از روانشناسی رنگها چه میدانید؟
در سال ۱۶۶۶، اسحاق نیوتن، دانشمند نام دار انگلیسی، کشف کرد که چنان چه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ های قابل رؤیت تجزیه می شود.
● تعریف رنگ
در سال ۱۶۶۶، اسحاق نیوتن، دانشمند نام دار انگلیسی، کشف کرد که چنان چه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ های قابل رؤیت تجزیه می شود. نیوتن هم چنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگ های دیگر نیست.
رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می گویند. بعضی از رنگ ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می کنند و نور سفید می سازند. این رنگ ها را نیز رنگ های مکمل می نامند.
آزمایش های بعدی نشان داد که با ترکیب نورها می توان رنگ های مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود می آورد.
رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می گویند. بعضی از رنگ ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می کنند و نور سفید می سازند. این رنگ ها را نیز رنگ های مکمل می نامند.
● تأثیرات رنگ ها از نظر روان شناسی
با وجودی که اثر رنگ ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می کند اما برخی از تأثیرات رنگ ها دارای معنی یگانه ای در سراسر جهان هستند. رنگ هایی که در طیف رنگ ها در ناحیه ی قرمز قرار دارند به عنوان رنگ های گرم شناخته می شوند که این دامنه اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است.
رنگ هایی که در ناحیه ی آبی طیف قرار دارند، رنگ های سرد نامیده می شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ ها معمولا" آرامش بخشند اما گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بی تفاوتی را به ذهن آورند.
● روان شناسی رنگ ها به عنوان روش درمان
در برخی از فرهنگ های قدیمی، از جمله مصری ها و چینی ها، از رنگ ها برای درمان استفاده می شده است. این کار که گاهی به آن نور درمانی یا رنگ شناسی نیز گفته می شود هنوز هم به عنوان روش درمان جایگزین مورد استفاده قرار می گیرد.
▪ در این روش:
از رنگ قرمز برای تحریک بدن و ذهن و افزایش تمرکز استفاده می شود.
از رنگ زرد برای تحریک اعصاب استفاده می شود.
از رنگ نارنجی برای بالا بردن سطح انرژی استفاده می شود.
از رنگ آبی برای کاهش درد و تسکین بیمار استفاده می شود. از رنگ نیلی برای تسکین ناراحتی های پوستی استفاده می شود.
اغلب روان شناسان به رنگ درمانی به دیده ی شک و تردید می نگرند و می گویند که درباره ی تأثیرات احتمالی رنگ ها اغراق شده و رنگ ها در فرهنگ های مختلف، معانی متفاوتی دارند. پژوهش ها نشان داده اند که در بسیاری از موارد، تأثیرات رنگ ها در تغییر حالت افراد، تأثیراتی زودگذر و موقتی بوده است. برای مثال، قراردادن افراد در اتاق آبی ممکن است در ابتدا احساس آرامش در آن ها به وجود آورد اما این اثر پس از آن که آن ها آرامش شان را بازیافتند، به تدریج کاهش خواهد یافت.
● روان شناسی رنگ های مختلف
۱) روان شناسی رنگ سیاه
سیاه تمام نورها در طیف رنگ ها را جذب می کند.
سیاه معمولا" به عنوان نماد ترس یا شیطان مورد استفاده قرار می گیرد اما به عنوان نشان گر قدرت نیز شناخته می شود. از رنگ سیاه برای نشان دادن شخصیت های خطرناک مثل دراکولا و یا جادوگران استفاده می شود.
رنگ سیاه در بسیاری از فرهنگ ها برای مراسم سوگواری مورد استفاده قرار می گیرد. این رنگ هم چنین نشان گر غمگینی، جذابیت جنسی و رسمی بودن است.
در مصر قدیم، رنگ سیاه نشان گر زندگی و تولد دوباره بود.
رنگ سیاه معمولا" به دلیل لاغر نشان دادن در نمایش های مد مورد استفاده قرار می گیرد.
۲) روان شناسی رنگ سفید
رنگ سفید، نماد معصومیت و پاکی است.
رنگ سفید می تواند در انسان احساس فضای بیش تر به وجود آورد.
رنگ سفید معمولا" نشان گر سرما، پاکیزگی و آرامش است. اتاقی که کاملا" به رنگ سفید نقاشی شده باشد ممکن است جادار و بزرگ به نظر آید امَا خالی و سرد است. بیمارستان ها و کادر پزشکی از رنگ سفید برای ایجاد حس پاکیزگی استفاده می کنند.
۳) روان شناسی رنگ قرمز
رنگ قرمز، رنگ گرمی است که برانگیزاننده ی هیجانات قوی است.
رنگ قرمز، نشان گر عشق، حرارت و صمیمیت است.
رنگ قرمز، به وجود آورنده ی احساس شور و هیجان است.
رنگ قرمز، تحریک کننده احساس خشم و عصبانیت است.
۴) روان شناسی رنگ آبی
آبی، رنگ مورد علاقه ی بسیاری از مردم و محبوب ترین رنگ در بین مردان است.
رنگ آبی، احساس آرامش را به ذهن می آورد و معمولا" نشان گر صلح، امنیت و نظم است.
رنگ آبی، می تواند احساس غم، درون گرایی یا گوشه گیری را در بعضی افراد به وجود آورد.
رنگ آبی معمولا" برای دکور دفاتر مورد استفاده قرار می گیرد زیرا تحقیقات نشان داده است که افراد در اتاق های آبی کارآیی بیش تری دارند.
رنگ آبی با وجودی که از محبوب ترین رنگ هاست اما یکی از رنگ هایی است که کم ترین اشتها را برمی انگیزد. در برخی از برنامه های کاهش وزن توصیه می شود که غذای خود را در بشقاب های آبی بکشید. رنگ آبی به ندرت به صورت طبیعی درخوراکی ها وجود دارد. هم چنین رنگ آبی غذا معمولا" به عنوان نشانه ی فاسد بودن و یا سمی بودن آن در نظر گرفته می شود.
رنگ آبی می تواند باعث کاهش ضربان قلب و حرارت بدن گردد.
پژوهش ها نشان داده اند که در بسیاری از موارد، تأثیرات رنگ ها در تغییر حالت افراد، تأثیراتی زودگذر و موقتی بوده است.
۵) روان شناسی رنگ سبز
رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است.
رنگ سبز، نشان گر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است.
پژوهش گران دریافته اند که رنگ سبز می تواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانش آموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه ی شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، می توانند مطالب را با سرعت بیش تری از حد معمول بخوانند و درک کنند.
رنگ سبز، از دیرباز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار می رفته است.
از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده می شود.
رنگ سبز باعث کاهش استرس می شود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار می کنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش می شوند.
۶) روان شناسی رنگ زرد
رنگ زرد، رنگی گرم و شاد است.
رنگ زرد به دلیل مقدار زیاد نوری که منعکس می کند، بیش تر از بقیه ی رنگ ها چشم را خسته می کند.
استفاده از رنگ زرد برای پس زمینه ی کاغذ یا نمایش گر کامپیوتر می تواند باعث چشم درد یا در حالت های خاص از دست دادن بینایی گردد.
رنگ زرد می تواند احساس رنجیدگی و خشم را به وجود آورد. با وجودی که رنگ زرد به عنوان یک رنگ شاد شناخته می شود اما بیش تر مردم در اتاق های زرد رنگ، هیجان شان را از دست می دهند و بچه ها نیز در اتاق های زرد رنگ بیش تر گریه می کنند.
رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان می گردد.
چون رنگ زرد، از بقیه ی رنگ ها زودتر دیده می شود، بیش تر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار می گیرد.
۷) روان شناسی رنگ ارغوانی
رنگ ارغوانی نماد وفاداری و ثروت است.
رنگ ارغوانی نشان گر عقل و معنویت است.
رنگ ارغوانی خیلی کم در طبیعت وجود دارد و به همین دلیل ممکن است به عنوان نشانه ی مصنوعی یا غیر عادی بودن در نظر گرفته شود.
۸) روان شناسی رنگ قهوه ای
رنگ قهوه ای، رنگی طبیعی است که برانگیزاننده ی حس قدرت و اطمینان پذیری است.
رنگ قهوه ای هم چنین می تواند حس غم و انزوا را به وجود آورد.
رنگ قهوه ای، حس گرما ، محبت، آسایش و امنیت را به ذهن می آورد.
رنگ قهوه ای معمولا" بیان گر طبیعی بودن، زمینی بودن و متفاوت بودن است اما گاهی می تواند نشان گر پیچییدگی نیز باشد.
۹) روان شناسی رنگ نارنجی
رنگ نارنجی، ترکیب زرد و قرمز است و به عنوان یک رنگ انرژی زا در نظر گرفته می شود.
رنگ نارنجی، احساس هیجان، گرما و شور و شوق را به ذهن می آورد.
رنگ نارنجی، معمولا" برای جلب توجه مورد استفاده قرار می گیرد.
۱۰) روان شناسی رنگ صورتی
رنگ صورتی، در واقع همان رنگ قرمز کم رنگ است و معمولا" نشان گر عشق است.
رنگ صورتی اثر آرام بخشی دارد. در ورزشگاه ها معمولا" رختکن تیم حریف را به رنگ صورتی نقاشی می کنند تا بازیکنان آن ها کم انرژی و منفعل شوند.
با وجودی که اثر آرام بخشی رنگ صورتی مشخص شده است ولی پژوهش گران دریافته اند که این اثر تنها در خلال مواجهه ی اولیه به وجود می آید. مثلا" هنگامی که از این رنگ در زندان ها استفاده شد، زندانیان پس از عادت کردن به آن، حتی نا آرام تر از قبل شدند.
امروز ما، چگونگي فردايمان!
روانشناسی رشد، شاخه ای از روانشناسی است که به مطالعه چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگی شان می پردازد. روانشناسی رشد، شاخه ای از روانشناسی است که به مطالعه چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگی شان می پردازد. روان شناسان رشد نه تنها به مطالعه تغییرات جسمی و فیزیکی در فرآیند رشد افراد می پردازند بلکه رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی افراد در طول زندگی شان را نیز در نظر می گیرند.
رشد انسان در طول زندگی، از شکل گیری نطفه تا مرگ، را توصیف می کند. مطالعه علمی رشد انسان، به دنبال درک و تشریح چگونگی و چرایی تغییراتی است که افراد در طول زندگی شان می کنند. این مطالعه، تمام جنبه های رشد انسان، شامل رشد جسمی، هیجانی، ذهنی، اجتماعی، ادراکی و شخصیتی را در برمی گیرد.
مطالعه علمی رشد، نه تنها برای روانشناسی بلکه برای جامعه شناسی، آموزش و بهداشت نیز اهمیت دارد. منظور از رشد، تنها جنبه های جسمی و فیزیولوژیکی آن نیست بلکه جنبه های شناختی و اجتماعی مرتبط با آن نیز می باشد. مطالعه رشد انسان برای تعدادی از رشته ها از جمله زیست شناسی، انسان شناسی، آموزش، تاریخ و روانشناسی اهمیت دارد. البته ازهمه مهم تر، کاربردهای عملی مطالعه رشد انسان است. با درک بهتر این که افراد چرا و چگونه رشد و تغییر می کنند، می توان این دانش را برای کمک به آنها در زمینه به کارگیری تمام توانایی های بالقوه شان در زندگی، به کار بست.
روانشناسان رشد، روش ها و فنون متفاوتی را برای مطالعه رشد انسان به کار می گیرند. پژوهشگران از روش های علمی برای جمع آوری و تحلیل سامانمند اطلاعاتی که قابل نتیجه گیری باشند، بهره می گیرند. روش علمی،فرآیندی است که از رویه ها و اصول مشخصی برای یافتن پاسخ سوالات استفاده می کند.
چهار مرحله اصلی در یک روش علمی وجود دارد:
۱) پاسخگویی به یک سوال
۲) ایجاد یک فرضیه
۳) آزمودن فرضیه
۴) نتیجه گیری
پژوهش های روانشناسی در زمینه رشد نیز از روش های مختلفی از جمله؛ آزمایش، مطالعات طولی (پژوهشی که با پیگیری آزمودنی برای دوره های طولانی انجام می گیرد)، مطالعات مقطعی(پژوهشی که در آن گروهی را در زمانی خاص تحت بررسی قرار می دهد)، مطالعات همبستگی و مطالعات موردی، استفاده می کنند.
پس از آنکه نوع پژوهش تعیین گردید، مرحله بعد تعیین چگونگی جمع آوری اطلاعات است. در روانشناسی رشد از روش های مختلفی استفاده می شود که هر یک نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند.
برخی از رویکردهای متداول عبارتند از:
دو نوع متفاوت از مشاهده وجود دارد.
۱) مشاهده موضوع مورد نظر در محیط آزمایشگاهی و دیگر
۲) مشاهده در محیط طبیعی.
فایده مشاهده در محیط آزمایشگاهی این است که شرایط توسط آزمایش قابل کنترل هستند اما عیبش این است که شرایط ممکن است غیرطبیعی باشند و فرد از تحت مطالعه بودن آگاه است. مشاهده طبیعی به پژوهشگر امکان می دهد تابه مطالعه در شرایط طبیعی و واقعی بپردازد. فایده این روش این است که پژوهشگر می تواند رفتارها را آن گونه که واقعا در شرایط طبیعی اتفاق می افتند مشاهده کند اما عیبش این است که پژوهشگر ممکن است نتواند متغیرهای خارجی موثر بر رفتار را کنترل کند.
یک مطالعه موردی، تحلیل عمیق یک فرد خاص است. با وجودی که این روش پژوهشی، اطلاعات جامعی درباره یک فرد خاص فراهم می سازد، اما تعمیم نتایج به دست آمده روی گروه های بزرگ تر غالبا مشکل است. به این دلیل، از مطالعات موردی غالبا در پژوهش های بالینی یا در مواردی که جنبه های خاص زندگی فرد مورد مطالعه قابل تکثیر یا بازتولید نباشد، استفاده می شود.
این روش راه ساده و سریعی را برای جمع آوری حجم زیادی از اطلاعات در اختیار پژوهشگر قرار می دهد. یکی از نقاط ضعف این روش این است که تنوع، خلاقیت و فردیت پاسخ ها را کاهش می دهد. در مواردی که فرد مورد مطالعه قادر به پر کردن پرسشنامه نباشد، مثلا کودک خردسال، سوالات از طریق مصاحبه پرسیده می شود.
آزمایش مستلزم دستکاری و اندازه گیری متغیرهاست. این روش پژوهشی، علمی ترین روش است اما در صورتی که متغیرهای مورد نظر، مفاهیم انتزاعی یا درونی باشند، به کارگیری آن دشوار است. مشکل دیگر این است که برخی متغیرهای مورد نظر به دلایل اخلاقی، قابل مطالعه در خلال آزمایش نیستند. به عنوان مثال، می توان به پژوهش روی اثرات تنبیه شدید کودکان در رشد آنها اشاره کرد. چند بحث و موضوع مهم در طول تاریخچه روانشناسی رشد وجود داشته است. بعضی از پرسش های اصلی که از سوی روانشناسان و پژوهشگران مطرح گردیده، حول محور اهمیت نسبی وراثت در مقابل محیط، فرآیندی که رشد از طریق آن صورت می گیرد و اهمیت کلی آزمایش های اولیه در مقابل رویدادهای بعدی، بوده است.
یک موضوع کلاسیک در پژوهش های رشد کودکان، طبیعت در برابر وراثت است. آیا وراثت نقش عمده تری در رشد کودک دارد یا محیط؟ امروزه، اغلب روانشناسان تشخیص داده اند که هر دو عنصر، نقشی اساسی دارند اما بحث همچنان بر سر موضوعات دیگری چون استعداد تحصیلی یا گرایش های دوره نوجوانی ادامه دارد.
در روانشناسی ژنتیک یا تحولی، مفهوم بسیار مهمی که روانشناسی رشد به دنبال تبیین آن می باشند سازش است. سازش در علوم و پدیده های زیستی مطرح است، اما در اینجا بیشتر سازش روانی مدنظر است. منظور از سازش در زمینه زیستی این است که جایی که حتی یک موجود کوچک را رها کنیم، ارگانیزم با فعالیت های خود، سعی بر سازش با محیط بیرونی دارد. البته برای موجود تک سلولی، محیط اجتماعی مطرح نمی باشد و سازش اجتماعی در موجودات پیچیده تر مطرح می شود.در روانشناسی رشد، کودک به عنوان موجودی فعال، نه موجودی منفعل، در نظر گرفته می شود. موجود منفعل، موجودی است که یک جا نشسته، همه چیز باید برای وی فراهم گردد و هیچ تعاملی با محیط ندارد. در حالی که در روان شناسی تحول، به خصوص در روانشناسی پیاژه، کودک موجود فعالی است که فعالانه درونسازی و برونسازی می کند، در مسیر تحولی خود با محیط تعامل برقرار می کند و بهتر است که در امور مربوط به خود، مشارکت داشته باشد، زیرا این امر موجب می گردد که وی دنیای خود و حتی خود را بسازد.
این همان فرآیند تعادل جویی است. با ایجاد مسئله، کودک می خواهد، خود را از حالت بی تعادلی به تعادل بکشاند و مسئله را حل کند.
عامل اصلی تحول کودک، تعادل جویی است. به منظور تقویت تعادل جویی، باید شرایطی را برای کودک فراهم نمود که بتواند فعال باشد و به طور مداوم، درونسازی و برونسازی کند.
اگر میخواهید، فکر دیگران را بخوانید!
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردن شان نیز بشناسیم، اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران را به ارمغان می آورد. در دنیای درون امروز و با توجه به نکته فوق الذکر می توانید از روی هر یک از حالات زیر افکار افراد مختلف را بخوانید و بشناسید:
▪ خوددار: اگر شخصی دستهایش را پشت کمر خود قفل کند این امر نشان میدهد که وی خود را بشدت کنترل کرده است . دراین حالت او سعی دارد خشم یا احساس نا امیدی را از خود دور کند. این فرد در واقع نشان میدهد که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است و میتواند در حالات مختلف بر خشم یا ناامیدی خود غلبه کند . در این حالت بهتر است با این فرد به آرامی ارتباط برقرار کرد.
▪ تدافعی: اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد این حالت نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله غیر منتظره و ناگهانی یا بی میلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند حالت بی میلی شدیدتر است در این حالت بهتر است با ارامش با شخص مورد بحث برخورد شود تا کم کم از حالت تدافعی خود خارج شده و ارتباطی زیبا را شروع کند.
▪ متفکر: گره کردن دستها به دسته های صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است این حالت شاید بیشتر در مسافران مظطرب هواپیما به هنگام پرواز و فرود دیده شود. بسیاری از افراد این حالت را به نوعی رسیدن به تصمیمی بزرگ میدانند اما روانشناسان بالینی میگویند که حتی اظطراب نیز نشانه تفکر فرد است.
▪ دقیق: وقتی شخص انگشت سبابه خود را روی صورت و بقیه دستش را بصورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که فرد مورد نظر بسیار دقیق است. این حالت نشان میدهد که شخص با دقت زیاد به صحبت های شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را می سنجد و در عین حال در چهره او حالت انتقادی نیز به چشم میخورد اما این انتقاد جنبه دوستانه دارد و شاید بیشتر به منظور برقرار یک ارتباط بین دو نفر است.
▪ دودلی: انگشت های گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دو دلی است . او به صحبت های شما و صحت گفته هایتان تردید میکند . در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد به گفته برخی از روان شناسان نگاه خیره همیشه نشانه دو دلی است چرا که ثابت قدم و محکم بودن نگاه انسان را نیز مصمم و با اراده می سازد. شاید چون از نگاه شما تردید و دودلی آشکار است دیگران برای قدم جلو گذاشتن و دوست شدن با شما ترید دارند.
▪ بی گناه: دست هایی که روی سینه قرار گرفته باشند بهترین نمونه برای حالت بی گناهی و درستکاری است. این حالت به عقیده اکثر روانشناسان اثر باقیمانده ای از شکل سوگند خوردن است که در آن دست را روی قلب قرار میدهند. حالت تواضعی که در این عمل وجوددارد میتواند به شما بگوید که این فرد به رغم آنکه خود به بی گناهیش اذعان دارد ولی نمیداند چگونه آنرا به اثبات برساند و در عین حال بسیار مایل است تا دوست صمیمی برای بیان آنچه در قلبش میگذرد داشته باشد.
▪ مطمئن: دست هایی که به کمر زده میشود در مردها نشان دهنده آن است که فرد به آنچه میگوید اعتقاد و اعتماد کامل دارد. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند. اما در هر دو مورد این حالت به ما میگوید که فرد به هر حال احساس اطمینانی در گفته ها و رفتار خود دارد که میتواند به سادگی این شرایط را به دیگری نیز منتقل کند.
▪ مرموز: دستهای مشت شده در زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه می دهد تا صحبت خود را تمام کنید. آنگاه زمانیکه حرفهای شما پایان یافت در کمال آرامش به شما و نظریات شما حمله میکند. شگرد جالبی است. شخص ابتدا اطمینان شما را جلب میکند و سپس در نهایت آرامش به شما میگوید که شما و نظریاتتان را قبول ندارد.
▪ ظاهر ساز: در این حالت شخص آرام بنظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است این حالتی است که بیشتر روسا بخود میگیرند تا خود ر ا بگونه ای به زیر دستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه و جذابیت آنها نیز کم نشود. ظاهرسازی معمولا از آن دسته حالتهایی است که در بیشتر افراد دیده میشود ولی نوع آنها با
▪ مالکیت: قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی میز سکو و (اشانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان شناسان این حالت را حالت مالکیت میدانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد.
▪ اعتماد به نفس: تکیه زدن به صندلی درحالتیکه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است . اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفته های خود اعتماددارد و اگر به صحبت های شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید ا و خود همه ماجرا را میداند.
چگونگي ايجاد و تقويت اعتماد به نفس
برای ایجاد و تقویت اعتماد به نفس ، می توان از تکنیک های زیر سود جست :
▪ خود شناسی
شناخت استعداد ها و توانایی های خدا دادی و استفاده بهینه از این پتانسیل ها .
▪ خود باوری
باور به وجودتوانایی ها و سرمایه هایی که خداوند به ما داده است تا به وسیله آنها قله های موفقیت و پیروزی را فتح کنیم .
▪ خدا باوری
باور به اینکه خدای رحمان ما را بر اساس عشق آفریده و تکیه به قدرت بی انتهای او برای استفاده بیشتر از حمایت بی دریغش .
▪ استفاده از حکمت ، علم و دل سوزی بیکران خالق مهربان
واگذاری سر آغاز و سرانجام امور به دست خدای مهربان و استفاده از برترین خرد موجود در عالم هستی .
▪ بهره مندی از تکنیک جلب برترین قدرتو حکمت
استفاده از دعاها و مناجات برای جذب و جلب برترین قدرت و حکمت بی انتهای خدای رحمان . دعا ما را به منبع لایزال قدرت ، حکمت و شادمانی متصل می کند و شهامت انجام هر کاری را به ما می دهد . بیائیم دعا کنیم ، به هر زبان و لهجه ای که ، می توانیم . دعا کنیم تا خداوند خواسته های به حق ما را اجابت کند .
▪ از قدرت های متافیزیک برای افزایش قدرت خود بهره مند شوید
برقراری ارتباط و اتصال با ضمیر ناخود آگاه شخصیت های الهی چون رسول الله ، حضرت علی ، حضرت زهرا و سایر امامان معصوم ، خصوصا امام زمان ( عج ) تا اراده و باور خلل ناپذیر موفقیت را به ما تزریق کنند .
▪ تبعیت و پیروی از ارزش ها
پیروی از ارزش های اعتقادی ، دینی ، ملی و خانوادگی و حتی شخصی . پیروی از این ارزش ها شهامت ما را تقویت خواهند کرد .
▪ تعیین هدف ، هدف مندی و هدف گذاری
برای رسیدن به قله های موفقیت نباید از انتخاب اهداف شایسته و با ارزش غافل بمانیم ، زیرا هر چه انسان به هدف هایش نزدیک تر می شود شهامت او برای انجام کارها بیشتر می گردد . بی هدف بودن شهامت انجام کارهای بزرگ را از آدمی می گیرد .
▪ برخورداری از اشتیاق در امور
ایجاد علاقه و عشق به کار ، موتور حرکت و تلاش انسان است . هر چه اشتیاق ما در انجام کارها بیشتر باشد شهامت و اعتماد به نفس ما افزایش چشمگیر تری پیدا خواهد کرد .
ـ از برنامه ریزی غافل نباشیم . فقدان برنامه ریزی می تواند ضرر و زیان فراوانی به سرمایه های ما وارد آورد . بهترین اهداف اگر فاقد برنامه مناسب باشند ، تحقق نخواهند یافت . برنامه ریزی ، دستیابی به اهداف را تسریع و تسهیل خواهند کرد و موجب تقویت اعتماد به نفس خواهند شد .
ـ همیشه سعی در اولویت بندی امور خود داشته باشیم . اولویت بندی انجام کارها را تسریع و آسان می کند و موجبات آرامش روحی ما را فراهم می آورد و شهامت ما را تقویت می کند .
ـ زمان بندی کارها ، انجام دادن امور را سرعت می بخشد و استفاده بهینه از فرصت ها را برای ما امکان پذیر می سازد ، در نتیجه زمان بندی ، ما ، هم از وقت با ارزشی که در اختیار داریم بهره مند خواهیم شد و هم اعتماد به نفس ما تقویت می گردد و در ما شهامت انجام کارهای بزرگ پیدا می شود .
ـ برخورداری از دانش و تجربه ، به ما برای انجام امور آرامش می دهد و شهامت ما را برای پشروی در زندگی تقویت می کند . حضرت علی ( ع ) می فرماید : داراترین مردم در درستی رای و اندیشه ، مردمان با تجربه هستند .
ـ رعایت نظافت و آراستگی ظاهر ، در برخورد با دیگران دستاوردهای فراوانی بهمراه دارد که علاوه بر جذب افراد موجب تقویت اعتماد به نفس است .
ـ بردباری و صبر و تحمل از ویژگی های انسان های موفق و کامیاب است . خود را به این صفت زیبا و پسندیده آراسته کنید ، زیرا حضرت علی ( ع ) می فرماید : برای کسی که صبر ندارد پیروزی نیست .
ـ استفاده از تجربیات ، آموخته ها و دانش دیگران یکی از عوامل اساسی تقویت اعتماد به نفس است . بی نیاز بودن از تجارب دیگران عمر ما را در بوته آزمایش و خطا ذوب خواهد کرد . در دستورات دینی بر بهره مندی از مشورت با افراد آگاه ، امین و دلسوز تاکید زیادی شده است .
ـ با استمرار و پشتکار آدمی می تواند جاده های موفقیت و پیروزی را با سرعت بیشتری در نوردد . افرادی که از پشتکار برخوردارند با بروز مشکلات صحنه زندگی را ترک نمی کنند . پشتکار یعنی : اقدامات منظم و مستمر برای رسیدن به هدف در زندگی . پشتکار ، شهامت و اعتماد به نفس را تقویت می کند .
ـ برخورداری از صداقت و یکپارچگی شخصیت ، برای انسان سلامت و آرامش جسمی و روحی به ارمغان می آورد و شهامت را تقویت می کند . برعکس ، دورویی و بی صداقتی ، اعتماد به نفس را نابود می کند .
ـ استفاده از عبارت ها و کلمات مثبت ، دستاوردهای فراوانی بهمراه دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد : نظیر ، تغییر باورهای منفی به مثبت ، تحریک و شکوفایی قوه خلاقیت ، نابود کردن افکار و احساسات منفی که در وجود انسان آشیانه کرده اند ، از بین بردن یاس و افسردگی و زمینه آنها و تمرکز بیشتر بر اهداف .
ـ بهره مند شدن از ویژگی های مدیران موفق و شایسته ، یکی دیگر از عوامل تقویت اعتماد به نفس ، برخورداری از صفات مدیران موفق و لایق و شایسته است . این ویژگی ها عبارتند از : دانش و مهارت کافی ، سعه صدر ، گذشت و اغماض ، دلسوزس و توجه به زیر دستان ، مشاوره با افراد مجموعه ، واگذاری مسئولیت با افراد با اختیارات لازم ، ارزیابی امور و بازخواست از مسئولان ، برخورداری از روحیه ای با نشاط در برخورد با همکاران ، همکاری و همیاری با افراد زیر مجموعه برای حل مشکلات شخصی و صنفی آنان ، توجه به نیازمندی ها ی مادی و معنوی همکاران ، بهره مندی از جدیدترین تکنولوژی در تخصص کاری ، اظهار علاقه و محبت به همکاران ، تشویق علنی و انتقاد خصوصی از همکاران ، بسترسازی برای شکوفایی قوه خلاقیت ؤ استعداد ها و پتانسیل های نهفته در همکاران با تشویق مبتکران و فروتنی در مقابل همکاران .
ـ پایداری و استقامت یکی دیگر از ویژگی های انسان های موفق است . پایداری یعنی این که انسان برای رسیدن به هدف ، زحمات و هزینه های آن را تحمل کند . خدای مهربان می فرماید : کسانی که گفتند خداوند پروردگار مااست و در این راه استقامت و پایداری کردند ملائکه برای حمایت از آنها نازل می شوند .
ـ همکاری و همیاری ، کسی که به همکاری و همیاری دیگران اقدام می کند به ضمیر ناخود آگاه می گوید : من این توانایی را دارم که به دیگران کمک کنم . ضمیر ناخود آگاه پیام را دریافت کرده و باور می کند که توانا و نیرومند است .
ـ پرهیز از گناه و معصیت ، آنچه را که گرداننده عالم به عنوان دین قرار داده آئین نامه موفقیت است و حرکت بر خلاف آن گناه و معصیت شمرده می شود . مخالفت فرمان خداوند ، اقبال و همکاری آفرینش با انسان را کاهش می دهد .
ـ حرکت در مسیر حق ، کسی که در مسیر باطل گام بردارد ، همواره در اضطراب ، نگرانی و ترس به سر می برد . حرکت در مسیر حق ، انسان را شجاع و اعتماد به نفس را در او تقویت می کند .
ـ شکر گزاری نعمت ها ، قانون آفرینش براین اساس است که : هر قدر شما بیشتر از امکانات موجود قدردانی کنید چون مغناطیس امکانات را برای شما جذب می کند .
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
کفر ، نعمت ، از کفت بیرون کند
ـ اطاعت از خالق مهربان ، انسان در جهانی زندگی می کند که این جهان ، فرمانده و حاکمی دارد که بر ذره ذره موجودات حاکمیت دارد ، او خالق و آفریننده کائنات است ، امکان ندارد کسی با او هماهنگ بوده و از او اطاعت کند ، اما موجودات جهان در خدمت او نباشند . خداوند می فرماید : ای بنده من ، مرا اطاعت کن ، تا تو را مثل خودم قرار دهم من هر چه را اراده کنم می شود ، تو هم هر چه را اراده کنی خواهد شد .
ـ توبه از خطاها و لغزش ها ، یکی از عواملی که انسان را متزلزل می کند آلودگی به معصیت است ، زیرا انسان با معصیت و نافرمانی خداوند ، حمایت او را از دست داده و نگران می شود . برای تقویت اعتماد به نفس ، بازگشت به سوی خالق مهربان بهترین تکنیک موفقیت است .
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی بازآ
ـ عفو و گذشت ، کینه و انتقام جسم و روح انسان را بیمار می کند . گذشت به انسان نشاط و شادمانی می بخشد . گذشت کنید تا همواره شادمان و مسرور باشید .
ـ تصمیم گیری مناسب در هر زمان و مکان ، از عواملی که اعتمادبه نفس را تقویت می کند قاطعیت است . قاطعیت یعنی تصمیم شایسته و متناسب با شرایط زمان و مکان و موقعیت کاری .
ـ اجتناب از خطا و لغزش ، هر چه اشتباهات انسان بیشتر شود او مجبور است بیشتر عذر خواهی کند و این شهامت افراد را کم می کند . حضرت علی ( ع ) می فرماید : عذر خواهی زیاد یکی از عوامل شکست و ناکامی انسان است .
ـ تواضع در مقابل دیگران ، تواضع و فروتنی دستاوردهای زیادی برای روحیه و موفقیت آدمی بهمراه دارد . انسانی که توانایی و قدرت خود را باور دارد و در معاشرت با دیگران از تواضع و فروتنی برخوردار است ، شهامت او در انجام کارها افزایش می یابد .
ـ اظهار علاقه و محبت به دیگران ، کسانی می توانند به قله های رفیع موفقیت صعود کنند که به همه موجودات جهان پیام محبت مخابره کنند . علاقه به دیگران و آرزوی موفقیت برای آنها اعتماد به نفس آدمی را افزایش می دهد .
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ـ نظارت و ارزیابی کارها ، کسی که بر همه امور از آغاز تا پایان نظارت دارد و ارزیابی می کند ، علاوه بر افزایش کییفیت کار و اطمینان از درستی فرایند طی شده ، از شهامت بیشتری برای انجام کارهای بزرگ بهره مند خواهد شد .
ـ امیدواری به فضل پروردگار ، حضرت علی ( ع ) می فرماید : هدایا و عطایای پروردگار به میزان توقع و انتظار شخص است . باور انسان از توجهات ، عنایات و هدایای پروردگار ، به هر میزان که باشد برای او همان مقدر خواهد شد .
ـ تمرکز بر پیروزی های گذشته ، یکی دیگر از راههای تقویت اعتماد به نفس تجسم و تمرکز بر موفقیت های گذشته است ، تمرکز بر موفقیت های گذشته دستاوردهایی چون ، امیدواری به آینده ، تغییر روحیه و تقویت شهامت در انسان دارد .
ـ تجسم اهداف ، مجسم کردن اهداف در ذهن ، یک مرحله از موفقیت است کسی که تحقق خواسته خویش را در ذهن مشاهده کند . شهامت او تقویت شده و راه رسیدن به اهداف را آسان و ممکن می بیند .
ـ اقدام عملی برنامه ها ، ضمیر ناخود آگاه تا عمل و تلاش را در انسان مشاهده نکند ، اراده شخص را باور نمی کند . اقدام عملی برنامه ها به افراد این اطمینان و آرامش را می دهد که می توان وارد میدان عمل شد .
ـ تناسب اهداف با امکانات ، چنانچه اهداف با امکانات تناسب نداشته باشند ، تحقق اهداف دچار اختلال خواهدشد در نتیجه به اعتماد به نفس فرد آسیب می رسد . بین اهداف و امکانات باید تناسب ایجاد شود تا با تحقق سریع اهداف ، اعتماد به نفس افزایش پیدا کند .
ـ اجتناب از خیال پردازی غیر واقعی ، به ضمیر ناخود آگاه باید برنامه ای داده شود ، که تحقق آن به زودی امکان داشته باشد ، یا حد اقل اقدامات عملی آن به زودی آغاز شود . خیال پردازی های غیر واقعی ، شهامت افراد را کاهش می دهد .
ـ بهره مندی از نشاط روحی ، روحیه در اعتماد به نفس تاثیر به سزایی دارد کسی که با گشاده رویی با دیگری برخورد می کند از اعتماد به نفس و روحیه مثبت برخوردار است . کسی که به کائنات پیام های زیبا مخابره می کند شاهد بازگشت پیام های نیک نیز خواهد بود .
ـ تسریع در انجام امور ، یکی دیگر از عواملی که اعتماد به نفس را تقویت می کند سرعت در انجام کارهاست . به تاخیر انداختن کارها ، آفات زیادی را در پی خواهد داشت .
ـ نظم و انضباط ، این ویژگی دستاوردهای زیادی بهمراه دارد از جمله : تاثیر مثبت در روحیه و تقویت شهامت در افراد . امام علی ( ع ) می فرماید : شما را به تقوای الهی و نظم در کارها سفارش می کنم .
ـ بهره مندی از انضباط نفس ، یکی از مهمترین عوامل کامیابی را می توان کنترل صحیح و مدیریت ذهن و غرایز دانست . برایان تریس می نویسد : رشد و توسعه فردی که در روان شناسی موفقیت نقش عمده و حیاتی را به عهده دارد مستلزم انضباط نفس است .. هر چه بیشتر بر روی نفس خویش کار کنیم ، خود را دوست داشتنی تر می یابیم . کسی که بتواند غریزه ها و تمایلات نفسانی خود را کنترل و مدیریت کند در واقع توانسته اعتماد به نفس خود را تقویت کند .
ـ استقلال در نیازهای ضروری ، وابستگی به افراد در تامین نیازهای ضروری ، اعتماد به نفس را کاهش خواهد داد . هر چه استقلال در تامین نیازهای ضروری بیشتر باشد شهامت و شجاعت اقدامات بزرگ تقویت می شود .
ـ بهره مندی از برقراری ارتباط مناسب ، دنیای امروز ، دنیای ارتباطات است . قدرت و امکانات از آن کسی است که از مناسبات بیشتر با دیگران برخوردار است . هنر ایجاد ارتباط زیبا و موثر با قدرت بی انتها ( خالق کائنات ) ، مردم و با خود . اعتماد به نفس را در انسان افزایش می دهد .
ـ ابتکار روش های جدید برای تحقق اهداف ، کشف روش های جدید برای تسریع در موفقیت ، شهامت افراد را افزایش می دهد . نو آوری ، امتیازی برای انسان محسوب می شود که ضمن تزریق شادی و شادکامی ، اعتماد به نفس آدمی را افزایش می دهد .
ـ ثبت اهداف و موفقیت های روزانه ، وقتی انسان موفقیت های روزانه را در دفتری ثبت می کند ، این کار ضمن تقویت روحیه ، اعتماد به نفس را افزایش می دهد .
ـ کنترل احساسات و عواطف ، احساسات و عواطف محرک اصلی مغز انسان هستند ، کسی که توانایی کنترل آنها را داشته باشد ، در واقع مغز و رفتار خود را مدیریت کرده است . کسی که می تواند احساسات خود را کنترل کند هیچگاه به ترس و اضطراب گرفتار نخواهد شد .
ـ اخلاص در امور ، انسانی که کارها را برای خدا انجام می دهد و انگیزه دیگری ندارد و فقط رضایت خدا برای او اهمیت دارد ، همه امکانات عالم در اختیار اوست و او از شهامت بالایی برای انجام کارهای بزرگ برخوردار است .
در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیر ماست آن را یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن
ـ مطالعه زندگی افراد موفق ، یکی دیگر از عواملی که اعتماد به نفس را افزایش می دهد ، مطالعه زندگی افراد موفق است . این کار به ما اجازه می دهد تا با تکنیک ها و فرمول های موفقیت آنها آشنا شویم و آنها را الگوی خود در زندگی قرار دهیم .
خدای مهربان به ما قدرت ، توانایی ، حکمت و عظمتی داده است که شگفت انگیز تر از کل آفرینش است . ما می توانیم برای دستیابی به همه ابعاد مادی و معنوی زندگیمان برنامه ریزی کنیم و با شهامت و امید به حمایت خدای مهربان منتظر دستیابی به خواسته های خود باشیم .
تمرکز فکر و راهکارهای عملي براي تقويت آن
یکی از ویژگی های قرن حاضر، کثرت، پیچیدگی و تنوع روز افزون عوامل و پدیده های زندگی است. این امر، به طور مستقیم و غیر مستقیم، بر شرایط روانی انسان اثر می گذارد. محرک های تأثیرگذار روی ذهن و روان انسان، او را به پاسخ دادن و عکس العمل نشان دادن وادار می کند. طبیعی است که هر چه محرک ها بیشتر باشد، میزان پاسخ ها و عکس العمل های بیشتری را طلب می کند و برای ارائه پاسخ بیشتر و عکس العمل نشان دادن، ذهن فرد، به فعالیت بیشتری نیازمند است.
در نتیجه، انسان مجبور می شود قوای ذهنی و فکری خود را به مسائل گوناگون و متنوع تر و گسترده تری اختصاص دهد و بیشتر از گذشته، تلاش ذهنی داشته باشد. در واقع، این ویژگی، انسان را از جنبه ذهنی و فکری، بیشتر درگیر کرده است و ذهن او را به تفرقه و آشفتگی فکری سوق می دهد و می توان گفت که ارمغان قرن حاضر، آن است که انسان به مرور زمان، تمرکز فکر و اندیشه خود را از دست می دهد و به سوی تفرقه فکر روی می آورد.
زندگی جدید و صنعتی، تنوع گراست و تنوع گرایی از جنبه فکری و ذهنی، با «تمرکز گرایی» در تقابل قرار می گیرد.
به عبارت ساده تر، بشر عصر جدید، برای تنوع زندگی اش، بهای زیادی پرداخت کرده است که یکی از آنها، تمرکز فکر و اندیشه اوست.۱
بدون شک، تمرکز فکر، از لوازم قطعی و ضروری هر کاری، به خصوص دانش افزایی، رشد و کمال علمی است. با تمرکز است که می توان قدرت فوق العاده ای را که در جهات مختلف، پراکنده و متفرق است و ناچیز به نظر می رسد، در یک کانون جمع کرد و به هدف مورد نظر که بدون این تمرکز، دست نایافتنی تلقی می شود، دست یافت. به این مثال توجه کنید:
زمانی که برگ درخت یا ورق کاغذی را در آفتاب گرم تابستان قرار می دهیم؛ پس از اندکی، سطح و رویه آن اندکی گرم می شود؛ به گونه ای که گرمای آن، برای ما قابل لمس است و بیش از این، چیزی اتفاق نمی افتد؛ اما چنانچه یک عدسی یا ذره بینی را وارد صحنه نموده، نور خورشید را پس از عبور از آن، بر سطح برگ یا کاغذ بتابانیم، لکه نیرومند و درخشنده ای بر آن ایجاد می شود و پس از لحظاتی، شاهد سوختن آن خواهیم بود. در این دو حالت، تنها تفاوت موجود، عامل عدسی یا ذره بین است که توانست اشعه پراکنده خورشید را با ایجاد همگرایی، تمرکز نموده، لکه ای نورانی، کوچک، ولی سوزاننده ایجاد کند که موجب سوختن برگ یا ورق کاغذ می گردد.
از شدت و میزان اهمیت مسئله و اهتمام زیادی که فرد به موضوع دارد، می توان به عنوان نشانه هایی نام برد که در بحث تمرکز فکر، مطرح می باشند. ارشمیدس به همین دلیل بود که به کشف خود درباره، یکی از قوانین طبیعت رسید و حتی گفته اند که چنان غرق در افکار خود بود که متوجه تسلط رومیان بر منطقه «سیراکوز» نگردید. شاید برای ما نیز باور کردنی نباشد که فردی به خاطر شدت و توجه عمیق و تمرکز زیاد بر مسئله ای، تحمل فشار جسمانی او چنان بالا رود که نتواند در زمانی دیگر و در شرایط عادی، آن درد و رنج را تحمل کند. حتماً جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک امیرمؤمنان علیه السلام را شنیده اید یا خوانده اید که در اوج ارتباط با معبود خود و در حالت شدت توجه به خدای متعال، این عمل ممکن شد. این حالت، حکایت از شدت تمرکز فکر و حضور قلب در نماز می کند.
لازمه تمرکز فکر، یکی انتخاب یک فکر از میان افکار گوناگون و دیگری تداوم و استمرار همان فکر، برای مدت دل خواه و مطلوب است. برای چنین امری، هم نیازمند عوامل درونی هستیم و هم عوامل بیرونی ضرورت دارد؛ یعنی هم از درون باید خود انگیختگی وجود داشته باشد و هم از بیرون، محرک های محیطی، زمینه ساز تمرکز فکر شود.
تمرکز فکر، یک امر و پدیده اکتسابی است که با اختیار و تلاش فرد حاصل می شود و نه امری غیر اختیاری و خود به خودی. بنابراین، باید به دنبال شناخت دقیق تر آن و روش های پیدایش و تقویت آن بود تا به نتایج ارزشمند آن، در هر زمینه ای که مطلوب فرد است، دست یافت. بر همین اساس، مناسب است که ابتدا تعریفی از آن ارائه شود و بعد به روش ها و شیوه های تقویت تمرکز فکر پرداخته می شود.
● تمرکز فکر
برخی تمرکز فکر را این گونه تعریف کرده اند: متوجه ساختن و ثابت نگاه داشتن فکر، بر یک تصویر و یا مجموعه ای از اندیشه ها و افکار، برخی دیگر می گویند که تمرکز داشتن، یعنی به طور کامل، در زمان حاضر، در این جا و اکنون زیستن؛ نه این که ضمن انجام دادن کاری، به کار بعدی فکر کردن. شاید بتوان گفت که تمرکز فکر، یعنی مستقل از افکار دیگر و مستقل از انسان های دیگر و مستقل از زمان بودن.
● راهکارهای عملی تقویت تمرکز فکر
▪ کاهش و کنترل اشتعالات فکری و عملی
همان طور که در مقدمه بحث گذشت، روز به روز بر گستردگی و کثرت محدوده اشتغالات ذهنی و عملی ما در عصر حاضر افزوده می شود و به تدریج و با گذشت زمان، محرک های ذهنی، فکر و اندیشه انسان را به خود معطوف کرده، افزایش می یابند. از آن جا که توانایی پاسخ گویی فکری نامحدود است و از طرف دیگر بین محرک های ذهنی و اشتغالات ذهنی و عکس العمل های ما باید تناسب کافی وجود داشته باشد، انسان دچار فقدان تمرکز فکر شده، توان پاسخ گویی فکری و ذهنی متناسب با محرک های فراوان رو در روی وی کاهش می یابد و به پراکندگی فکری می انجامد.
یکی از راه های مقابله با این مسئله، تقسیم کردن اشتغالات به دو مقوله ضروری و غیر ضروری یا دارای اولویت اول و دوم است تا انسان با یک برنامه ریزی حساب شده و دقیق، به آن چه اولویت بیشتری دارد، توجه نموده، دایره مشغولیات را فقط به همان مقوله اختصاص دهد و محدود کند و از صرف فکر و اندیشه خود در مسائل تفننی و روزمره دیگر که جنبه ثانوی دارد، خودداری کند. با این روش، می توان پراکندگی ذهنی را کاهش داد؛ زیرا هر اندازه تنوع و تعدد افکار بیشتر باشد، از تعمق، دقت و تمرکز فکر در آن باره کاسته می شود و هر قدر تعداد موضوع ها و مسائلی که به آنها می اندیشیم، کمتر و محدودتر باشد، بر عمق و غنای فکر در آن زمینه افزوده خواهد شد.
▪ تمرین و تداوم
همان طور که بیان شد، تمرکز فکر، یک توانایی ذهنی و روحی است که جنبه اکتسابی دارد و در هر امر اکتسابی، تمرین و تکرار و استمرار بخشیدن به آن، شرط اساسی دست یابی به هدف است. برای تمرکز فکر نیز تمرین و ممارست، ضروری است. تمرین در این زمینه، این گونه است که باید در ابتدا کلمه دل خواهی مثلاً «دوستی» را در نظر گرفته و آن را روی یک برگه یادداشت بنویسید و با قرار دادن ساعتی در مقابل خود، به مدت یک دقیقه، سعی کنید فقط و فقط به این واژه بیندیشید و از نفوذ افکار نامربوط و مزاحم در حوزه فعالیت ذهن خود پرهیز کنید. با این حال، ممکن است ملاحظه کنید که تعدادی از این افکار مزاحم غیر مربوط که اصطلاحاً به آنها پرش های فکری می گویند به نحوی وارد فضای ذهنتان شود. همین عمل را دو بار دیگر و هر بار، به مدت یک دقیقه، تکرار کنید. طبیعی است که ملاحظه خواهید کرد که در بار سوم، پرش های فکری کمتر شده، «تمرکز فکری» شما بیشتر می شود. در صورتی که به مدت چند هفته و هر روز فقط سه دقیقه، به این تمرین بپردازید، خواهید دید که پیشرفت قابل ملاحظه ای در تمرین فکرتان ایجاد شده است.
▪ رهاسازی عضلانی
یکی از شیوه های مؤثر و عملی در تمرکز فکر، استفاده از فن رهاسازی عضلانی است. در این روش، فرد در محلی آرام و در صورت امکان، بر روی صندلی راحتی می نشیند و سعی می کند به تدریج عضلات بدن را از حالت انقباض به انبساط برساند؛ به این ترتیب که ابتدا از عضلات دست و انگشتان شروع کرده، آنها را ابتدا منقبض نموده، سپس شل و آزاد می کند و آن چنان در انبساط بخشیدن به آنها تلاش می کند که گویی آنها جزء بدن او نیستند و سنگینی ندارند. همین عمل را برای دست دیگر و پاها و قسمت های میانی بدن نیز انجام می دهد تا جایی که تمام عضلات بدن، به رهاسازی کامل برسد. در این صورت، متوجه روح و روان خود می شود. بهترین لحظات برای ایجاد تمرکز و تقویت آن، زمانی است که فعالیت های قوای جسمی به حداقل برسند. در این صورت، فکر و اندیشه، مجال زیادی برای حداکثر فعالیت می یابد و به عبارت دیگر، با فراهم شدن زمینه آرمیدگی کامل به وسیله آرمیدگی جسمانی، «تمرکز فکر» نیز حاصل می شود.
▪ تنها بودن با خویشتن
هر از چند گاهی فرد باید بتواند با فراموش کردن مشکلات و دشواری های ناشی از زندگی اجتماعی، به خلوت با خویشتن بپردازد و رنج و درد برخاسته از ازدحام جمعیت های متراکم و هیاهوی زندگی ماشینی و صنعتی را در کنج خلوت انس با خویشتن، از یاد ببرد. برخی گفته اند که هر شب پس از اتمام فعالیت های روزانه و ارتباط با جهان اطراف و اشتغالات مختلف و متعدد در طول روز، دقایقی را به این امر اختصاص دهید و تنهایی و خلوت با خویشتن را تجربه کنید. این کار، علاوه بر تأثیر اخلاقی، تمرینی برای تمرکز فکر است.
لازم به ذکر است که در ابتدا، خلوت با خویشتن، با مقاومت درونی فرد مواجه می شود و برای رسیدن به مرحله ای که وی با اراده نیرومندی بتواند بر موانع غلبه کند، نیازمند تلاش بیشتری است؛ ولی اگر مقاومت کند، به مرور زمان، قادر به دست یابی به هدف مورد نظر خواهد شد.
▪ تمرین تصویر ذهنی
نگه داشتن تصاویر ذهنی دل خواه، توانایی تمرکز را به نحو چشم گیری افزایش می دهد. امتیاز این روش، آن است که فرد در همه احوال می تواند به آن بپردازد و بدون هیچ گونه زمینه یا مقدماتی و در هر شرایط و موقعیتی، از این روش استفاده کند. کافی است فرد هر روز چند نوبت و به مدت چند دقیقه، به تصاویر دل خواه خود، تمرکز نماید تا اثرات آن را مشاهده و تجربه کند و به این صورت، تمرین تصویر ذهنی را به اجرا گذارد.
چشمان خود را ببندید و در ذهن خود کاملاً احیا و بازسازی کنید. ابتدا آن را کلی تر ببینید و سپس وارد جزئیات شوید؛ تمام اجزای آن را ببینید و به تدریج و با تمرینات مکرر، تصویر را واضح تر نمایید. وضوح را به درجه ای برسانید که تصویر ذهن، همچون منظره ای طبیعی زنده، به نظر برسد.
▪ خوب شنیدن
اریک فروم، رابطه خوب شنیدن و تمرکز فکر را این گونه بیان می دارد: «اساس تمرکز حواس، در مناسبات افراد، این است که شخص بتواند به سخنان دیگران گوش بدهد. بیشتر مردم به دیگران گوش می دهند؛ حتی آنها را نصیحت می کنند؛ بدون این که واقعاً به آنها گوش داده باشند. آنان نه سخنان دیگران را جدی می انگارند و نه جواب خود را. به طور کلی، گفت وگو، آنها را خسته می کند. آنان گرفتار این پندارند که اگر با تمرکز کامل گوش دهند، به مراتب بیشتر خسته می شوند و حال آن که عکس این درست است. هر نوع فعالیتی که با تمرکز انجام شود، انسان را بیدارتر می کند».
خوب شنیدن و خوب گوش دادن به سخنان دیگران، توانایی تمرکز بر سخنان و گفته های دیگران را فراهم می کند و زمینه تمرکز بر امور دیگر را نیز فراهم می کند. در واقع، تمرکز در شنیدن، تمرین و ممارستی است در یکی از حواس چندگانه انسان که با سرایت دادن به دیگر حواس و کنترل آنها و متمرکز شدن بر موضوع و مسئله ای خاص، به تقویت تمرکز فکر می انجامد. به عبارت دیگر، تمرین و تمرکز در حواس ظاهری، زمینه ساز تمرکز در فکر و اندیشه است. برخی، تمرینات شنیداری مختلفی را پیشنهاد می کنند؛ مثلاً می گویند: چشمان خود را ببندید و به صدای تیک تاک ساعت گوش دهید و به مدت سه دقیقه، تمام توجه خود را فقط به صدای تیک تاک ساعت معطوف کرده، به هیچ چیز دیگر توجه نکنید و گوش خود را به صدای آن متمرکز کنید.
▪ نماز و عبادت تجلی تمرکز
نماز، موقعیتی را فراهم می کند که فرد می تواند در پرتو آن، ذرات پراکنده فکر را پیرامون محور یاد خدا، وحدت و تمرکز بخشد؛ زیرا در نماز، پیوسته اندیشه انسان متوجه خداست. وقتی آدمی برای دست یابی به تمرکز فکر در نماز، به محل سجده اش چشم بدوزد، از نگاه به اطراف باز می ماند و در نتیجه، افکارش در فضای مشخص و محدود عبادی نماز، به حرکت در می آید و در صورتی که مقدمات و اجزای نماز را با آمادگی به جای آورد، دوام بر تمرکز فکر در نماز خواهد داشت. اگر لحظاتی قبل از شروع نماز، بنشیند و بیندیشد که می خواهد در محضر چه بزرگی حاضر شود، بر کیفیت تمرکزش خواهد افزود و اینها همه زمانی حاصل می آید که نماز، نزد انسان، بزرگ و عظیم تلقی شود و در این صورت، تمرکزی که به کمک و برکت نماز حاصل می آید، همچون نیرویی فراگیر و گسترده، به همه جوانب و زوایای زندگی رسوخ نموده، آدمی، برکات را در خویشتن و زندگی اش مشاهده می کند. بدون شک، نماز و عبادت، آشفتگی و پراکندگی فکری را به کلی می شوید و آرامش فکری و روحی شگفت انگیزی به انسان می بخشد.
اگر افراد عابد را مورد توجه قرار دهید، همه دارای تمرکز فکر فوق العاده و آرامش روحی شگرفی هستند. کمتر کسی است که با تأثیر تسبیح گفتن، ناآشنا باشد. از زمان های قدیم تا کنون و در بین افراد قدیمی معروف است که تسبیح، راه اساسی مبارزه با تشتت و پراکندگی فکر و اندیشه است.
اگر هر روز صبح، در هوای آزاد و خلوت صبحگاهی، تسبیحی به دست گرفته، ذکر تسبیحات اربعه سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله الله اکبر را تکرار کنید و با حضور ذهن و حضور قلب و با آرامش مناسب، هر روز به این کار بپردازید، مطمئناً به مرور زمان و به تدریج به تمرکز و نظم فکری دست خواهید یافت.
باورهای غلط درباره روانشناسان!
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می شوند، اما از شیوه های سالم برای ابراز آن بهره می گیرند.
در بین عامه مردم باورهای غلطی شکل گرفته که تعدادی از این باورها ناشی از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادی از آنها ناشی از فقر دانش و میزان همنوایی بالا در میان مردم است که البته این باورهای غلط در زمینه های گوناگون به چشم می خورد و زمینه ساز بسیاری از کج اندیشی ها و تصمیم های غلط در زندگی بسیاری از ماست.
وقتی عامه مردم درباره همه چیز و خارج از حیطه تخصص خود حکم صادر کنند، بستر بی اعتمادی فراهم می شود.این مقاله درباره تعدادی ازاین باورهای غلط در ارتباط با روانشناسان توضیح می دهد.
۱) روانشناسان عصبانی نمی شوند!
در باور فوق، ما به کلمه هیچ وقت برمی خوریم که یک کلمه مطلق است و این خود اولین نکته منفی درباره این باور است. چون درباره خصایص روانی و هیجانی انسان ها هیچ کلمه مطلقی نمی توانیم استفاده کنیم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفکر و انتخاب گراست. ضمن این که عصبانیت جزو مکانیزم های متعادل ساز روان آدمی است که توسط خداوند در ذهن انسان ها به ودیعه نهاده شده است ،چرا که اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بودکه سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از کار این دیگ بخار ،ما شاهد انفجار این دیگ می بودیم.
و مهم تر از همه این که اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند خود می تواند زمینه ساز کینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماری های روانی و جسمانی در آینده شود که به مراتب بدتر از ابراز خشم به وجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه می توان انتظار داشت که یک روانشناس که خود به خوبی از عملکرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأیید روانشناس زبده را بزنند. در حالی که او قادر است با مکانیزم های دفاعی پخته و پیشرفته همچون شوخ طبعی باور فوق را به این شکل اصلاح کند.
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می شوند، اما از شیوه های سالم برای ابراز آن بهره می گیرند.
۲) خودشان دیوانه اند!
این هم یک باور غلط شایع در میان مردم است که به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا که اگر ما بخواهیم یک حکم کلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم که تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روش های آماری ادعای فوق را اثبات کنیم.
همانطور که یک مکانیک اتومبیل هنگامی که خودرواش در معرض نقص فنی احتمالی قرار دارد زودتر از دیگر افراد مطلع می شود این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا که آنان به دلیل آگاهی از بیماری های روانی بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشکلات پیش آمده احتمالی بر اثر بیماری های روانی خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشکل خویش روان می شوند.
ما نمی توانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً از این بیماری ها بی بهره نخواهند ماند، به همان دلیل که اشخاصی که در بیمارستان ها در بخش مراقبت از بیماران عفونی کار می کنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً به این بیماری ها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح می کنیم.
روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماری های روانی قرار دارند.
۳) ما خودمان روانشناسیم
بله این جمله ای است که کارل راجرز، یکی از روانشناسان بزرگ و پایه گذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت که هر کس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی که پیش می آید این است، پس چرا همه روزه تعداد کثیری از مردم به کمک و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل که همه ما بالقوه می توانیم به قله دماوند صعود کنیم اما به شرطی که شخصی نتواند راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی کند.
برای حل مشکلات شخصی هم ما نیاز به کمک یک روانشناس زبده داریم که نه برای ما بلکه با ما حرکت کند تا به حل مشکلاتمان نائل شویم و از همه مهم تر این که ذهن انسان از۳ بخش عمده هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار تشکیل یافته است که اگر ما خیلی توانا باشیم حداکثر به نیمه هشیار ذهنمان دسترسی پیدا می کنیم که البته برای حل مشکلات کافی نیست.
بنابر این نیازمند کمک کسی هستیم که بتواند به ناهشیار ذهن ما وارد شده و از این انبار متروکه پرونده های دردناک بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی کند.بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح می کنیم.
هیچ کس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون کمک یک روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت. روانشناسان با یک نگاه می توانند همه چیز را درباره ما بدانند.
۴) روانشناسان حلال مشکلاتند
این باور، روانشناسان را به جادوگرانی مبدل می سازد که قادرند فکر ما را بخوانند شود، که این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد، چرا که برای شناختن افراد در روانشناسی روش های گوناگونی همچون مشاهده تجربی یعنی در نظر داشتن رفتار افراد بدون آنکه خودشان متوجه باشند، مصاحبه با نزدیکان و خویشاوندان ،اجرای آزمون های روانی همچون پرسشنامه، تست و آزمون های فرافکنی و در نهایت مصاحبه با خود شخص که از انواع مختلفی برخوردار است در نظر گرفته می شود.
در نهایت می توان گفت پس از انجام این آزمایش ها و آزمون ها شاید با احتیاط بتوان گفت از شخص مورد نظر نیمرخ روانی به دست آورده ایم. که باز هم در پاره ای از موارد بی نقص نخواهد بود. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح می کنیم.
روانشناسان هرگز با یک نگاه نمی توانند همه چیز را درباره ما بدانند.
۵) نیاز به مشورت ندارند
این هم یک باور غلط دیگر است، چرا که روانشناسان هم همچون آرایشگران قادر به اصلاح سر خویش نیستند، هرچند که آرایشگر قابلی باشند. به این دلیل که مشکلات روانی همیشه صرف نظر از داشتن لایه های منطقی از لایه ای هیجانی نیز برخوردارند، بنابراین با توجه به اصل نیروگذاری روانی (یعنی مقدار مشخصی انرژی روانی می توان در ذهن به فعالیتی خاص صرف شود) وقتی بخشی از نیروهای ذهنی ما در هیجانات ما صرف شده است نمی توانیم انتظار داشته باشیم که با آگاهی و اشراف کامل دست به حل مسئله بزنیم، بنابراین، نیاز داریم از شخص دیگری که البته رابطه خویشی و دوستی با ما ندارد کمک بگیریم تا او با صددرصد توان به کمک ما برای حل مسائل بیاید. البته این قاعده شامل حال تمام افراد می شود؛ چه مشاوران و چه روانشناسان. پس باور فوق را به شکل زیر اصلاح می کنیم. روانشناسان هم نیاز به مشورت دارند.
۶) روانشناسان دانای کل هستند
این باور غلط و غیرمنطقی در بین مردم شایع است. البته متأسفانه این به دلیل ضعف حرفه روانشناسی در ایران است که اگر شما به اکثر روانشناسان شاغل در ایران مراجعه کنید قادرند از مشکل شب ادراری کودکتان تا لکنت زبان همسرتان، دعاوی خانوادگی، ترس و اضطراب و وسواس و... همگی آنها را درمان کنند.
در صورتی که در کشورهای پیشرفته شاید هر روانشناس حداکثر در ۲ ۳ موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام می کند که فقط قادر به حل مشکل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلی و تحصیلی هم انجام دهد. ضمن اینکه در باور فوق زندگی کردن واژه ای کلی و مصادیق آن وسیع است، بنابراین باور فوق به شکل زیر اصلاح می شود.
هر روانشناسی قادر به حل بعضی از مشکلات خاص و مشخص مراجعانش می باشد.
۷) سرنوشت را تغییر می دهند
این هم یک باور عجیب دیگر که اصلاً نمی تواند درست باشد. بزرگی می گفت: مراقب افکارت باش چون به حرفهایت بدل می شود. مراقب حرفهایت باش چون به اعمالت تبدیل می شود. مراقب اعمالت باش چون به عادت هایت مبدل می شود. مراقب عادت هایت باش چون به شخصیت تو تبدیل می شود. مراقب شخصیت خود باش چون به سرشت تو تبدیل می شود و مراقب سرشت خویش باش چون به سرنوشت تو تبدیل می شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]