مهم نیست که منو دوست نداری
مهم اینه که من بینهایت دوستت دارم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مهم نیست که منو دوست نداری
مهم اینه که من بینهایت دوستت دارم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلم میگیره
از دست خودم...همیشه با دیگری بیشتر از خودم مهربونم!!!
غافل از اینکه...من واسه دیگری فقط یه غریبه بودم...
سالیانیست در انتظارم ...
روزها می آیند و میروند و من همچنان در انتظارم
گویی خود نیز فراموشی کرده ام که انتظار چه را میکشم ؟؟...
گوش کن لعنتی...
این که من میکشم..
درد بی تو بودن نیست...
تاوان با تو بودن است....
عاشقی می کنم!
لج می کنم!
.بد اخلاق می شوم!
دست خودم نیست ...
ساعت و زمان هم ندارد!
تو که نباشی ...
زندگی باید به کام من تلخ شود ../.
شاید روزی بیاید ، که حال ِ من هم خوب شود..
زمین خوب شود..
هوا خوب شود..
باران خوب شود..
عشق خوب شود..
و <تـــو> خوب ِ من شوی..
و من خوب شوم ...
ببار بارون ، ببار بارون دلم از زندگی خونه
دیگه هر جای این دنیا برام مثه یه زندونه
ببار بارون که دلگیرم ببار بارون که غمگینم
خرابه حال من امشب که دارم از غصه میمیرم
ببار ای نم نم بارون ببار امشب دلم خسته اس
ببار امشب دلم تنگه همه درها به روم بسته اس
ببار ای ابر بارونی ببار و گونمو تر کن
مثه بغض دل ابرا ببار این بغض رو پر پر کن
ماهیانی که در اعماق زندگی می کنند صید نمی شوند
اما طلوع آفتاب را هم نمی بینند.
برف می بارد و طفلان ، همه شاد
برف می بارد و یاران همه مست
سینه ریز الماس ، از گلوی فلک پیر گسست
قند می ساید ، به سر تازه عروسان دیار من و تو
بر سر شهر من و کوی من و برزن من
شده پر برف همه دامن من
برف می بارد و هر دانه برف
پیک خوشبختی هاست
ای فلک قند بسای
بر سر تازه عروسان دیار من و او
بر سر این همه عاشق ، که در این شهر قشنگ
ره دل می پویند
کاج بر سر زده تاجی همه الماس سپید
دانه ها روشن و نورانی و پاک
می نشیند برِ خاک ، می زداید ز دلِ پر اندوه
شیروانی ، همه زنگ غم ایام دراز
و من از دیدن برف
یاد آن یار ز کف رفته زدل می بینم
که مرا دست بدست
به همه کوچه و پس کوچه ی شهر
می کشید از پی دل خرم و مست
برف می بارد و من باز در این کوچه ی پاک
که زمانی من و او دوش بدوش
می گذشتیم ؛ پر از قصه ی دل
باز تنها ، به هوای دل پر آتش خویش
می زنم گام ولی بی فرجام
سالها رفته و برف
در کنار من ِ افسرده در این کوچه ی پاک
جای پایی نپذیرفته به رخسار سپید
کاش یکشب که از این کوچه گذار است مرا
ردّ پایی چون بخت
به من سوخته نزدیک شود
سپس این دیده پیوسته به راه
یکدمش بیند و ... تاریک شود
بعضی وقتا٬ به بعضی آدما٬ نباید سعی کنی نزدیک شی...ممکنه همه چی خراب شه..ممکنه بره و دیگه برنگرده...
مث وقتی که یه گنجشک میشینه لب پنجره...تو نگاش می کنی و از دیدنش لذت می بری...اما نزدیکتر که بری...می پره...و دیگه برنمی گرده.
روزگـــار
برایم قصه ای بگــــــو
که وقتی به آخـــــر رسیـد
کلاغ هم به خانه اش برســـد
خسته ام از انتظار کلاغ نشسته در آشیان
غمگینم..
درست مثل دخترکی که عاشق سرباز دشمن شده است...
تمام حرفــــــــــ هایم همان هایی هســــتند که نوشتـــه نمی شـــــوند!!
همــــان سه نقطه های بیچـــــاره ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به شکوه گفتم برم ز دل / یاد روی تو آرزوی تو
به خنده گفتا نرنجم از / خلق و خوی تو یاد روی تو
ولی ز من دل چو برکنی / حدیث خود بر که افکنی
هر کجا روی وصله منی / ساغر وفا از چه بشکنی؟
گذشتم از او به خیره سری / گرفته ره مه دگری
کنون چه کنم با خطای دلم / گرم برود آشنای دلم
به جز ره او نه راه دگر/ دگر نکنم خطای دگر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بايد بپرد هر كه در اين پهنه عقاب است ..
____ حتـی نه اگر بـال و نه پـر، داشته باشد
کوه است دل مرد، ولی كوه، نه هر كوه
آن كوه كه "آتش" به جگر داشته باشد
كوهی كه بنوشد، بمكد، شـيره ی خورشيد
كوهی كه "ستاره"، كه "سحر" داشته باشد
آن كوه كه نایاب ترین معدن دُر اوست
آن کوه که در سینه "گهر" داشته باشد
كوهی كه جوابت بدهد هر چه بگویی
كوهی كه در آن "نعره" اثر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
اين نيست بلایی كه "سپر" داشته باشد
باید بروم هر چه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده "خطر" داشته باشد ...
[علیرضا امیری اسفندقه - داغ]
با تشکر مهران...
خلوتـــمــ ....!
مثــل امامــ ــزاده ای که مدتــ ـــهاست
دیگر نمیتــ ـوانـــد شفـــا بــدهـ ـد . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
گاهی دلتنگ می شوم
دلتنگتر از همه ی دلتنگی ها
گوشه ای مینشینم
و حسرتهارا می شمارم
نمیدانم...
من کدامین را نا امید کردم
و به کدام دلتنگی خندیدم
که این چنین دلتنگم...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گــاهی آنقـــدر دلتنگـــم که، دلِ دلتنگـــی از من می گیــــرد
و
گـــاهی آنقدر غمگیــن، که غم نیز به حالِ من می گـــرید
شقایق رانشانم دهید ، قصد زندگی دارم!
دور از این هیـــاهـو
دلــــم کویر می خواهد و تنهایی و سکوت
و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.
نه دیوار، نه در، نه دستی که بیرونم کشد از دنیایــــم،
نه پایی که در نوردد مرزهایم،
نه قلبی که بشکند سکوتـــم
نه ذهنی که سنگینم کند از حرفــ،
نه روحی که آویزانــم شود..
مـــن باشم و
تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست !
فریبا عرب نیا
دلتنگ با تو بودنم اما نمی شود
بغض نشسته توی دلم وانمی شود
آری مـــن خستــه ام ..
خستـــه از هـــر سر آغــــازی که پـــایـــانــی نـا معلـــوم دارد . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الا ای اهل پی سی ورد مدارا.........سلامی دارد این جانب شمارا..
چقدر این زندگی بالا و پایینیش زیاده...........دوسش دارم اگرچه خوبی ای بهم نداده..
دلم امروز گرفت از یک رفیق از یک قناری!!.........گناهی من ندارم جان جانان. قصد; یاری
بهش گفتم که پورت 666 سیستمت بدجور باز است!!!!!!! بترس از کایین و ابل که سخت راز است,,,
بگفتا ای پسر برو تو دیگه کیستی !!! که حرکت نکنی صد بار ایستی!!!
بگفتم امشبی کعر تو زار است!!!..........چنین گفتم که اکنون در فرار است!!
شدم غمگین که او رفت از کنارم........اخه تا کی بدون او ببارم!!!!!
داستان واقعی امروزم!!! دی:
سفري بايد كرد
تا به عمق دل يك پيچك تنها
كه چرا اين چنين سخت به خود ميپيچد
شايد از راز درونش بشود كشفي كرد
شايد او هم به كسي دل بسته ست
یـادت ای دوسـت بخیــر
نـازنینــم خــوبـی؟!
دل مـن مـی خــواهـد کـه بـدانـی بـی تـو
دلـم انـدازه ی دنیـا تنـگ اسـت
جـای مـن یـک دل سیــر،
چشــم در آینــه انداز و بگــو:
بهتــرینــم؛ ای دوسـت
"یـادگـار دیـروز"
دل مـن سیــر بـرایـت تنـگ اسـت...
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
دوستان اگر ممکنه هر روز 1 پست از هر کاربر گذاشته بشه ...اینطوری هر کیفیت اشعار انتخابی بالا میره و هم میشه فکر کرد روی احساسات خودمون !!!
دلت تنگ یک نفر که باشد
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد
و لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد...
تو دلت تنگ است...
دلت برای همان یک نفر تنگ است...
تا نیاید...
تا نباشد...
تو هنوز دلتنگی !!!
دارم امید که از دیدن رویت گل خندان گردم...
کاش میشد دم دیگر با تو من نرگس مستان گردم....
آه ای غم تو برو آخه چه کردم به تو ای همدم
چه گناهی ! تو عجیبی که تو بودی هر دم
دلم در محفل یاران بخدا تاب نشتن نگذاشت..
مگر از من سخنی سرد شنیدی که به تو لطمه گذاشت!!
یاد دارم که [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تو به من طعنه زدی!!
یاد داری؟؟ یاد داری ! تو به حرف و عشق من خدشه زدی!
کارم از يکي بود يکي نبود گذشته است...
من در اوج قصه گم شدم....
عشق یعنی یکی بود و یکی " نآبود "
مثـل آن مسجـد بیـن راهـی تنهـایـم
هـر کسـی هـم کـه مـی ایـد
مسـافـر اسـت
میشکنـد...
هـم نمـازش را و هـم دلـم را...
های" آدما. آی رو با هاِی عوض کردم .چون که دلم گرفته!!...................های چی بگم چطور بگم؟! چیزی یادم نرفته.
دنیای ما مصیبتهِ شادیه ُو دورنگی!!!........دیدیم همه با چشمامون سیاهی َو قشنگی:n16:
اونکه بهش میگم قشنگ ُ خیلی بزرگ و والاست..........تو صحبت و دعاهامون اسمش همیشه آقاست
نمیدونم چرا امشب اشکم برای حرمش روونه.............میخام برم پیش آقام اون پیرِ دل جوونه:n28:
وقتی میام شعری بگم از این حال پریشون............قدم زنان میام حرم. پناه میارم ایشون:n12:
همش میام سر میزنم تو شعراتون حال و هوا میبینم...........................اما یه هم حس غریب نمیبینم یه گوشه ای میشینم.
شعر که میگم دلم یکم بغض میگیره آروم میشه دوباره....................پاییز عمر شروع شده تو طبیعت بهاره....
دلتنگم، دلتنگم، دلتنگ از اين بيداد،
دلتنگم، دلتنگم، دلتنگ از اين صياد.
به جایی رسیدم که حس می کنم
نفَس نکشیدن برام سخت نیست
زیر خاکستر ذهنم باقی است
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
یادگاری است ز عشقی سوزان
که بود گرم و فروزنده هنوز
عشقی آن گونه که بنیان
مرا
سوخت از ریشه و خاکستر کرد
غرق در حیرتم از اینکه چرا
مانده ام زنده هنوز
گاهگاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم
آن که جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز؟
حمید مصدق
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
حافظ
((با یادی از هایده))
جمله ای گویم که باشد چند کلامی گرم و سرد....................خوب میدانید حرفم چیست.عشق است ؟یا که درد؟
گاه در اوج خیالم میپرم کنج قفس!!!....................این خیال است؟یا نشان از رخوت یک هم نفس؟
گاه با بخشش نامم به کسی تغییر پیکر میدهم................گاه از حجم غضب دنبال لشکر میروم.
خودمانیم چرا خود در خودم پر میزنم؟.................کلبه ای نیست وگرنه به مروت بر درش. در میزدم.
بیت هایم همه مبهم همه در یک ثانیه معلق شدند...................غاصبانی دزد و نامرد بر دلان برحق شدند.. غاصبانی دزد ونامــــــــــــــــرد بر دلان بر حق شدند.
لعنت به تو که بمن گفتي
تو سخترين لحظه ها کنارتم
و دريغ از اينکه سخت ترين لحظه ها رو
خودت برام رقم زدي لعنتي!!
من که گفتم اين بهار افسردني است / من که گفتم اين پرستو مردني است
من که گفتم اي دل بي بند و بار / عشق يعني رنج ، يعني انتظار
آه عجب کاري به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل...