سرسبزترین بهارتقدیم توباد
آوای خوش هزارتقدیم توباد
گفتندکه لحظه ای است روییدن عشق
آن لحظه هزاربارتقدیم توباد
Printable View
سرسبزترین بهارتقدیم توباد
آوای خوش هزارتقدیم توباد
گفتندکه لحظه ای است روییدن عشق
آن لحظه هزاربارتقدیم توباد
داد می زنم دوباره فریاد می زنم
دوست دارم دوست دارم
عاشق ترین زمینم
ماچون دودریچه روبه روی هم
آگاه زهر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ،امّا آه
بیش ازشب و روز تیر و دی کوتاه
نه مهرفسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفرکه هرچه کرد او کرد
در جستجوی عشق بودم
در روزهای خسته از غم
در هر نگاهی راز دیدم
اما همه مغشوش و مبهم
گویی در این ایام مغموم
مردم همه سر خورده بودند
در تاریکی های شبانگاه
گویی درختان مرده بودند
دور،آن جاکه شب فسونگرومست
خفته بردشت های سردوکبود
دور ،آن جاکه یاس های سپید
شاخه گسترده برترانه ی رود
دور،آن جاکه می دمدمهتاب
زردوغمگین زقلّه ی پربرف
دور،آن جاکه بوی سوسن ها
رفته تادرّه های خامش وژرف
فصل توت فرنگي به شتاب گذشت
تاکها به آرامي از سنگيني ِ خوشه هاي انگور شانه تکاندند
و پرتقالها به سرماي شوخ چشم چشمک زدند...
ناله زنجيرم در گلوي خيزرانهاي مرداب ِ سرزمينت مُرد
کِي رهايم ميکني پس؟
سفر نکن
این دلشکسته از یاد رفته رو
دیوونه تر نکن
دیوونه تر نکن...
نه مهر فسون , نه ماه جادو کرد,
نفرین به سفر , که هرچه کرد او کرد
دوباره خزون اومد نم نم بارون میزنه تو صورتم
بوی خاکو نم کوچه میگه هنوز دیوونتم
رعدو برق فهمیده انگار زندگیم شده غم انگیز
دستای کی رو گرفتی زیر بارونای پاییز...
زاغ گفت ار تو درین تدبیری
عهد کن تا سخنم بپذیری
عمرتان گر که پذیرد کم و کاست
دگری را چه گنه کاین زشماست.