در مورد کارتون پسر کوهستان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اسم این پسره همونطور که دوستان گفتن پپرو بود .. توی جشن تولد 15 یا 16 سالگیش بود که بدتر از اون دوران ما زد به سرش که "من دیگه بزرگ شدم (حالا چون تو کارتون بود می بخشمش !) ، باید برم دنبال پدرم " !!
پدرش سالها پیش دنبال شهری افسانه ای به اسم الدرادو رفته بود و دیگه خبری ازش نشده بود ... الدروادو سرزمینی حاصلخیز با تجارتی غنی بود که البته در دیدگاه عوام به عنوان شهری سرشار از پول و طلا نمود داشت .
در طول سفر به ترتیب پیرمرده و دخترش و بعد پسر کلاه آبیه و اون بچه سرخپوسته همراهش میشدن ..
یه عقابی بود که به " عقاب طلایی " معروف بود و اکثرا بعد از اتفاقات و سختی های سفر و آخر هر قسمت سر و کله اش پیدا میشد و یه جورایی نقش زنده نگه داشتن امید رو در پپرو و دوستانش ایفا میکرد ، هر چند در قسمت های پایانی پپرو با تغییر رنگ عقاب طلایی فهمید که طلایی بون اون تنها درخششی حاصل از نور خورشید بوده و کشک !!
از یه شهری هم تو سفرشون عبور کردن که یادمه اسمش مارچو پیچو بود .
آها راستی پپرو یه اسبی هم داشت که اواسط کارتون نجاتش داد و همیشه با چند تا سوت مهیا میشد .
در قسمت آخر وقتی به الدرادو رسیدن پدرش دستگیر و محکوم به اعدام شده بود و طلایی هم در کار نبود !
تازه بدتر از همه طبق رسم الدرادو بستگان درجه یک محکوم هم باید دستگیر میشدن و پدرش به همین خاطر با دیدن پپرو اصلا آشنایی نداد ... دراوغه یا وزیر بود که یه مقداری پول موول دزیده بود و انداخته بود گردن بابای پپرو ... بعد پپرو به کمک دوستاش و در آخر سوار بر اسبش دست طرف رو وسط میدان محاکمه شهر رو کرد و سپس در آغوش پدر جاگیر شده و ...
طبق معمول با این نتیجه گیری که نابرده رنج گنج و طلا رو بی خیالش ، اینا هم با سرمایه ای که پدره از کاسبی در الدرادو به دست آورده بود و پاداش حاکم برگشتن سر خونه زندگیشون ...
نکته اینکه روابط پپرو و دختر پیرمرده یه کمی سانسور داشت که من الان عکساشو یادم نیست کجا گذاشتم ، ولی باز میگردم !
نام کامل : Adventures of Pepero the Andes Boy _ 1975
خب خب .. الان لینک wikipedia رو هم جستم ، خیلی کاملتر توضیح داده :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کد:http://en.wikipedia.org/wiki/The_Adventures_of_Pepero