خدایــا از تــو معجزه می خواهـــم
معجزه ای بزرگــ در حد خدا بودنتــــ
تو خود بهتــر میدانی
معجزه ای که اشکــ شوقم را جــاری کند
ناامیــد نیستم ... فقط دلتنگـــــــــــمـــ
Printable View
خدایــا از تــو معجزه می خواهـــم
معجزه ای بزرگــ در حد خدا بودنتــــ
تو خود بهتــر میدانی
معجزه ای که اشکــ شوقم را جــاری کند
ناامیــد نیستم ... فقط دلتنگـــــــــــمـــ
هنوز باورم نمی شود که مسافرم
مسافر جاده ای نامعلوم
به همین نزدیکی ها
جایی که بوی خدا بیاید
آنجا که لانه ی پرستوهایش کلبه ی خداست...
به قول سپیده باید پرواز کنم
ولی من آماده ی پرواز نیستم خدا...
من می ترسم...
حرف های زیادی دارم خدا...
از چشمان خسته ی مادری بگویم
که آرزوی تبسم کودکی را در دل دارد
که مرگ همبازی اوست
از دختری بگویم
که دیگر نگاهش روی عکس پدر قاب نمی شود
یا پسری که زندان شد همدمش...
از غم های تنها دختری بگویم
که خاطراتم را پر می کند
یا از درد مادرش
که عطر مهربانی هایش همیشه جای خالی حضورش را پر می کند
از دلواپسی های مادر برای بیماری برادرم
یا از رویای ناجی شدنم...
خودت که بهتر میدانی
مسافر کوچولو منتظر من است...
کاش جاده کوتاه می شد و می رسد
می خواستم تورا پیدا کنم
گفتم: با خدا حرف دارم
گفتند: خانه ی خدا
گفتم: اما...
گفتند: باید راهی شوی
من مسافرم...
مسافر خانه ی تو...
اما من
در قلب پاک کودکی که در آغوش مرگ می خندد
و در نگاه خیس دلشکسته ای
که ندای "الله" در قلبش زمزمه می شود
در جست و جوی توام...
بوی تو را آنجا بیشتر احساس می کنم
مست: من مسافرم...باید ردپای خدا را دنبال کنم...
نوشت: جاده طولانی است...کوله ی صبر ببند
جاده تاریک است است...فانوس امید به دست بگیر
جاده ملال آور است...تک تک قدم هایت را با عشق پرکن
خدایا ببین دنیای مجازی چه قشنگ تره
همه با هم مهربون اند
همه با هم خواهر برادرند
همه به هم احترام میذارند
خدایا
بیا
بیا و تو هم مجازی شو خدا
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ،
شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم...
وقتی قلبت بیدار شد و شعله ای از نور شد...
تو معنا و اهمیت زندگی را خواهی شناخت....
و این فیضی عظیم است . و آنگاه سپاسگزاری و حمد طلوع می کند
آنگاه فقط هدیه زندگانی کافی است
تا با آن برای همیشه و همیشه راضی و خشنود باشی.
خدايا مرا آن ده كه ان به خدايا به داده ها و نداده هايت شكر كه داده هايت نعمت و نداده هايت حكمت است.
عشق به خدا درخششی جادویی است
که از درون هسته سوزان روح می تابد
و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد
و توانمان می دهد تا زندگی را
در قالب رویایی شیرین و زیبا
بین دو بیداری درک کنیم
خالق من بهشتي دارد نزديك
زيبا و بزرگ
و دوزخي دارد
به گمانم كوچك و بعيد
و در پي سودايي است كه ببخشد مارا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خداوندا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک
ولی جالب اینجاست که ....
تو به این بزرگی من کوچک را فراموش نمیکنی ؛
ولی من به این کوچکی تو را فراموش کرده ام . . .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در ان بالاها ...
مهربان، خوب، قشنگ چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد او مرا می خواند، او مرا می خواهد...
خدايا!
از كوي تو بيرون نرود پاي خيالم
نكند فرق به حالم، چه براني، چه بخواني
چه به اوجم برساني، چه به خاكم بكشاني
نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني ..!