:نقل قول:
نوشته شده توسط MR.Punisherسلام به علما و فضلا
یه سوتی بگم خدا.دیروز عقد خالم بود.منم گفتم بزن و برقص با من.من ضبط خودمون رو میارم.
بقیه گفتن باشه.ضبط ما هم خیلی خفنه.اوردم و تو پارکینگ وصلش کردم.پارکینگ زیاد بزرگ نبود
و صدا می پیچید اساسی.ظهر بود که یکی از دخترای فامیل که من باهاش خیلی کل کل دارم اومد تو
پارکینگ و ضبط رو دید.گفتم حال می کنی ضبط رو عزیزم.اونم گفت این اشغال چیه دیگه.
منم گفتم الان امتحانش می کنم تا ببینی این اشغال چیه.ضبط رو روشن کردم اونم رو صدای ماکزیمم. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد گفت کمش کن ملت خوابن.باشه کم اوردم.منم کنترل ضبط رو دادم به دختره و اومدم کنار و گفتم خودت کمش کن.
در همین حین مادرش اومد پایین و تا کنترل رو دست این دید شترقققققق خابوند تو گوش این بدبخت.
با داد و بیداد گفت چرا سر ظهری صدای ضبط رو زیاد کردی.همه خواب بودن یهو از خواب پریدن.
دختره گریش گرفته بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هی به مادرش میگفت به خدا من نبودم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم داشتم شیطانی می خندیدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از شهاب جون هم به خاطر راهنماییش ممنون. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اخر سوتي بود :laughing:
مرسي
ولي نام..... مي گفتي كار تو بوده. بيچاره دختره