دوستت دارم و این اصلاً خوب نیست . فقط یک نوع دیگر بدبختی است .
داستان های کوتاه آمریکای لاتین
Printable View
دوستت دارم و این اصلاً خوب نیست . فقط یک نوع دیگر بدبختی است .
داستان های کوتاه آمریکای لاتین
این دوره زمونه مردمو اینقد ناز نازی کرده که حتی میخواد وجدان آدما رو به دوا ببنده ولی موفق نمیشه که انسان بودنمونو معالجه کنه.
عقل در این نیست که جلوی احساسو بگیری ، بلکه در اینه که همه چیزو احساس کنی. هر طور که باشه.
یه زن وقتی به سنش پی می بره که متوجه میشه زنهای جوون تر از اون هم وجود دارن.
حاضرم در برابر همه دنیا ازت حمایت کنم ولی در برابر خودت ...
آزادی بدون تهعد آزادی نیست ...
" خرده جنایت های زن و شوهری "
جملات کتاب تو شرایط کتاب فوق العاده اند .. نمیتونستم بیارمشون بیرون..
نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن.هر کی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیده ات را که میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایدست.
فاجعه هر روز اتفاق می افتد . نه فقط پنجاه سال پیش که همین حالا.. نه خیلی دور که همینجا .. حق با توست .. طفلک همه ی آدم ها
حس کردم در جایی که هیچ انتظار نداشتم ناگهان آینه ای جلویم گذاشته اند و من توی این آینه دارم به خودم نگاه میکنم و خود توی آینه هیچ شبیه خودی که فکر میکردم نیست . . . چقدر دلم میخواست هنوز بچه بودم و دست می انداختم گردن پدرم و دلِ سیر گریه می کردم.
سکوت کوتاهی می کنیم و فکر میکنیم برای تسکین مرگ مناسب است
"چراغ ها را من خاموش ميکنم"
آنچه در نازی ها نفرت انگیز است، قسمت غیر انسانی آنهاست. بله. اما می بایست خود را به آنچه اجتناب ناپذیر است تسلیم کرد. این قسمت غیر انسانی یکی از خصایص انسانی است. تا زمانی که پی به این مطلب نبرده ایم که غیر انسانی بودن چیزی انسانی است، در دروغی زاهدانه به سر می بریم.
بادبادک ها /رومن گاری
داخل کارگاه می شوم . همه سر جایشان هستند، همیشه همان ها(بادبادک ها!) و با این حال باید آنها را دائما از نو ساخت. من ناچار شدم بیست بار ژان ژاک روسو و مونتی بسازم. حتی دون کیشوت ، این رئالیست بزرگ شناخته نشده، که وقتی در اطراف خود در دنیایی به ظاهر آشنا و صلح آمیز، غول هایی را که به خوبی توانستند قیافه های خود را عوض کنند و به شکل مردمانی با شهامت جلوه کنند می دید، می توانست آنها را با شکل واقعی شان ببیند و نشان دهد: اینها نیستند که " آزارشان به یک مگس نمی رسد" او حق داشت. تعداد مگس هایی که می بایست بهای این کلیشه مطمئن کننده را با پرهای کنده شان بپردازند، از شروع انسانیت به صدها میلیون می رسد.
بادبادک ها
رومن گاری
ممکن است ادم کسی را دوست داشته باشد که همیشه قادر به درکش نباشد .
مرد داستان فروش
می دانست که پس از او دیگر نخواهم توانست هیچ کس دیگری را دوست بدارم ، از این رو ترتیبی داد که دیگر راه بازگشتی وجود نداشته باشد و سدی بزرگ بین ما گذاشت .
مرد داستان فروش
وظیفه کاسب دزدین است و وظیفه مرد روحانی ندزدیدن .
مسیح باز مصلوب
خدایا من مرگ را هزار بار بر این ترجیح می دهم که در چشم مردم خوار و خفیف شوم .
مسیح باز مصلوب
- آه مانولیوس ، چگونه این معجزه اتفاق افتاد ؟
مانولیوس لبخندی زد و گفت :
- همان طور که معجزه های دیگر اتفاق می افتند . یعنی کاملاً ساده و آرام و بی انکه انتظارش را داشته باشیم .
مسیح باز مصلوب