من.(خط فاصله)تو.....
نه...
شايد علامت تفريق است
بين ما
حالا كه هرچه بيشتر مي رويم
به صفر
نزديك تر مي شويم.
Printable View
من.(خط فاصله)تو.....
نه...
شايد علامت تفريق است
بين ما
حالا كه هرچه بيشتر مي رويم
به صفر
نزديك تر مي شويم.
منم اون تقويم پر از زمستون
چله نشين دلي دربو داغون
سال كبيسمو شگون ندارم
از هيچ كسي خاطره اي ندارم
جز يه نفر كه دربو داغونم كرد
بره بودم گرگ بيابونم كرد
...
دو خط مواري
حتي با فاصله هايي اندك
كه ميانشان باشد
هرگز بهم نمي رستد
من و تو
حكايت همين دو خطيم
دو خط موازي.......
يك جفت جوراب آبي دارم
دريا را دوست دارم
كار نمي كند
سه دقيقه مانده به چهار را
نشان مي دهد
اگر آينه را بشكند
اگر گل نيلوفر دهد
اگر ميوه دهد
اگر حرمت مادرم را
با چادر سياه بداند
اگر شمعداني در آينه
كوچك تر شود
من كوچك مي شدم
ميان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمين تا آسمان است
==============
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخواست مشكل نشيند
===============
در ضمن مصراع اول اين بيت رو هم اگه كسي مي دونه به من بگه لطفا. هر چي فكر كردم يادم نيومد
---------------------------
به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نمي ارزد
ديدم به خواب دوش كه ماهي بر امدي
كز عكس روي او شب هجران سرامدي
............
برام خیلی اشناست
منظورم شعری بود که گفتید
سعی میکنم براتون پیداش کنم
سلام
مرسي سايه جان. لطف مي كنيد
بيت مال يكي از غزل هاي حافظ هست. جالب اينجاست كه مصرع دوم يه بيت ديگه از اين غزل هم يادمه كه براي اينكه شايد به يادآوري كمك بشه اونم ميذارم چون مصرع اول اون رو هم يادم نمياد :sad: :blush:
------------------------------------
زهي سجاده ي تقوي كه يك ساغر نمي ارزد
اينم دنباله مشاعره:
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
(اگه تكراري بود ببخشيد)
سلام
این برای مشاعره
شبان گاهان لب درياچه مي رفتم
و مي گفتم به خود
او يك شب آنجا ديده خواهد شد/
من او را پيش از اين هرگز نديده و نام او را نيز نشنيده
ولي انگار با هم روزگاري اشنا بوديم/
نمي دانم كجا بوديم
كه من در نيلي چشمان او
او در كبود رود شعر من
زمانها در شنا بوديم/
شبي امد ؛ وليكن دير وقت امد
نه فانوسي ؛ نه مهتابي
هوا بس تيره بود و دامن درياچه پر توفان
سوار قايقي گشتيم و بر خيزابها رفتيم تا ديري
ولي دردا!!!
چه تقديري
من او را باز هم نشناختم ؛ زيرا
كه شب تاريك بود و موج نيرومند
از ان سو قصه تلخي است؛
اي افسوس
او را موجها بردند...
...............
اینم برای شما دوست خوبم
فکر کنم این باشه
دمي با غم بسربردن جهان يكسر نميارزد
به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نميارزد
چه آسان مينمود اوّل غم دريا به بوي سود
غلط كردم كه اين طوفان به صد گوهر نميارزد
در پای اجل چو من سرافکنده شوم ، وز بيخ امید عمر برکنده شوم
زينهار، گلم به جز صراحی نکنيد ، باشد که ز بوی می دمی زنده شوم
------
خوب شد خودت با "ش" شروع كردي [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بلد نبودیننقل قول:
خوب شد خودت با "ش" شروع كردي
نـــــــــــــــــــــه :)
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند