زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد
مغبچه ای میگذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
سلام شب بخیر
Printable View
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد
مغبچه ای میگذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
سلام شب بخیر
در گذر گاه زمان
دوستی فصل قشنگی است
که پر از قدرت عشق من و توست
عشق را معنا خود می داند
که فقط واژه آن بر دل ما می ماند
و چه زود این عشق ها می میرند
حرف ها بوی محبت ز میان می گیرند
و فقط خاطره ی خاطره هاست
که میان من وتو می مانند.
سلام شب به خیر
در رخ آینه عشق ز خود دم نزنیم
محرم گنج تو گردیم چو پروانه شویم
ما چو افسانه دل بیسر و بیپایانیم
تا مقیم دل عشاق چو افسانه شویم
سلام.دیر کردین؟
مگر این چشمه که در من به سخن می جوشد
همنفس فردا نیست؟
پس چرا واژه من در غم تکرار بماند؟
شعر من مرثیه از جور خزان
بر تن این باغ بخواند؟
مهمون داشتیم
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
من یعنی
من پس این
من سربه زیر عشق
یا هرچه تو می خواهی
من در پی حل این معما
من عاشق و درگیر سرنوشت
من با نگاه ساخته درشعر بی کران
یا هرچه تو می گویی
حالا بگو راز را !!!!!!
یک بال فریاد و یک بال آتش
مرغی از این گونه
سر تا سر شب
بر گرد آن شهر پرواز می کرد
گفتند
این مرغ جادوست
ابلیس مرغ را بال و پرواز داده ست
گفتند و آنگاه خفتند
وان مرغ سرتاسر شب
یک بال فریاد و یک بال آتش
از غارت خیل تاتارشان برحذر داشت
فردا که آن شهر خاموش
در حلقه ی شهر بندان دشمن
از خواب دوشنبه برخاست
دیدند
زان مرغ فریاد و آتش
خاکستری سرد برجاست
اونوقت که دیگه راز نیست!
تو زنده اي كه عزيزم! هميشه مال مني
تو زنده اي وسط من ، ميان اين ابيات
تو زنده اي وسط بازي بزرگ زمين
تو گيج مي شوي از سادگي اين حركات
پياده هاي خودت را وزير مي كني و...
جهان دوباره تـقـلب... و بعد كيش و مات!!
تو هم ای خوب من!این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
نه به یک بار و به ده بار که صدبار بگو
"دوستم داری"؟ را از من بسیار بپرس
"دوستت دارم" را با من بسیار بگو
وقتی غريب می شوی انگار مرده ای
سهمی از آسمان و خدايش نبرده ای
حتما تو هم برای نمونه فقط دو روز
کش ضربه های نحس زمان را شمرده ای
:31: