نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد
- متبرک باد نام تو -
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...
Printable View
نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد
- متبرک باد نام تو -
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...
از من گريز تا تو هم در بلا نيفتي
بگزين ره سلامت ترك ره بلا كن
نا خدای من!
مسجد من کجاست؟
در کدامین دریا
کدامین جزیره؟-
آن جا که من از خویش برفتم تا در پای تو سجده کنم
و مذهبی عتیق را
- چونان مومیائی شده ئی از فراسوهای قرون -
به ورود گونه ئی
جان بخشم.
مپرور تن ار مرد رای و هشی................که او را چو می پروری می کشی
خردمند مردم هنرپرورند..................که تن پروران از هنر لاغرند
کسی سیرت آدمی گوش کرد...................که اول سگ نفس خاموش کرد
خور و خواب تنها طریق ددست.................برین بودن آیین نابخرد است
خنک نیکبختی که در گوشه ای.................بدست آرد از معرفت توشه ای
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند
دنیا را چه دیدی
شاید اگر این بار در خوابم آید
باز با همین چشمان مغرور
غرق چشمان صمیمیش شدم
شاید در وسوسه هایش غرق شدم ...
شاید ... دیگر بیدار نشدم !
دنیا را چه دیدی !؟ ...
يا چشم نمي بيند يا راه نمي داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروايي
یکی را دوست میدارم ،
همان کسی که هر شب برایم قصه لیلی و مجنون در گوشم
زمزمه میکرد و مرا به خواب عاشقی می برد …
دگر شو شد که مو جانم بسوزد / گریبان تا بدامانم بسوزد
برای کفر زلفت ای پریرخ / همی ترسم که ایمانم بسوزد
به همه عالم دنیا می گی بیاین مشاعره الا من
واقعا که فنفنک خانوم