میان ناله های من
صدای باد می اید
صدای خاموشی های
زنی ناشاد می اید
Printable View
میان ناله های من
صدای باد می اید
صدای خاموشی های
زنی ناشاد می اید
در کوی دوست نبود یاری
یار رفته ما تنها ماندیم
من می دویدم در پی عشق
اما مرا دیوانه گفتند
شهوت پرستانی که هر شب
خود را به آغوشی سپردند
من می دویدم در پی عشق
پیدا شدی ، مانند رویا
پیدا شدی ، اما عزیزم !
جای من و تو نیست اینجا...
اگر با دیگران بودش میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی ....
يك نامه سر به مهر است ، آن را بگشاييد
يك سفر است ، به آن قدم بگذاريد
دردناك است ، تحملش كنيد
زيباست ، چشمان خود را به روي آن بگشاييد
طنز است ، بر آن بخنديد
حيرت انگيز است ، از آن لذت ببريد
شمع است ، آن را روشن كنيد
ارزشمند است ، آن را بيهوده تلف نكنيد
هديه است ، آن را باز كنيد
عشق است ، آن را ارزاني بداريد
بي انتهاست ، به دنبال آن برويد
انواري نوراني است ، در آن بدرخشيد.
دیگر برای دیدنت بی تاب و بی قرار
در انتظار ساعتی دلخوش نمی شوم
در وادی خیال خامت ای دروغ محض
بیخود سراپا مستی و سرخوش نمی شوم
آه ! ای بلور اشک
دیگر به من مپیچ
او رفته و دیگر نمی کنم
گریه برای هیچ
آری برو!برو !
فارغ شدم من از خیال تو
خطی کشیده ام کنون بر روی هر چه بود
از آرزوهای دروغین و محال تو
چه حرف سختی (و)
آها
وای بر آن کس کاو درین ره بی نشان تو رود
چون نشان تو منم ای بی نشان من نرو
اه باز که همون (و) شد
و رفت،
هنگام طلوع سکوت
درست هنگامی که
بغض هایمان آغوش می خواستند
شاعر زجر بکش،
دفترت را ببند
اینجا زباله دانی است
تا لاشه های کینه ات را
بدبوتر سازی
تا یاد بگیری تب نکنی
برای رفتن توله سگی دوست داشتنی
خام نشوی با لیسیدنی
که موج می زند
هاری
در تنفس لبهایش