بس که زندگی نکردیم ...
وحشت از مردن نداریم
بس که زندگی نکردیم ...
وحشت از مردن نداریم
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش
هرگز نمي گيرد كسي در قلب من جاي تو را
هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را
خورشيد عشق تو هنوز سوزد مرا سر تا زپاي
در كوي راه زندگي روشن كند راه مرا
عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو میدونی
دستـ ـم بـه سمـتِ تلفــــــن مـی رود و بـاز میگـردد،
چـون کودکـی کـه بـ ـه او گفتهانــد:
شیرینـی روی میـز "مــالِ مهمــ ـانهـاست" ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
عاشقِ تمامِ کلماتی هستم
که تو با آن جمله میسازی
تا به دورغ بگویی دوستم داری . . .
* دیگه دست من نیست، بستگی داره به تو *
* بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری *
* بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی *
* عاشق من بمونی منو تنها نذاری *
هنوز دل خوشیه ذهن خسته ام این است
كه درخیال خودم بى خیال من نشدى
مجنونمو دل زده از لیلیا خیلی دلم گرفته از خیلیا :37:
بلاتكليف اين تقدير پيرم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شـعــرےســـت نـــاسروده / ..
جاے خـــالــے ات
اندوهـــے کــــﮧ در واژه هــــا
نمےگنجــــد .. / .
چشمهایی که نمی بینند
گوش هایی که نمی شنوند
خواب هایی که پر بیداری اند
بیداری هایی که شبیه خوابند
خدایا سری بزن به ویرانه این آشفته گنگ
جز تو کسی نیست برای شنیدن!
:41:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یاد دارم کودکی بودم خرد
با صدای گرم مادر
هر صبحدم
در میان بستری نرم و تمیز
می گشودم چشم بر نور سفید
می گشودم دل بر نور امید
یاد دارم سفره خانه ما
بوی سنت می داد
داخل خانه ما
جلوه ای زیبا داشت
از زن ایرانی
جلوه ای از یک شمع
ذره ذره می سوخت
و نداشت پرو ایی
که به آخر برسد
کودکم هوش بدار
قبر مادر اینجاست
جای مادر خالیست
دل من تنگ شده
مادرم دیگر نیست
خدایعنی برای پرسش شب
همیشه یک جواب آفتابی
.
.
.
میان این همه آواز رنگی
خدا یعنی سکوت قاصدک ها
واژه ها ..
قـَــد نمی دهند !!
ارتفاع دلـــــتنگی ام را...
من فقط ..
سایهء نبودن تو را ..
برسر شعـــــر ..
مستدام می کنم..!!
بر که نمیگردم ، هیــــــــــــــچ !
عطـــر تنـــــم را هـــم ...
از کـوچــــه هـای پشـــت سرم جمـــع می کنــم ..
که لــــم ندهـــی روی مبــــل های "راحتــــی"
با خــاطـــــــره هایـم قـــدم بـــزنی ...!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باران که می بارد...دلم برایت تنگ تر میشود...راه می افتم...بدون چتر...من بغض میکنم...اسمان گریه!
صدای تو را دوست دارم
صدای تو، از آن و از جاودان میسراید
صدای تو از لالهزاران که در یاد
میآید
صدای تو را،
رنگ و بوی صدای تو را، دوست دارم.
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان
در صدای تو آبی ست.
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دلسپرده ام.
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام.
اما رهایم نکن...
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﻗﺒﻼ ﺻﺮﻑ ﺷﺪﻩ،
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﻓﻨﺪﮐﯽ،ﮐﺒﺮﯾﺘﯽ،ﺳﻨﮓ ﺁﺗﺶ ﺯﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺳﺎﻧﯿﺪ
ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻀﻢ ﻋﺸﻘﻢ
ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ،ﺩﻟﯽ،ﺟﺎﻧﯽ،خا طری ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺑﺰﻧﻢ
بــه سراغ مـن اگر می آییــد
با پتــک و تـبر بیاییـــد ! مسابق ِ ِاست!
برسر شکســـن چینی نازکـــ تنهــایی منـــــــــــ...!
حلزون كندتر میرود یا لاك پشت ؟!!!
میخواهم ..!
وقت با هم بودنمان ...
همان باشیم !..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود/ به هر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردم اولی/ ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دل غمدیده ام به اشک مشوی/ که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار/ چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
هی ..../!
پاییـــــــــز ..../!
ابرهایت را زودتر بفرست
شستن این گرد غم
از دل من
چند پاییز
باران میخواهد….
به جرم وسوسه...
چه طعنه ها که نشنیدی حوا...!
پس از تو...
همه تا توانستند آدم شدند...!!!
چه صادقانه حوا بودی...
و چه ریاکارانه آدمیم....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امـــروز
هـمــــﮧ سکــــوت ام
مـﮯ خواهــﮯ بـشـنــــوﮯ ام
گوش هـــایـت را بــگیــر
"كتــايون آمــوزگار"
دارم با نبودنـَتـــ کنار مے آیـَم
فقط
با بودنـَتــ کنارَش
کنار نمے آید دلـَمـ
دستهایم
این روزها بوی حافظ میدهند.
تفال که میزنم
کنعانم
بدجور یوسفش را می خواهد...
امـروز هر چـه گریستـم سبـک نشـدم
مـن چگـال تر شـده ام
یـا دردهـایم ...؟!
دعاي بـــــاران چرا ؟؟!
دعاي عشــــق بخوان!
اين روزها دل ها تشنه تر اند تا زمين ها...
خدايا كمي عشـــــــــق ببار
چهقدر شبیه شدهاَم به پاییز!
رفتهای وُ من
هرچه میکِشم
تمام نمیشود این درد.
استخوان لای زخم گذاشتهای مگر؟!
او سرسپرده میخواست
من دل سپرده بودم........
صـدای ســازم در نیــمه های شبـــ ,
ســـمفونـــی مرگــ خــودم را تــداعــی می کــــند ...!
چه کـــلاســیک ,
مــنـــ ... ,
شـــرابـــ ... ,
تیـــک تــاک ســاعتـــ ... ,
مــن مــی مـیرمـــ ... !
بــی تــو
امــا با یــاد تو ..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در حسرت دیدارتو ، این دیده ، پر آب است هنوز
این دل سوخته از آتش تو ، در تب و تاب است هنوز
دیده ام غرقه به خون دل و ، دل غرق در اشک
آب و آتش به هم آمیخت ولی، وصل سراب است هنوز ...
زخم زندگی ات منم
همه به زخمهایشان دستمال می بندند
تو
اما
به زخمت
دل بسته ای
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هـــــر حـِــِــِــﮧ مــــے ــَــَــکـــا ــَـم / ..
حَــــالی ــَـمــے سَــَــَــوم
ــِــُِــِـــرم
از ــَــَـــو .. / .
خدایا خیلی خسته ام،میشه فردا صبح بیدارم نکنی.......؟
من در نفس هایم تورا دارم
و تو تنها شبانه ی بستر سرد منی
من لمس می کنم تورا
من می بویم تورا
دستانم سرد است
بی تو ثانیه ها نفس های بریده ی منند
بی تو اشک می ریزم
و بی مقصد به انتهای خیابان می خندم
این جا ذهن سرد و چروکیده ی من است
من بوسه های تو را حس می کنم
من لبخند سرد تو را حس می کنم
وفردا باز
من بی تو
تو را خواهم خواست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داشتـــم به تـــو می اندیشیـدمـــــــــ
که از اینجـــا سردر آوردمــــ ..
حالا هرچــــه می اندیشمــــــــــ
از اینجــا سر در نمی آورمـــــــ ..