زمانی که یک اثر هنری بودم / اریک امانوئل اشمیت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داستان در باره ی پسری ست که قصد خودکشی دارد، هنرمندی او را از خودکشی منصرف می کند و میخواهد از وی یک اثر هنری بسازد…
داستان بسیار جذاب، با ایده ای کاملا جدید و متفاوت.
محوریت داستان، اعتراضی ست پنهانی به موقعیت انسان در جهان امروز. به اینکه کم کم خودش باعث از بین رفتن آزادی و انسانیت خود میشه و هر روز از جایگاه خودش سقوط میکنه و در حد یک شی تنزل پیدا میکنه، تا جایی که برای اثبات انسان بودن – و شی نبودنش – باید تلاش کنه، و یا حتا بجنگه!
در کنار داستان اصلی بخش هایی از کتاب به گونه ای به نقد هنر، می پردازه. کنایه به هنر مدرنی که فقط به صرف تفاوت مورد توجه قرار می گیره و هیچ ارزش هنری ای نداره. هنری که شهرت رو به هر چیز دیگری ترجیح میده
همیشه عادت کردیم که نویسنده با توصیفاتش شخصیت ها و مکان های داستان رو برای ما مشخص می کنه. هر چند همیشه این ذهن ماست که تصویر اونها رو کامل می کنه اما نشانه های نویسنده تاثیر مهمی داره
در این کتاب نویسده به طرز بی رحمانه ای (!) به هیچ عنوان شخصیت اصلی داستان رو توصیف نمی کنه. هیچ اشاره ای وجود نداره. فقط می دونیم تغییراتی هستند اما اون ها چی اند، نمی دونیم! و این واسه من خیلی سخت بود. تا آخر داستان بارها تصورم نسبت به آدام تغییر می کرد، هر چند در اواخر داستان با اشارات اندکی به یکی دیگه از شخصیت ها، و همچنین توصیفات دردها و مشکلات آدام تا حدودی متوجه تغییرات میشیم اما باز هم تصویر کاملی به ما نمیده
نوشته ی پشت جلد کتاب
نقل قول:
چهکسی هرگز تصور نکرده که به یک شیء تبدیل شود؟ یا حتی شیئی ستایشبرانگیز؟ این قراردادی است که هنرمندی غریب با مرد جوانی که بر لبهی ناامیدی گام میزند، میبندد. هنرمند که هوسی جنجالی در سر دارد، پیشنهاد میکند جوان را که هوس زندگی در دل دارد، تبدیل به یک اثر هنری کند. درنهایت چیزی برای از دست دادن وجود ندارد... بهجز آزادی یک نفر...
بعد از مدت ها مطالعه ی کتاب بی هیجان جنگ و صلح، این خیلی چسبید : )