه اش رو
با اجازه ديانلا جان
خب عزيزان در ابتدا بهتره مطلبو از ميوز شروع كنيم
ميوز فرآينديه كه در توليد مثل جنسي است كه تعداد كرومزوم ها نصف ميشه
كاهش كرومزومي در تقسيم اول ميوز صورت ميگيره .تقسيم دوم هم به صورت مساوي مثل ميتوز انجام ميگيره
مراحل ميوز :
پرفاز Iكه اين شامل مراحل زير است
لپتوتين :كرومزومها بلند و باريك هستند .ساختارهاي كرومومرها ديده ميشوند .كرومومرها احتمالا جايگاه ژنها هستش
سلام
موضوع خوبي هست :46:
خوب شروع مطلب رو تقسيم ميوز قرار دادين. من هم با همون ادامه ميدم.
همونطور كه اشاره كرديد تقسيم ميوز فرايند توليد سلولهاي جنسي هست كه طي اون محتوي ژنتيكي سلولها نصف ميشه.
در حالت كلي هر سلول غير جنسي (سوماتيك = بدني) از هر نسخه ي كروموزومي يك جفت در خودش داره كه به اون يك جفت كروموزوم، همتا (=همولوگ) گفته ميشه.
ولي در سلولهاي جمسي اين تعداد نصف ميشه يعني از هر جفت كروموزوم همولوگ يه دونه برداشته ميشه و به سلول جديد _جنسي) انتقال داده ميشه.
فايده ي اين تقسيم كروموزومي ايجاد تنوع در ذخيره ي ژنتيكي افراد هست.
به طور ساده مثلا اگر ژن بلند قدي روي يك دونه از جفت كروموزوم همولوگ باشه در سلول جنسي و ژن كوتاه قدي روي كروموزوم همولوگ در سلول جنسي ديگه باشه نتيجه ي اون صفت قد متوسط هست و به همين ترتيب.
البته مثال من خيلي ساده هست وگرنه صفاتي مثل هوش، رنگ چشم و قد علاوه بر عوامل ژنتيكي بروز اونها به مقدار خيلي زيادي به عوامل محيطي هم بستگي داره.
منتظر اطلاعات بيشتر هستيم :20:
پايدار و پيروز باشيد :11:
با تشكر از ديانلاي عزيز كه اين تاپيك رو مورد لطف خودشون قرار دادن
خب خب كجا بوديم
ميوز رو يه خورده ريزتر بررسي ميكرديم
زيگوتين:كرومزومهاي همولوگ همديگر را جذب كرده و توليد بي والانت ميكنند
جفت شدن كرومزومهاي همولوگ را سيناپس ميگويند
پاكي تين با كوتاه شدن و فشردگي همراه هست
تشكيل تتراد (كراسينگ آور ميواند در اين يا قبل از اين مرحله انجام بگيرد)
كمپلكسي به شكل نوار synaptonemal complex را ميتوان در بين كرومزومها ي همولوگ جفت شده مشاهده كرد . اين كمپلكسها ظاهرا باعث تبادل ژنتيكي و ايجاد كياسما ميشود . موجودات فاقد اين كمپلكس تبادل ژنتيكي انجام نميدهند مثل مگس سركه نر و كرم ابريشم ماده
ديپلوتين : كرومزومها باز هم كوتاه و ضخيم ميشوند كرومزومها همديگر را دفع ميكنند به جز مناطقي كه داراي تبادل ژنتيكي صورت گرفته و كياسما توليد شده به هم متصل ميشوند
در اين مرحله كياسما به طرف انتها حركت ميكنند
دياكينز:
پيچيده تر شدن كرومزمها (اين كرومزوم نوشتن هم مكافاتي داره ها:13: )ادامه پيدا ميكند . در اواخر اين مرحله غشا هسته حل ميشود و بي والانت ها به وسيله سانترومر خود را به دوك ها ي تشكيل شده وصل ميكنند
متافازiحداكثر فشردگي را دارند كياسماها به طرف انتهاي كرومزوم ها رفته و مانع از جدا شدن كرومزومها ي همولوگ از يكديگر ميشوند
آنافازiكياسما از انتها خارج شده و هر كروماتيد از سانترومر بهم چسبيده اند
هر جفت كروماتيد كه به وسيله يك سانترومر بهم متصل شده اند را دياد ميگويند
موضوع اين جلسه خواهد بود
چشم اميد به ياري دوستان داريم
نقل قول:سلامنقل قول:
ممنون از شما كه بحث مفيدي رو باز كرديد :20:
براي ساده تر شدن دو متن بالا يه سري اصطلاحاتش رو به همراه معني معدل اينجا قرار مي دم:
بي والانت : دو تايي
كراسينگ اور = Crossing Over : فرايندي كه طي آن ژن هاي همتا بر روي كروموزوم هاي همتا با يكديگر مبادله ميشوند و تنوع ژنتيكي ايجاد مي گردد.
كياسما: ساختاري كه در آن كروموزومهاي همولوگ از نقاطي كه مي خواهند تبادل ژنتيكي انجام دهند به هم متصل ميشوند.
سانترومر: محلي در وسط ساختار هر كروموزوم كه از رشته هاي DNA پيچيده تشكيل شده و براي اتصال كروموزومها به يكديگر به كار مي رود.
پايدار و پيروز باشيد :11:
بله مثل اينكه خودم يه گاف دادم
اين كلمات برا كسايي كه مثل من تو باي بسم الله ژنتيك هستن يغور به نظر مياد
ديانلا جان ممنون
خب مبحث بر هم كنش بين ژنها :
آلل AفنوتيپAرا توليد ميكند و آللBفنوتيپ Bرا توليد ميكند حالا اگه ابين دو با هم در يك هسته باشن ممكن است فنوتيپ ديگري مثل Cرا توليد كنند
پس فنوتيپ نتيجه عمل ژنها نيست بلكه از فرآيندهاي پيچيده اي به وجود مياد
سلامنقل قول:
بله درسته؛
بر هم كنش ژن ها بستگي به رابطه ي غالب و مغلوبي بين اونها هم داره. مثلا آلل A اگر غالب باشه در كنار آلل B فنوتيپ A رو به دست ميده. و همين طور در مورد آلل B.
ولي اگر اين دو نسبت به هم غالب و مغلوب نباشن فنوتيپ جديدي خواهيم داشت.
>> معرفي چند اصطلاح
آلل: دو فرم متفاوت از يك ژن كه بر روي كروموزوهاي همولوگ قرار مي گيرد.
فنوتيپ: بروز صفت ناشي از بيان ژن.
پايدار و پيروز باشيد :11:
موضوع بسيار جالب و شيريني رو انتخاب كرديد. من هم در حال كار روي يك پروژه ي تحقيقاتي در مورد ژنتيك و شبيه سازي هستم. سعي مي كنم يك سري مطلب هم اينجا بذارم.
روز خوش.