ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد Veronika decide morrer
خب اینجا خیلی ها معرفی کردن و کتاب نام آشناییه...
یک رمان از سه گانه ی پائولو کوئلیو که دوتای دیگش " شیطان و دوشیزه پریم " و " کنار رود پیدرا نشستم و گریستم "
هستند و در سه تای آنها به یک هفته زندگی انسانهایی معمولی پرداخته میشود که به طریقی با زندگی درگیر شده اند...
در این کتاب داستان مربوط به دختری است به نام ورونیکا که دست به خودکشی ناموفق میزنه و در بیمارستان روانیی که درمان میشه اتفاقهایی براش می افتند و با آدمهایی آشنا میشه و... .
کتاب خوب و روونی بود و خوشمون اومد...:20:
کافه پیانو ...فرهاد جعفری
من اونقدر وقت ندارم که کتاب گمنامی بخونم و پیشنهادش کنم ..
این پست ها هم یعنی... ما هم آره : دی
کافه پیانو
فرهاد جعفری
اگه بعد از خوندن صفحه ی آخر ، یکی می پرسید چطور شد ؟ هاج و واج نگاش می کردم !
نمی دونم چرا دلم نمی خواست تموم شه ... اولاش که فک میکردم مثه " چراغ ها را من خاموش می کنم " باشه
یه روایت آروم و معمولی ..
اما صفورا که اومد هیجانش بیشتر شد ... من از این بازی خوشم میاد اما بازم دلم نمیومد خودمو بذارم جای فرهاد ..!: دی
حرفای قشنگی می زد ... یعنی جوری میزد که خوشت بیاد ..
پیشنهادش نمی کنم ... همین که بیست و یک بار چاپ شد بسه : دی