می نویسم از تو و برای تو،
بدون هراس از خوانده شدن،
بگذار همه بدانند
می نویسم برای تو،
برای تویی که بودنت را
نه چشمانم می بیند،
و نه گوش هایم می شنود،
و نه دستانم لمس می کند.
تنها با شعفی صادقانه
با دلم احساست می کنم ...
عشق هست و دل و نور ...
از اشک لبریزم مسافر
که تو دوری
و من…
همچنان سکوت هایی که کلام نمی شوند
همچنان بغض هایی که فریاد نمی شوند
همچنان تنهایی ای که تنهایی باقی می ماند.
مسافر مهربان من:
دل تنگم ...
که نشنیدی و رفتی
ندانستی و رفتی
ندیدی و رفتی
تمام ترانه هایم تو را فریاد می زنند و تو............
غمی نیست ، می گذرد...
تنهایی مرا بس است که در آن با همه غربت و بی کسی اش
عشق هست
و دل ...
و نور ...