منم ورد 22 م..... بعد از حملات وحشیانه مغول ها و دشمنان انقلاب و اعراب و...... نجات پیدا کردم و زنده موندم....... حالا دارم دهات دومم رو نوبل میکنم... :دی..................
از شانس ما سر دهات اولیه دقیقا همون موقعی که من داشتم نوبل میکردم یه خر که ناسلامتی هم قبیله مونم هستش به همونجا حمله کرد... من که نوبلش کردم 700 تا اسبم اونجا مونده بودن... لعنتی حمله کرده همه شونو کشته... بهش گفتم :
Hey Man... Are you crazy...???
We're in one tribe... Why did you attack me...???
برگشته میگه اون موفعی که من حمله کردم هنوز شما اونجا رو نگرفته بودید... میخواستم بگم مرتیکه خوب چرا کنسل نکردی گفتم ولش کن... هر طور شده خسارتمو ازش میکشم بیرون........