کرا رسد که عیب کند دامن پاکت
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
Printable View
کرا رسد که عیب کند دامن پاکت
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
یکی لحظه از او دوری نباید
کز آن دوری خرابیها فزاید
دگر با خردمند مردم نشین
که نادان نباشد بر آیین و دین
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
ما زان دغل کژبین شده با بی گنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
اي کم شده وفاي تو اين نيز بگذرد
و ا فزون شده جفاي تو اين نيز بگذرد