-
مدتها برای نقشهای قالی نشستهبودم
چای و نعلبکی میخوردم
قندهایی که پهلوی من قلیان میکشیدند
فوت میکردند
حباب میساختند
من داخل حبابها دخیل میبستم
چه قدر همه خستن
نمی دونم شاید فردا بهتر باشه
راستی اقا مهدی باید با "د" شروع می کردید
اما من چون می خواستم شب به خیر بگم به همگی دیگه اومدم جواب دادم صبر نکردم ویرایش بشه
شب خوش
-
من دلم براي تاريخ مي سوزد
براي نسل ببرهايش كه منقرض گشته اند
براي خمره هاي عسلش كه در رف ها شكسته اند
گوش كن
به جاي عشق و جستجوي جوهر نيلي مي شود چيزهاي ديگير نوشت
حق با تو بود
مي بايست مي خوابيدم
اما مادربزرگ ها گفته اند
چشم ها نگهبان دل هايند
سلام دوست عزیز:
به جمع خستگان خوش آمدی.اگه میخوای عاقبت کارتو بدونی به امضای من مراجعه کن!
-
دلش گرفت ...و جام شراب را برداشت
و مست شد ، عاشق شد ، طناب را برداشت؟
و قرص ماه تو و قرصهاي زردي كه ...
فقط گريست ... و ليوان آب را برداشت
همينكه خواست كه شك بين ِ... خواست شك بين ِ...
خدا همان لحظه ، انتخاب را برداشت
ممنون از شما دوستانه گلم
اينم آخرين جوابه من باسه امشب که از امضا دوسته عزيزم فرانک جان برداشتم
-
تا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟
دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسرد
آفتاب بی غروب من !
ای دریغا در جنوب ! افسرد
بعد از او دیگر چی میجویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟
اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایم
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد
در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد
شب شما هم خوش
-
سلامی دوباره.
این چند روز که من نبودم ببین چی شده!!!!
در شب مهتاب مي خوانم تو را
خستگي را مي تكانم از تنت
با زبان خواب مي خوانم تو را
با لباني كه عطشبو سيده است
با صداي آب مي خوانم تو را
-
ابر می گرید
باد می گردد
و به زیر لب چنین می گوید عابر:
- آه!
رفته اند از من همه بیگانه خو بامن...
من به هذیان تب رؤیای خود دارم
گفت و گو با یار دیگر سان
کاین عطش جز با تلاش بوسه خونین او درمان نمی گیرد.
-
در (( بوسه)) و ((نگاه)) , تو شادی نهفته ای
در ((مستی )) و ((نگاه)) , تو لذت نهاده ای
بر هرکه در بهشت خدائی طمع نبست
دروازه بهشت زمین را گشاده ای
-
يار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا * يار تويي غار تويي خواجه نگهدار مرا
..........................
نوح تويي روح تويي فاتح و مفتوح تويي * سينه مشروح تويي بر در اسرار مرا
..........................
نور تويي سور تويي دولت منصور تويي * مرغ كه طور تويي خسته به منقار مرا
..........................
قطره تويي بحر تويي لطف تويي قهر تويي * قند تويي زهر تويي بيش ميازار مرا
..........................
حجره خورشيد تويي خانه ناهيد تويي * روضه اوميد تويي راه ده اي يار مرا
..........................
روز تويي روزه تويي حاصل دريوزه تويي * آب تويي كوزه تويي آب ده اين بار مرا
..........................
دانه تويي دام تويي باده تويي جام تويي * پخته تويي خام تويي خام بمگذار مرا
..........................
اين تن اگر كم تندي راه دلم كم زندي * راه شدي تا نبدي اين همه گفتار مرا
..........................
-
اینک افتاده بر این لاشه و گند
باید از زاغ بیاموزد پند
بوی گندش دل و جان تافته بود
حال بیماری دق یافته بود
-
دوستت دارم حتی اگر قرار باشد
شبی بی چراغ در حسرت یافتنت
تمام پس کوچه ها را زیر باران قدم بزنم