من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد نوبت خاموشی من سهل واسان میرسد
من که میدانم که تا سر گرم بزم ومستی ام مرگ ویرانگر چه بی رحم وشتابان میرسد
پس چرا عاشق نباشم؟؟:40:
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد نوبت خاموشی من سهل واسان میرسد
من که میدانم که تا سر گرم بزم ومستی ام مرگ ویرانگر چه بی رحم وشتابان میرسد
پس چرا عاشق نباشم؟؟:40:
هی!فلانی زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک.
ان هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمندهام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
این روزهـــا تلخ ترمـــ !
از قهوهـــــــ ای . .
که تو را
قسمتـــــ فال من نکــــرد . .
به تو تبریک میگم که به تو باختم و
زیر پا له کردم دل خودساخته مو
به تو تبریک میگم که دلم پیش تو بود
که تموم زندگیم توی آتیش تو بود
مگه چی خواستم ازت به جز عاشق بودن؟
که چشام برای تو آینه دق بودن؟
بگو چی کم داشتم٬ که بریدی از دلم؟
به کدوم مقصودت نرسیدی از دلم؟
دلی غمگین تر از دل من هم مگه هست؟
تو نشون من بده٬ دل غمگین اگه هست!
تو صدای قلبمو نشنیدی ای وای ...
مردم از چشمای تو دیگه از من چی می خوای؟
به تو تبریک میگم به تسلای دلم!
که دل سنگیتو بذاری جای دلم!
این منم از دنیا رونده و وا مونده ...
این منم که هر چی داشت پای تو سوزونده ...
به تو تبریک میگم که بیخودی
توی زرق و برق دنیا گم شدی
به تو تبریک میگم گم شدنو
گل گلخونه ی مردم شدنو ...
تو را من چشم در راهم ....
من بی تو از خود نشانی نبینم,
تنهاتر از هر چه تنها
همداستانی نبینم.
با من بمان ای تو خوب,ای یگانه
برخیز,برخیز,برخیز
با من بیا ای تو از خود گریزان
من بی تو گم می کنم راه خانه.
با من سخن سرکن ای ساکت پر فسانه
ائینه بی کرانه.
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
تو چنگ ابرای بهار افتادمو در نمیام
چشمامو سرزنش نکن از پسشون بر نمیام
پیر شدم تو این قفس یه کم بهم نفس بده
رحم و مروتت کجاست جوونیام و پس بده