[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در سمتـــِ توام
دلـــم باران ، دســـتم باران
دهانــم باران ، چشــمم باران
روزم را با بندگی تو پا گشــا می کنم
...
هــر اذانـی که می وزد
پنجـــره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کنـــد
...
هر اســمِ تو را که صـــدا می زنم
ماه در دهانــم هـــزار تکه می شود
...
کاش من هـــمه بودم
کاش من هـــمه بودم
با همه دهـــان ها تو را صدا می زدم
...
کفــش های مـــاه را به پا کرده ام
دوباره عـــازم تـــوام
...
تا بوی زلفـــِ یار در آبادی من استـــ
هر لبـــ که خنده ای کند، از شادی من استـــ
زندگی با توستــــ
زندگی همین حالاستــــ...
زندگی همین حالاستــــ...
>محمد صالح علاء<