به نظر من بهترین کار اینه که از ایران برید .متاسفانه فرهنگ مردم ایران بازیچه دین شده.نقل قول:
اروپا یا آمریکا جایی که به حقوق انسانها احترام میگذارند. و آزادی فردی و اجتماعی دارند.
Printable View
به نظر من بهترین کار اینه که از ایران برید .متاسفانه فرهنگ مردم ایران بازیچه دین شده.نقل قول:
اروپا یا آمریکا جایی که به حقوق انسانها احترام میگذارند. و آزادی فردی و اجتماعی دارند.
ممنون از راهنمایی های مفید و شدنیتان.
واقعا نمیدونستیم میشه برای حل این مساله خارج از کشور تشریف برد...
مگه مهاجرت کشکه و برای همه راحت و امکان پذیر؟
با کدوم پول؟:n28:
من جسارتی به کسی اینجا نمیکنم و از وضع مالی بقیه خبری ندارم؛ خودمو میگم ... آه در بساط ندارم.
پس باید بسوزید و بسازید چون فرهنگ مردم مهر طلب و وابسته ایران رو نمیشه درست کرد
سلام ...
همه این حساسیت ها بخاطر دید منفی و تنفر نسبت به یک موضوع ناشی میشه و شخص بخاطر مسائل ایدئولوژیک و اعتقادی نمیتونه اصلا بی خیال بشه نسبت به اون قضیه چون کل وجودش ضد اونه ...
وگرنه مناطقی در همین تهران بغل فرودگاه هست که وقتی هواپیما از بالا سر خونتون رد میشه ادم هزار بار میگه خدایا این یراست نیاد بیفته رو خونه ما " ما که شانس نداریم" و چنان لرزه ای به در و دیوار و شیشه ها وارد میشه که که ادم نصف شب بیدار میشه با خودش میگه چی بود چی بود ؟ خدایا توبه! :n02:
جالب اینجاست مردم هومنجاها خیلی راحت شب میخوابن و زندگیشون و میکنند و با بچه محلشون (هواپیمای چند صد تنی ) خیلی هم ریدیفن ...
و جالبتر اینکه این قضیه دائمیه و همش تکرار میشه و اونم برای فواصل زمانی کم ...
خب چاره چیست؟ مشخصه همون کاری که مردم همونجاها میکنن و زندگیشون و دارن میکنن ...
مردم همونجا چون زورشون نمیرسه که برن مثلا فرودگاه و نابود کنن یا با موشک هواپیماها رو یدونه یدونه بترکونن ، همونجا بی سر و صدا و خیلی مظلومانه گذران میکنن ...
اونی هم که وسعش میرسه میره جای دیگه که هواپیما نباشه و شایدم جای دیگه چیز بدتری در کمینش باشه:n33:
سلامنقل قول:
اینطور نیست که همیشه ناشی از دید منفی باشه، آرامش حق همه است، در مورد مثالی که زدید برای فرودگاه راه دیگری نیست، شهرای بزرگ باید فرودگاه داشته باشن و همیشه کنار این فرودگاه هم مناطق مسکونی هست، کاریش نمیشه کرد. اما در مورد بلند کردن صدای باندها میتونن خیلی راحت صدا رو محدود کنن به همون مساجد و حسینه ها و برای کسی ایجاد مزاحمت نکنن. جالبه تو همین دین خیلی رو حق الناس تاکید شده اما عجیبه به عناوین مختلف تو این مدت بخودشون حق میدن به این حق مردم تجاوز کنن! متاسفانه اینجور کارها تبدیل شده به یه قانون نانوشته و هر کس مخالفت کنه و بخواد از حقش دفاع کنه هزار انگ بش میزنن، باید هنگام بزرگداشت این ایام در کنار شور شعور هم باشه که وقتی نباشه میشه همین
مخالفم. مردم را نباید مجاب به انفعال و راضی شدن اجباری و سکوت و تسلیم نمود.
در هر جامعه ای پیش نیاز ضروریِ به پیشرفت رسیدن در زمینه های اجتماعی، فرهنگی ، مدنی و ... همین که مردم پی به حقوق خود ببرند و به اعتراض بپردازند است.
"نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره نگو تقدیر ما صدتا گره داره"
سلام ...نقل قول:
من نمیگم که فرودگاه نباشه یا مناطق مسکونی نباشه و یا هواپیما فرود نیاد و غیره ...
من میگم اینها هستن و واقعیات زمان حالند و محیطیه که من و شما توش زندگی می کنیم ...
خب بنابراین ... ؟
فرودگاه هست و هواپیمای نزدیک به زمین هست - عزاداری هست - اذان هست - فاتحه و مصیبت هست
خیلی ها با همون عزاداری و گریه ها به آرامش میرسن - اونا هم بخشی از محیط پیرامون ما هستن ...
در مورد فرودگاه مردم اذیت شده میتونن از دولت درخواست کنن که مسیر فرود هواپیما رو در محدوده شهری قرار ندید خب اگر قبول کنن فبها ولی اگر نه چه؟
در مورد همین عزاداری ها هم همین بحثه و وقتی بصورت فرهنگ جا افتاده و بخش جدایی ناپذیر محیط شده و دادخواستهای گروه اسیب دیده مقبول واقع نشه چه میشه کرد ؟
غیر اینه که مثل همون مردمان ساکن در حوالی فرودگاه به وضع موجود عادت کنند یا اگر وسعشون میرسه برن جای دیگه که هواپیما نباشه.
در مورد حساسیت که نمیتونه فراموش کنه این قضیه رو و باهاش کنار بیاد بر عکس مردم نزدیک فرودگاه، بخاطر اینه که بخاطر نوع ایدئولوژی و باورهایی که داره اون مساله براش چالشی شده در حالیکه مساله دیگه ای نظیر هواپیما برای همون فرد با همون باورها اینقدر زجر اور نباشه و چه بسا اگه خونشون نزدیک فرودگاه هم باشه عین مردم همون جا بشه یا مثلا اگر پارتی یی یا عروسی یی در جایی برگزار شده باشه و مثلا صدای اهنگی پخش بشه همون شخص نوعی ممکنه با خودش بگه به به چه آهنگی چه صدایی چقدر قشنگ می خونه ، چه حالی چه نوایی یا اصلا ممکنه بره هونجا تا خود صبح با همونا برقصه ... !!!:n10:
او دچار یک نوع خود خوری و درگیری درونی با اون مساله خاص شده و همانطور که گفتم همون مساله برای شخص دیگه ای ممکنه نه تنها ارامش بخش بلکه رهایی بخش باشه ...
خیر هیچگونه نیازی به دخالت مردم در این مورد وجود نداردنقل قول:
در مورد فرودگاه مردم اذیت شده میتونن از دولت درخواست کنن که مسیر فرود هواپیما رو در محدوده شهری قرار ندید خب اگر قبول کنن فبها ولی اگر نه چه؟
بحث مکانیابی صحیح کاربری هایی همچون فرودگاه، کشتارگاه، گورستان و ... یک مساله ی مهم در شهرسازی است و مدیران و حاکمان باید خودشان پیش از احداث اینها و پیش از اینکه این معضلات پدید آید تصمیمات درست بگیرند.
در جمهوری اسلامی ایران همانگونه که مسایل مهم دیگر همچون محیط زیست، آثار و ابنیه تاریخی باستانی، فضاهای شهری، خیابانها و... به شدت رو به تخریب و زوالند مسایل فوق الذکر نیز از قاعده مستثنا نیستند.
نمیدونم این موضوع به بحث آداب معاشرت مربوط میشه یا نه ولی چون در مورد این موضوع بحث میشد منم نظرمو میدم.
متاسفانه چند شبه بخاطر عربده های این مداح های مفت خور گردن کلفت شبی دو سه ساعت باید هدفون بزارم تا روانی نشم.
ازونور هدفون که میزاری جوری با طبل که میزنن انگار زلزله اومده.مطمئنم که از بین همین افراد اینجا هم رفت و آمد دارن و میخونن و همین حرفهایی که تو نت میزنیم ممکنه چهارتاشونو آگاه کنه.عزادار عزیز همون امامتونم راضی نیست شماها اینجوری سلب آسایش میکنین.
این به آداب معاشرت مربوط هست چون چه دوست داشته باشیم یا نه در یک جامعه زندگی میکنیم که باید به نوعی با همه افراد آن جامعه در هر وضعیتی در ارتباط باشیم و نحوه این ارتباط هم تعیین میکنه که از چه مقدار سطح شعور خانوادگی و فرهنگ زندگی اجتماعی بهره بردیم؟نقل قول:
سلب آسایش کردن یک جرم هست و مسلما قوانینی برای مقابله با اون وجود داره که متاسفانه مثل خیلی از قوانین دیگه نادیده گرفته میشه مگر در شرایط خیلی خاص که ناچار به عقب نشینی باشن.
مثلا یکی از خیابانها را کلا مسدود کرده و تبدیل به محل عزاداری کرده بودن که جالبه کل تعداد نفراتی که در این عزاداری شرکت میکردن به 20 نفر نمیرسید! بعد پلیس مداخله کرد و دستور داد موانع و داربستها را بردارن چون خیابان مسیر تردد تعداد زیادی ماشین برای رفتن به سمت مدرسه هایی بود که در انتهای خیابان وجود داشت و بسته شدن راه بار ترافیکی بسیار سنگینی درست میکرد.
این نوع رفتارها باعث بد آموزی در نسلهای جدید میشه و نتیجه بسیار بد و مخربی داره.
چندتا بچه با طبل و سنج و شیپور راه اقتاده بودن و سر و صدا درست میکردن که مشخصا از روی تفریح و مسخره بازی بود ( من هنوز متوجه نشدم صدای طبل و بوق چه ارتباطی با عزاداری داره؟!)
با این سر و صداها،صدای دزدگیرهای ماشینها هم در آمده بود و مردم به زحمت افتاده بودن که بیان ببینن چی شده و ناچار باید دزدگیر را خاموش یا بی صدا میکردن که اونهم خطرات خاص خودش را داره.
خلاصه کلام ظاهرا جز تحمل کردن و سکوت کار دیگه ای نمیشه کرد چون طرف مقابل باید عقل و منطق داشته باشه و بفهمه
سلام
چند وقتی هست واحد بقلی خانواده ای اومدن که اصلا نرمال نیستن
پدر خانواده فکر کنم تصادف کرده چند سال پیش و نمیتونه راه بره و و به خوبی هم نمیتونه صحبت کنه، اکثر اوقات این مرد از خونه بیرون میره و میشینه سر کوچه تا شب، شب که میاد خونه با خانومش جنگ دعوای آتشین راه میفته این خانوم فوحش های خیلی رکیک میده و حرف های خیلی بدی میزنه! بلند بلند از رابطه ش با مردای دیگه میگه و میگه که این بچه ها برای تو نیست چون تو ... (البته به صورت خیلی زشت)
در کل وضعیت خیلی بدیه من وقتی این خانوم دعوا میکنه میرم تو یه اتاق تا پیش خانواده نباشم! خجالت میکشم! تقریبا هر چند روز هم با همسایه ها دعوا میکنه و فوحش های خیلی بد میده!
از صدا هایی که میاد مشخصه شوهرش رو هم کتک میزنه اون هم میگه میرم شکایت میکنم ولی نمیتونه تا سر کوچه هم بره!
حلا سوالی که تو زهنم اومده اینه که من چه کاری از دستم بر میاد؟ از طرفی هم یه شخص در فشار روانی و جسمی هست و خودمونم با وجود این زن در عذابیم از طرفی هم رفتار مستقیمشون با ما خوب بوده و من از گذشته اینها و زندگی شخصی شون خبر ندارم که بخوام تصمیم بگیرم
ینظزتون چه کاری از دستم بر میاد؟ اگه بخوام گزارش بدم باید با کجا تماس بگیرم؟
سلام اول به مدیر ساختمون بگید نشد به 110 زنگ بزنید بگیدنقل قول:
زنگ بزنید اورژانس اجتماعی 123 اونها بهتر روال پیگیری چنین مواردی رو بلد هستند اگر هم نیاز به پیگیری قضائی باشه خودشون هم انجام میدن ،رو بلد هستند 110 برای وقتی هست که جرمی اتفاق بیوفته یا قریب الوقوع باشه.نقل قول:
اگه زنگ بزنم فقط گذارش دادن کافی هست برای رسیدگی یا اینکه اسم و مشخصات من رو هم ثبت میکنن؟نقل قول:
در کل اون خانواده متوجه میشه من گفتم؟
سلامنقل قول:
در گوگل بنویسید
مجازات فحاشی در قانون
اگر با تذکر دادن دست از فحاشی برنداشت میتونین با مراجعه به کلانتری با حداقل 2 شاهد بفرستینش زندان
سلام
با توهین غیر مستقیم باید چه جوری برخورد کرد ؟ اگه یکی با حرفاش و اداهاش به صورت تلویحی و تحت الفظی به شما توهین کنه باید چکار کنید آیا جوابش غیر از یه فحش آبداره اگه هست چیه ؟
یه سوال دیگه هم داشتم , اگه همه ی محله ی شما علیه شما جمع بشن پشت سرتون حرف بسازن تبانی کنن مثل همین پیرزن های مادر شوهر که برای اینکه حواس عروسشونو پرت کنن هر زری میزنن , باید چکار کرد ؟ آیا غیر از اینه که باید به اعتقاداتشون توهین کنید ؟
سلام.نقل قول:
راهش اینه که زمینه ساز این توهین ها نباشید یعنی شخصیت فرد باید طوری باشه که کسی مورد توهین و تمسخر قرارش نده. و البته این مورد آسان هم نیست و اگر از کودکی به شکل نرمال نبوده باشه در بزرگسالی تغییر اگر نگیم بعیده بسیار سخته.
راه دیگه اش هم برای افرادی که این مساله یک مورد برجسته و پررنگ در زندگی اجتماعیشون شده اینه که ابتدا همانطور که گفتم مرحله 1 رو انجام بده یعنی شخصیتش بطور کامل و با کمک یک روانکاو حرفه ای تغییر کنه و سپس کلا شهر و دیار و محل سکونت و آدمای دور و برش رو عوض کنه و به خودش سر و سامون بده.
فحش و برخورد فیزیکی و بروز هر گونه عصبانیت هم اصلا کارساز و مفید نیست.
دوست عزیزنقل قول:
من زمینه ساز هیچی نیستم این میشه سرزنش قربانی , این به شجاعت یه نفر برمیگرده که ببینه اگه یه عده جمع شدن علیه یه نفر ! طرف اون یه نفر رو بگیره یا طرف سیاهی لشکر ..
ممکنه مثلا من به شخصه عادت های عجیبی داشته باشم ولی هیچ وقت بی دلیل سعی نمیکنم به حقوق دیگران تعدی کنم برای خودشیرینی جلوی دختر جماعت برای همین وقتی میبینم دارم راه خودم رو میرم تو پیاده رو یارو کلشو از ماشین میکنه بیرون فحش میده عصبانی میشم , چون من به شخصه همش سرم تو کاره خودم هست و از بقیه هم همین انتظار رو دارم کمابیش , شما ممکنه اسمشو بزارین عیب شخصیتی ولی تو ایران عیب نیست همچین چیزی ..
تغییر محیط رو هم امتحان کردم من دانشگاه رو اینجا ول کردم رفتم کانادا اونجاهم یه مشت ایرانی اکثرا مال تهران دهات اطرافش که برای پاچه خواری سفید پوستا هر کاری میکنن من جمله اینکه یکی از خودشونو اس کنن ... من تغییر محیط بدم که چارتا بی بته ی کشوری میخوان به من چیز بپرونن نه آقا ..
متوجه امنقل قول:
ولی گفتم که این افرادی که ازشون حرف میزنم شرایط نرمالی ندارن، اون خانوم خرج خانواده رو در میاره و بچه ی در حال تحصیل هم دارن، زنگ زدن به پلیس تنبیه و مجازاتشون کاری نداره مشکل اینجاست با اینکارها بیشتر خود خانواده به مشکل میخورن
منظورم این بود که به مدد کار اجتماعی و این دسته اقراد گذارش بدم که بیان موضوع رو حل کنن
سلامنقل قول:
شما یا باید بسازین و صداتون هم درنیاد
یا با زبان خوش تذکر بدین بهشون
یا به پلیس خبر بدین و بگین فقط میخوایم بیاین بهشون تذکر بدین تا شاید بترسند و دست از فحاشی بردارند
یا استشهاد جمع کنین و شکایت کنین تا قانون تکلبفشون رو معلوم کنه
یا اگر روانی هست باز استشهاد از ساکنین بگیرین و به ارگان ذی ربط خبر بدین
یا از اونجا نقل مکان کنین
دوستان ما به تازگی به یک اپارتمان تازه ساز نقل مکان کرده ایم
5 واحد الان مستقر هستن که همگی مستاجر هستن
ضمنا ساختمان مدیر ندارد ، من چند بار بهشون گفتم اگه ساختمون مدیر داشته باشه بهتره اما گوش نمیکنن
و بدین جهت هم جای پارک ماشینها رو رعایت نمیکنن و هم رعایت سر و صدای خودشون و مهمانی در ساعات پایانی شب یه مقدار برای ما سخت هست و چون ما طبقه اولیم یه مقدار سرو صدا برا ما بیشتره.
میخام یه متن مودبانه و غیررسمی تایپ و پرینت کنم بزنم تو آسانسور.
لطفا دوستان همکاری کنن یه متن خوب بتونم بنویسم.
متن برای درخواست رعایت فرهنگ آپارتمان نشینی، یا برگزاری جلسه جهت انتخاب مدیر ساختمان؟نقل قول:
در رابطه با مورد اول، کار ساده ای نیست چون باید فرهنگ را به افرادی که اطلاع ندارن و یا خودشون به بی اطلاعی میزنن، تفهیم کنید، و البته این افراد به احتمال قوی بیشتر از اینکه رعایت کنند، بنای مسخره کردن و لجبازی میگذارن که بازهم متاسفانه جامعه ایرانی بطور کلی ید طولانی در این امر داره.
اگر برای تشکیل جلسه جهت انتخاب مدیر باشه، بهتره، چون حداقل متوجه خواهند شد که یکی از خود ساکنان وظیفه امور جاری مجتمع را به عهده میگیره و مقداری از دردسرهای بقیه کم میشه.
من پیشنهاد میکنم اول برای تشکیل جلسه انتخاب مدیر با چندتا از افرادی که بقول معروف آدم حسابی و فهیم هستند صحبت کنید تا حرف شما جنبه رسمی پیدا بکنه و اگر کسی توجه نکرد و جلسه برگزار نشد و مدیری هم انتخاب نشد، با سوال و جواب از سرپرست خانواده ها، ببینید خودشون از چه چیزی راضی یا ناراضی هستند و چه جور توقعاتی دارن تا از این موارد به عنوان قانون و تذکر توی متن استفاده کنید.
اینجوری بطور غیر مستقیم بقیه هم دخیل شدن و امکان اینکه مخالفت بکنن خیلی کمتره و شاید ترغیب بشن که مدیریتی هم انتخاب بشه.
سلام
لطفا چند پاسخ رو برای موارد زیر معرفی کنین .
- خیلی خوش اومدید ؟
- رسیدن به خیر؟
- وقتی با خانم ها خداحافظی میخواهیم بکنیم چه بگوییم؟
- از این طرف ها !!
- به ما هم سر بزن
- نیستی / از ما حالی نمی پرسی / نمیبینیمتون
- چه خبر
- خوش میگذره
1- خيلي ممنون خوشحالم از ديدنتون
2- دقي قمتوجه جمله نشدم ولي خير پيش به سلامت
3- اين بستگي داره به نوع صميميت و نوع رابطه اي كه با طرف داري ولي رسميش ميشه با اجازتون من ميرم امري نداريد ؟:n02:
4- از اون طرفها :n02: داشتم رد ميشدم گفتم سري بهتون بزنم :n31:
5- زنده باشي حتما مزاحم ميشم :n10:
6- هستيم داداش زير سايتيم دعاگوتيم
7- سلامتي خبر خاصي نيست :n02:
8- خدار رو شكر راضي به راضاي خدا :n02:
من كه خودم همينا رو ميگم حالا اميدوارم منظورت همينا بوده باشه
سیلام
با یکی از استاد ها حرف میزدم. در ایمیل
یک مطلبی رو گفت. من گفتم خوب چرا این جور نبوده تا حالا؟
چه تضمیی هست برای بقیه جواب بده؟
استاد بهش برخورده! :n21:
به نظر وستان با این مردم حساس باید چطور حرف بزنیم..من منظورم این بود که دلیل قانع کننده باید برای این پرسش ها داشته باشیم. داشتیم تبادل نظر میکردیم
فکر کرده من دارم جبهه میگیرم در مقابلش
چجور پس باید سوال کرد :n38:
سلامنقل قول:
هر کلمه احساسات معینی رو در مغز تحریک میکنه
ساده ترین مثالش همون بفرما و بشین و بتمرگ هست
شما از کلمات خب و پس پشت سر هم استفاده کردین در جمله ی پرسشی که حالت طلبکاری و حساب پس گرفتن و استیضاح طرف مقابل رو داره
حذفشون کنین ببینین چقدر از تاثیر منفی جمله کم میشه .
تازه لهجه هم تاثیر بیشتری میذاره روی اون کلمات
جمله ی اومدم تشریف نداشتین رو میشه با لهجه ای گفت که حالت تمسخر و توهین داشته باشه
میزان غرور تکبر طرف مقابل هم خیلی مهمه
ما معلم داشتیم میگفت اگر بدون اجازه گرفتن شروع کنید به حرف زدن اخراج میشید از کلاس
معلم هم داشتیم گاهی روی نیمکت کنار بچه ها مینشست و با همه خودمونی بود
در انتخاب کلمات و لحن باید بیشتر دقت کنیم تا احساساتِ منفی رو در طرف مقابل تحریک نکنیم وگرنه مخاطب ما رو دشمن حساب میکنه و ضرر میکنیم
طرف مقابل اگر احساس کنه داره تحقیر میشه یا مسخره میشه یا استیضاح میشه (محاکمه ) یا تهدید میشه اونوقت جبهه میگیره و این به نفع گوینده نیست
شما با یک عذرخواهی این احساس منفی رو در مغز استاد خاموش کنین
بگین استاد اگر چیزی گفتم که باعث ناراحتیتون شده من معذرت میخوام . قصد بدی نداشتم . و دیگه از کلمات و لحنی که احساسات منفی رو تحریک میکنه استفاده نکنین برای ایشون و استادهای دیگه و خصوصاً پدر و مادر و حتی صمیمی ترین و خودمونی ترین دوستانتون. این به نفع شماست
بعضیها متاسفانه کارشون به جائی میرسه که لذت میبرند وقتی احساساتِ منفی رو در طرف مقابل تحربک میکنند !!!!! این یک نوع بیماری روانی هست که حاکی از تربیت ضعیف و اخلاق بد هست
مثلاً لذت میبره وقتی لجِ طرف مقابلش رو درمیاره !!!! . بعضیها اونقدر این مشکل رو دارند که حتی از درآوردنِ لجِ پدر و مادرش هم لذت میبره !!!!!
همینطور لذت بردن از تحقیر و تمسخر دیگران یا ترسیدنشون یا نگران شدنشون یا گریه کردنشون یا غمگین شدنشون یا سرکوفت خوردنشون یا ناامید شدنشون و غیره
این افراد مبتلا به انواعی از بیماریهای روانی تربیتی هستند که فقط با کسب علم و دانش و افزایش معنویات برطرف میشه
================================
سعی کنین تا میتونین از کلمات و لحنی استفاده کنین که احساسات مثبت رو تحریک میکنه (امید , اطمینان , امنیت , ارزش داشتن , مهم بودن , محترم بودن , صبر , شادی و سرور و غیره )
آقای مهرداد ممنون از وقت ی که گذاشتید و به من توضیح دادید و استفاده کردم.
اگر ممکن است این نکته هم توضیحی دهید.
شما این جمله رو چطور از استاد می پرسید؟
استاد میگه ما باید فلان طور مقایسه کنیم. این روش که شما میگید اشتباه هست . این جور قیاس کن.
من در پاسخ بهش گفتم:(این رو چطور من بپرسم)
خوب چرا در سال های اخیر این کار رو کسی انجام نداده؟ چه تضیمینی هست این کار رو بقیه موارد جواب بده؟
الان من سوالم چطور بپرسم. به نظرم مقداری هم مردم حساس هستند. و گرنه جمله پرسشی هست .
من پرسیدم یعنی پاسخ سوال رو باید بفهمیم . نه اینکه طلبکارانه بگم جواب این ها رو بهم بده
یکی از آدمای دور و برم جدیدا متاهل شده شبی که رفتیم مجلس شیرینی خوریش خانه ی خانواده ی طرفش پایین شهر بود تیپ و قیافه ای هم کل خانواده از پدر و مادر بگیر تا بچه هاشون (که زن ایشون هم یکیشونه) نداشتند نه کلاس و پرستیژی هیچ چیز ... کلا قیافه ها و تیپ ها داد میزد دهاتی اند.
اونوقت هر کی از این بابا (پسره که متاهل شده) میپرسه پدرزنت چیکاره است؟ دروغای شاخدار میگه ... که نمیدونم 5 سال رییس بانک آینده بوده و 5 سال رییس فلان دانشگاه فلان قسمتش بوده 5 سال رییس یک جا دیگه و .... الانم که بازنشست شده ...
بنظرتون باید جواب اینو چی داد؟ خیلی رو مخه پسره ... بنده خدا عقل درست حسابی هم نداره ... شیرین میزنه ...
شما جای من می بودید با توصیفاتی که کردم آیا این حرفها باورتون میشد؟
و از طرفی چرا یک فرد توی روز روشن همچین دروغایی میگه؟
والا ما هم که از پشت کوه نیومدیم دیگه... اگه اینجوری که میگه باشه و کلی سوابق درخشان داشته باشه یک سرچ ساده توی گوگل اسم و فامیلشو بزنی چند جا میبینی عکس و مشخصات و سمت هایی که داشته رو ...
زمانه جوری شده که اکثر افراد دوست دارن در مورد خودشان گزافه گویی کنن و از طرفی حقیقت زندگی دیگران برای اونها قابل باور نیست و یا باعث ایجاد حس حسادت و نفرت در اونها میشه.نقل قول:
ما نمیتونیم آدمها را تغییر بدیم و شاید بهترین کار این باشه که از افرادی که در ما حس بد ایجاد میکنن دوری کنیم.
اگر واقعا مجبور هستین با این فرد و خانواده اون مراوده و همنشینی مداوم داشته باشید، سعی کنید این حرفها را نشنیده بگیرید و بقول معروف زیر سبیلی رد کنید .
اگر هم خیلی کم با هم رو در رو میشید، دیگه نیازی نیست حساسیت بخرج بدید. روزانه هزاران دروغ میشنویم، اینهم روی بقیه!
اما اگر واقعا برای شما خیلی مهمه که دروغ نگن و بقول معروف با دروغگویی به شعور شما توهین نکنند، خیلی دوستانه و مودبانه و البته بصورت کاملا خصوصی و دور از چشم دیگران، با طرف صحبت کنید و بگید که این دروغها اصلا خریداری که نداره هیچ، باعث مسخره شدن و احمق جلوه دادن خودش میشه و نه تنها کسی به اون توجه نمیکنه بلکه مضحکه همه میشه.
من هم مدتها قبل با همچین کسی برخورد داشتم که خوشبختانه خودش باعث شد که ارتباط قطع بشه و البته در طی مدتی هم که دروغهای بی سر و ته و بسیار سنگینی میبافت ( مثل استاد موسیقی بودن در یکی از دانشگاههای آلمان یا اینکه یک خانم میلیاردر در اروپا عاشق اون شده بود و...) فقط شنونده حرفهای اون بودم و با لبخند جواب دروغها را میدادم.
زندگی پر از اینجور افراد شده و نباید زیاد سخت گرفت. به قضیه مثل یک جوک و یا موضوع خنده دار نگاه کنید!
ابا اگر ب اصطلاح بالاشهر بودن یا با کلاس بازم لحنتون در موردشون همینجوری بود؟!نقل قول:
من هم خواستم به این نکته اشاره کنم ولی از خیرش گذشتمنقل قول:
- دهاتی بودن مگه بده؟ چرا الان دهاتی معنی بد و منفی پیدا کرده؟
- کلاس رو چی معنی می کنین؟ یه فرد با کلاس کسیه که خونه اش در بالای شهر باشه و تیپ و قیافه خودش و اعضای خانواده اش جوری باشه که شما بپسندین؟
:n15::n15::n15:
دهاتی که میگم نه به این معنی که از روستا اومدن ... اغلب مردم که از هفت پشتشون شهر نشین نبودند ... بالاخره خودشون مال یک جایی بودند لابد و یکی از اجدادشون اومده شهر ... بنده خودم اصالتم به یکی از روستاهای اسفراین میرسه ... و پدر بزرگم پیش از انقلاب اومده مشهد و ... خودم و پدر و مادرم مشهد بزرگ شدیم اما همه اصالتمون مال همونجاست... و توی خیلی موارد هم خودمو دهاتی و حتی گاگگول میدونم ... :n31:نقل قول:
در مورد اونها که صحبت شد ... بالاخره نحوه ی لباس پوشیدن و نوع کلام و صحبت ، نحوه ی برخورد با مهمان و ... معرف خیلی چیزهاست ...
خانه خود ما وسط شهر است ... اون اوایلی که خانواده اومدن اینجا سوت و کور و درب و داغون بوده (20 سال پیش) اما رشد داشته و الان جای بد و پایین شهر محسوب نمیشه ... وضع مالی مان هم چندان مناسب نبوده و نیست ... اونوقت چطور اون بابایی که خانه اش چندتا تا خیابون به اون سمت تر و یعنی اون پایین مایینا بوده چند تا سابقه ریاست داشته و تحصیلکرده هم بوده حتی نتونسته خونه شو عوض کنه ... والله ما که باور نمکینیم ... تا جاییکه فهمیدم اصلا ماشین هم (حتی یک پراید پیزوری) طرف نداره :blink:
حالا منو چه به این بحثای خاله زنکی ...
من اصلا از این حرفا بدم میاد
و سطح اقتصادی مردم هم چندان برام اهمیتی نداره
ابتدا به فهمیده بودن و فکر و باور و نگرش مردم و عقاید سیاسی (موافق یا مخالف با نظام های استبدادی) توجه میکنم
اصلا کوچکترین اهمیتی نمیدم و اون بندگان خدا رو هم (طرف وصلت کار) هر موقع ببینم با ادب و احترام برخورد میکنم
اما توی خلقت این گاگولی که این اراجیفو میگه موندم
چطور این دروغا رو میگه؟ و کسی هم به جز من بهش اعتراض نمیکنه؟
تازه ننه اش کلی هم پشتیبانی شو میکنه و قربون صدقه اش میره... همینه دیگه ... وقتی دست به پشت یک احمق بکشی هول برش میداره فکر میکنه واقعا چیزی بارشه!:n21:
دوستان بحث بالاشهر پایین شهر خیلی داغ شده برای مردم تهران
خیلی ها هستن که به زور یه خونه تو بالاشهر کرایه میکنن که بگن ما پولداریم و با فرهنگیم و باکلاسیم از شما بهتریم. حالا طرف نه درآمد زیادی داره نه ثروتی .
تو یکی از آپارتمان های بالا شهر ( خودم دیدم )1 نفر زندگی میکنه 500 میلیارد تومن ثروت داره. طبقه پایینیش 1 نفر به زور اومده خونه رو رهن کرده با در آمده خیلی کمش کل زندگیش 200 میلیون تومن میشه.اومده فقط بگه من آدم حسابیم.
اون ثروتمنده ماهی 200 میلیون درآمد داره اون به زوریه ماهی 2 میلیون. هر 2 هم کنار هم زندگی میکنن.
نتیجه گیریم اینه که فکر نکنید هر کسی تو بالاشهره ثروتمنده . نه آقا این خبرا نیست .همش ویترینه!
اگر سیگاری هستین , اگر قلیان و یا پیپ میکشید , اگر الکل میخورید , اگر مواد مخدر و یا داروهای روانگردان مصرف میکنید , این چیزها رو به دیگران تعارف نکنین
وگرنه معنیش اینه که شما یا دوست بسیار نادانید یا دشمن دانا
آدمی که دوست عاقلی هست هرگز چیز زیان آور و مضر به دیگران تعارف نمیکنه
بله درسته من هم این مورد رو به چشم دیدم ... البته تهران نیستم ... بقیه شهرا هم این موارد هستش...نقل قول:
اما در مورد پایین شهر چطور میگید؟ یعنی کسی که پایین شهر میشینه هم صرفا به این دلیل که محل سکونتش اونجاست بی پول نیست؟
البته خب آره دسته ی دومی هم خودم به چشم دیدم ... بعضیا هم اونجوری اند بالاخره ... مثلا طرف کل کودکی و جوونیش همون محل گذشته و وابستگی روحی داره یا مثلا از روحیات زندگی توی همان مجا خوشش میاد یا هر دلیل دیگه ای ... درسته اینجوری هم پیش میاد و چیز عجیبی نیست ... اما باز که فکر میکنم مثلا طرف بازاری ای چیزی باشه این طور کرکتر بهش میاد اما کمتر پیش میاد کسی با چندتا سابقه ی ریاست های مهم و تحصیلات و در حال حاضر هم داری ثروت و اموال و امور آبرومندانه (داشتن چندین و چند موسسه غیر انتفاعی و موسسات کنکور و ...) (البته تمام اینها به ادعای همان شخص معلوم الحال عرض میکنم) باز هم تغییری در محل سکونت اش نداده باشه و به اضافه ظاهرش هم شباهتی به آن همه دبدبه و کبکبه نداشته باشه...
نقل قول:
من سوالم اینکه از کجا میدونی پدر زن این کاره ها که گفته نبوده ؟! مگه هر کی رئیس بانک میشه تیپ و قیافش عوض میشه ؟
یک خانم هستش جدیدا داریم با هم آشنا میشیم و نزدیک و نزدیک تر میشیم بیشتر رابطمون شبیه خواهر و برادراست و البته خیلی هم خوب و لذتبخشه این مدلش اما خب کمی هم علاقه این وسط وجود داره و خیلی خیلی کم در مورد ازدواج هم حرف میزنیم با هم.
در مورد رابطه های قبلیمون هم از هم سوال کردیم
وقتی اون از من پرسید گفتم آره یکی داشتم و دوسش داشتم و از اون زمان چندسال میگذره... (البته راستش من قبلا دوتا داشتم و این سومیه اما چون اون دومیه خاطره اش برام عزیز نبود و بعد رفتنش ازش متنفر هم شدم کلا حرفی ازش نزدم البته هنوز نگفتم شاید بعدا بگم....)
حالا مساله ای که بوجود اومد بهم میگه میخوام عکسی ازش ببینم ... آیا درسته که عکس اونو بهش نشون بدم؟ اگه درست نیست نشون بدم چجوری بپیچونمش؟
و دیگر اینکه آیا با این خانمی که میگم با همیم حرف زدن بیشتر در مورد اون شخص گذشته و یعنی درد دل کردن و گفتن از دوران عاشقیم درسته یا اشتباه؟
نقل قول:
قبل از هر چیز شما باید وضعیت این ارتباط را مشخص کنید که اصلا برای چی با این خانم در ارتباط هستید؟
دوستی معمولی یا شناخت برای ازدواج؟
این دوتا خیلی با هم فرق داره، البته نحوه رفتار با یک خانم به هر دلیل که با اون در ارتباط باشیم، تفاوتی نمیکنه و باید همیشه بر اساس احترام و افتادگی باشه؛ اما اینکه چرا با اون خانم ارتباط داریم و از زندگی خودمون میگیم، خیلی خیلی فرق میکنه.
خانمها از اینکه یک شریک عشقی داشته باشن بشدت بدشون میاد و البته مردها هم اینطوری هستن اما در زنها یک حس حسادت بسیار شدید و ویرانگر بوجود میاره که میتونه به راحتی ذهنیت اون خانم ا نسبت به مرد زندگی خودش تخریب کنه و بازسازی این ذهنیت به سمت مثبت شدن تقریبا محاله و در بهترین شرایط اثر این وجود رقیب عشقی همیشه هست.
صحبت در مورد گذشته و اینکه چه کسی توی زندگی کی بوده و چرا و به چه دلیل و چه مدت و اینکه زیبا بود یا از چه طبقه ای و مشخصلتش چی بود و..و..و..و. کار بسیار بسیار اشتباهی هست چون با این کار درواقع با دست خودتون یک مثلت عشقی ساختید و در ذهن اون اینجور حس ا بوجود آوردین که نفر دوم به حساب میاد و شخص قبلی هنوز برای شما اهمیت داره و نمیتونید و یا نمیخواهید فراموشش کنید و حتی ممکنه تصور کنه هنوز با اون در ارتباط هستید و این خانم خبر نداره.
بهترین کار اینه که از صحبت کردن در مورد گذشته و رابطه هایی که وجود داشته اجتناب کنید و فقط در حد مختصر و معمولی و صرفا برای جواب دادن چیزی بگید و نه اینکه بخش بزرگی از زمان با هم بودن صرف گفتگو در مورد نفر سوی بشه که دیگه توی زندگی شما وجود نداره چون سایه سنگین اون شخص همیشه توی رابطه شما تاثیر منفی میگذاره.
از این خانم سوال کنید چرا به این قضیه اینقدر اهمیت میده و براش مهمه؟
جوابها را بشنوید و ببینید دقیقا منظورش چیه و فقط در حد سوال و نیازی که داره مختصر و مفید جواب بدید و در ادامه بگید که قصد دارید زندگی جدیدی شروع کنید و هیچ علاقه ای به صحبت کردن در مورد کسانی که دیگر وجود ندارن ، ندارید و بهتره در مورد خودتون حرف بزنید.
در مورد عکس، بهتره که اصلا عکس نشان ندید و بگید که عکسها را پاک کردید یا نابود کردین زیرا رابطه تمام شده و اون از شما خواسته بود عکسی و نشانی باقی نباشه ، چون دیگه ارتباطی نیست و مایل هستید بیشتر از اون و خودش بشنوید، و نه نفر سومی که هیچ تاثیری توی این رابطه نداره.
خانمها از هر جواب ، هزاران نتیجه میگیرن و برای اثبات هر نتیجه دهها سوال دیگه میپرسن، پس مراقب باشید که پای کسای دیگه وسط کشیده نشه چون در آخر کار شما محکوم به خیانت و دروغگویی خواهید شد و رابطه به بن بست میرسه.
اینها مواردی بود که برای یک ارتباط جهت آشنایی و ازدواج وجود داره، اما اگر صرفا یک دوستی معمولی هست، میشه تا حدی از گذشته حرف زد و درد دل کرد، ولی فراموش نکنید که ممکنه اون خانم در ذهنش چیز دیگه ای فکر بکنه و این ارتباط را برای آشنایی و ازدواج ایجاد کرده باشه، هرچند که وانمود بکنه اینجوری نیست، بنابراین همیشه موارد قبلی را تا حدی مراعات بکنید که احیانا یکجا دچار مشکل نشوید
خیلی منون از پاسخ کامل و جامعتون ... :n16: انصافا همه ی جوانب رو سنجیده بودید و چیزهایی که خودم هم بهش فکرم نرسیده بود رو هم گفته بودید ...نقل قول:
بله درسته خودم هم بخاطر اینکه ناراحت نشه حرف زیادی از گذشته ها نزدم اما دوست داشتم حرف بزنم و نزدم که الان قانع شدم اصلا نباید حرفی بزنم مگه رابطمون کامل بره به سمت دوست معمولی...
درمورد این قسمت زیر که متاسفانه عین حقیقته و ظاهرا این مساله هیچوقت هم برای من حل نمیشه ...
نقل قول:
و در ذهن اون اینجور حس ا بوجود آوردین که نفر دوم به حساب میاد و شخص قبلی هنوز برای شما اهمیت داره و نمیتونید و یا نمیخواهید فراموشش کنید
یک چیز دیگه هم ببخشید البته جسارت نمیکنم اما اگر با فونت پیش فرض بنویسید و سایز نوشته ها رو تغییر ندید بهتره فکر میکنم