میبینم که تو روی بچه ها میخندیم صمیمی میشننقل قول:
شما مواظب باش مشت پای چشم نزنم نمی خواد منو بزنی
Printable View
میبینم که تو روی بچه ها میخندیم صمیمی میشننقل قول:
شما مواظب باش مشت پای چشم نزنم نمی خواد منو بزنی
از این صمیمیتر !!!نقل قول:
میبینم که تو روی بچه ها میخندیم صمیمی میشن
شما مواظب باش مشت پای چشم نزنم نمی خواد منو بزنی
در ضمن
هدف جز این چیز دیگه ای نبود . تازه من دان 5 شوتوکان رو دارم
پس مویرگهای بینی من باید در حد شیلنگ گاز باشن چون با وجود وارد اومدن ضربات زیاد تو باشگاه و دعوا و اینور اونور ندیدم تا حالا خون بیاد ازش...نقل قول:
مگه من مردم که مشت بزنی زیر چشمش.......................................... . خودم میزنم :دینقل قول:
ولی بدون شوخی دل ندارم کسی اینو بزنه. الانم میخوام برم از دست اون مغازه شکایت کنم. یا باید اون فروشنده جوان و جذاب رو اخراج کنه یا اینکه یه ضربدر رو شیشه مغازه ش بزنه...
منم دو تا داداش دارم که دان 2 کاراته رو دارن:27::27::21:نقل قول:
ای بابا دعوا جدی شد. کمربندها داره روو میشه. داداش منم کمربند سفید کیوکوشین رو دارم :دینقل قول:
قضیه اون پوست کندن پیش اومده !!!نقل قول:
منم دو تا داداش دارم که دان 2 کاراته رو دارن
جمع بزنی میشه 4 بازم به 5 اون نرسید که :دی منم که سفید دارم تو جمع بندی نیستم اصلا ...نقل قول:
بابا بحث رو منحرف نکنید سوتی بدید...
یه سوتی همین الان...
پدرم پا شد بره دستشویی طبق معمول دید چراغ اتاق من روشنه همینطوری یهو درو باز کرد اومد تو گفت تو نمیخوای بخوابی ساعت یک و نیم شبه بگیر بخواب دیگه. بعد رفت در اتاق و هم باز گذاشت منم که چرتم پریده بود از در باز کردنش و خیلی عصبانی بودم یه فحش زیرلب دادم دیگه حواسم نبود شبه همه جا ساکته پدرم شنید برگشت گفت چی گفتی ؟:18: منم فهمیدم گند زدم هول کردم گفتم هیچی با این یارو تو چت بودم. چپ چپ نگام کرد رفت....
اقا شما نمیتونی یه ساعت سوتی ندی ؟؟؟ داشتم سوتی قبلیت ، همون کولر رو میخوندم و میخندیدم ، بابام اومد گفت خبر داری ساعت 2 شبه ؟ نمیدونم چطور شنید ، آخه الان 2 تا کولر روشنه .نقل قول:
یه سوتی از داداشم ...
همین چند ساعت پیش مامانم به داداشم گفت روزبه تی شرتت رو الان پوشیدی ؟ دادشم گفت نه صبح از اینترنت دانلود کردم :31:
یک دقیقه سکوت میکنیم!نقل قول:
بیچاره مرغه!!!
آخع کسی نبود جلوشو بگیره!
سوتیای Hot
یکم شفاف سازی کننقل قول:
منظورم همون New بود! :21:نقل قول:
میگم مگه شماها خوال و خوراک ندارین؟ من از اون موقع که آنلاینم شماها همش دارین پست میدین!
خوال یعنی چی؟:18:نقل قول:
سوتی جدید :21:
منظورم خواب بود!!!! :دی
حالا تو هم سوتی بگیر!!!!!!
از نوع لپی!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] امتحانات پایان ترم دانشگاه بود امتحان ریاضی داشتیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منو رفیقم پشت سر هم نشسته بودیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یکی از رفیقای دیگمون هم کنار رفیقم بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اون طرفشم یه دختره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بود حالا تمام این اتفاقات شانسی بود [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منو اون رفیق اصلیم که کلاً تعطیل بودیم هیچی حالیمون :thumbsdowنبود این رفیق ما وسطای امتحان برگشو با دختره عوض کرد و همینجای داستان بار خودشو بست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نامردی نکرد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] وقتی خودش نوشت برگه رو به من داد بعدش از همه سوالات کلاً 3 تا مونده بود منم طمع کار شدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به رفیقم گفتم که از اون یکی دوستمون هم بگیر اونم شیطون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رفت تو جلدش اینکارو کرد حالا غافل از اینکه اون یکی رفیقمون داشت با خودکار مشکی می نوشت مراقبه هم بو برد البته از صحبتهای ما اومد سمت ما احمق [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نفهمید که چرا رنگ خودکارا فرق داره داشت اسم های بالای برگه سوالو نگاه می کرد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آخه ما خط خطی کرده بودیم داشت زور می زد بخونه بالاخره بعد از 30 ثانیه فهمید که رنگ خودکارا فرق داره ............................................
فکر کنم Iq یارو زیر Iq مرغ بوده!!!!!!
البته اگه من بودم که ....
ديدم اينجا دارند همه سوتي مي دند گفتم ما هم كم نياريم
قضيه ازاين جا شروع ميشه كه ما زياد مي ريم مشهد اقا ما يك از همون سري ها پاشوديم رفتيم مشهد وخلاصه حرم. وارد حرم كه شديم گفتيم بريم دستشويي ها وضو بگيريم.............
خلاصه ما رفتيم وضو بگيريم هر روز داريم وضو مي گريم موردي پيش نيومده ولي اون سري از اون سري ها بود وما استينا رو زديم بالا رفتيم جلو حالا يك صحنه مغزمون هنگ كرد كه اول دست راست بود يا دست چپ!!!! صورتمون رو شستيم حالا مونديم چه كار كنيم ملت هم منتظر!!!(( اينجا از اون جا هايي بود كه نه راه پيش داشتي نه راه پس:31: )) هر چي به اين بقلي نگاه مي كرديم ببينم كدوم دست رو ميشوره اي نامرد هم نمي ذاشت از رو دستش تقلب كنيم خلاصه هر چي به اون ور به اين ور نگاه كرديم فايده نداشت تصميم گرفتيم از دست چپ شروع كنيم اقا همين كه ابو رو ريختيم توي دست چپ اين دست راستي ما چپ چپ نگاه كرد اما گفتم حتما نوع نگاش اين طوريه!!!! كارو ادامه داديم ديديم اين دست چپيمون هم داره بدجوري نگاه ميكنه اقا مارو داريد فهميديم چه اشتباه بزرگي كرديم بايد يه جوري جمش مي كرديم هيچي براي اينكه ضايع نشيم وصحنه رو طبيعي نشون بديم سريع پاچه هاي شلوارو داديم بالا وجفت پاها رو برديم زير اب يعني اين كه ما داشتيم دست وصورت وپا مونو مي شستيم نه اينكه وضو بگريم هااااااااااااااااااااا:20::3 1: !!!!!!!!!
ایول بزن قدش ما نیز tooنقل قول:
پس مویرگهای بینی من باید در حد شیلنگ گاز باشن چون با وجود وارد اومدن ضربات زیاد تو باشگاه و دعوا و اینور اونور ندیدم تا حالا خون بیاد ازش...
تو کف موندیم خون دماغ بشیم
یه بار تعریف کردم با کله از ارتفاع 1.5 متری خوردم زمین نه دندونم شکست نه دماغم خون اومد فقط لبام کلی زخم شد!
یه سوتی دیگه همون روز امتحان
دوتا از بچه ها داشتن با هم حرف میزدن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعدش این مراقبه بعد از دو ساعت فهمید بهشون گفت چی می گید [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یکی شون گفت هیچی سرم گیج میره [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعدش این یارو مراقبه یه کیک و ساندیس واسش اورده بودن برد داد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بهش یکی دو تا از سوال ها رو هم بهش کمک کرد:thumbsup:
دمت گرم .نقل قول:
با این سوتی خیلی حال کردم
اون دیگه واسش عادی شده. هر وقت یک کار رو درست انجام بده میاد اینجا تعریف میکنهنقل قول:
در ضمن ووکمن چرا دیگه سوتی نمی ده مگه میشه ذات آدم تغییر کنه؟
ایول خیلی با حال بود. جدا تو یک کتاب مرجع سوتی بزن تا مردم بهش رجوع کنن.نقل قول:
از پخش شدن رو شیشه که بگذریم یه خاطره ای یادم اومد از پخش شدن رو زمین که براتون تعریف میکنم. جریان بر میگرده به 5 سال پیش که داداش که تازه کولر خریده بود و منم رفته بودم کمک... یه نفرم از نمایندگی اومده واسه نصب... جاشو که آماده کردیم داداشم و اون مرده اومدن بلندش کنن. از جاش بلند کردن ولی خیلی سنگین بود و هر دو تاشون کم آوردن به من گفتن بیا کمک کن منم نمیدونم چی به ذهنم رسید که خم بشم برم زیرش ... خلاصه من رفتم زیر کولر طوریکه کولر قشنگ رو پشتم بود و این دقیقا همزمان شد با کم آوردن اونا و کولر رو کلا ول کردن فقط از دو طرف تعادلش رو نگه داشته بودن. حالا شرایط من رو تصور کنید هر لحظه فشار بیشتر میشد طوریکه اول زانوهام خم شدن و بعد کامل نشستم و در مرحله بعد دراز کشیدم و کولر هم با اون وزنش روم بود. اون دو تا هم از فرط خنده کلا ول کرده بودن کولر رو و من دمر چسبیده بودم به زمین و صدام در نمیومد. بالاخره لطف کردن و کولر رو از روم برداشتن.... تا یه مدت کمردرد داشتم...
---------------------------------------------------------------------------------------------
دیروز تو پارک یه دختره سریع اومد طرفم گفت ببخشید اقا میشه گوشیمو جواب بدین بگین دوست من هستید.
منم یهو دستپاچه شدم هنگ کرده بودم.
گوشی رو جواب دادم یه پسره بود. گفت سلام گوشی رو بده به سارا. منم گفتم یه لحظه گوشی...
گوشی رو دادم دختره.
دختره یکم حرف زد و دعوا کرد و بعد قطع کرد.
برگشت به من نگاه کرد گفت خاک تو سرت خوب بود نگفتم آپولو هوا کنی. میمردی میگفتی شما با سارا چیکار داری و از این حرفها؟؟
منم خجالت کشیدم شطرنجی شدم.
ایول ابی کروس!
سوتیت باحال بود.
راستی نکنه خود شما مقام اولو تو سوتی دادن دارید!
دومم متالیکا!
سوم کیه؟
واقعا آبروی پسر ها جلوی دخترها در خطره! بابا میگفتی سارا دوستمه فلانه از این چیزا بعد ازش باج میخواستی....:31:نقل قول:
لطفا شایعه نکنید :31:نقل قول:
همونطور که چند صفحه قبل اعلام کردم ، مقام اول در دست wookman جان هست! اونم با اختلاف زیاد :31:
ایول خیلی باحال بود...نقل قول:
منم یه بار داشتم از دانشگاه میرفتم خونه با دوستام بودم. بعد جلو دانشگاه ما یه تلفن کارتی هست. دو تا دختره کنارش وایساده بودن. یکیشون منو صدا کرد گفت ببخشید من به یه شماره ای زنگ میزنم شما بگید با سامان کار دارم بعد سامان که برداشت گوشی رو بدید به من. منم نیشم باز شد گفتم باشه به دوستامم گفتم وایسید یه لحظه... خلاصه دختره شماره رو گرفت گوشی رو داد به من... حالا دو دختره هم 2 طرف من چسبیده بودن داشتن به من نگاه میکردن. یه زنه گوشی رو گرفت منم هول کردم اسم پسره یادم رفت.. گفتم ببخشید آقا رضا هستن ؟ زنه گفت رضا نداریم اشتباه گرفتی... دختره اینجوری شد :18: گفت رضا چیه گفتم سامان. من گفتم ببخشید یادم رفت دوباره بگیر میگم. دوستای منم در فاصله یک متری ما وایساده بودن داشتن کر کر میخندیدن. یه خفه شید هم به اونا گفتم و دوباره گوشی رو گرفتم. زنه گفت بفرمایید... گفتم ببخشید آقا سامان هستن. زنه گفت نه رفته بیرون شما ؟ منم گفتم یکی از همکلاسی های دانشگاش هستم. بعد زنه از پشت تلفن اینجوری شد :18: گفت سامان که دانشجو نیست. منم دیدم دیگه خفن ضایع شد سریع قطع کردم به دختره گفتم خونه نیست آقا سامانتون. دختره هم یه نگاهی به این حالت به من کرد:20: ... بعد دیگه واینسادم سریع صحنه رو ترک کردم... ولی مطمئنم دختره پشیمون شد از اینکه این کارو از من خواست...
:8: خیلی باحال بود!نقل قول:
سوتی های شما بوی شیطنت داره :31: :21::10:
پس همه ی پسرا در این مواقع اینجوری میشن:31:یادم باشه به دوستام بگم از پسرا کمک نخوان در این مواقع!:27:نقل قول:
WOOKMAN?????????نقل قول:
ایشون که زیاد سوتی نمیدن!!:18:
حالا میشه شما نفرات اول تا سومو معرفی کنید ما هم بدونیم؟!:21:
بنا به درخواست شما :31:نقل قول:
نفر اول : WooKMaN
دوم : M.etallic.A
سوم : Man Hunter
------
ووکمن سابق خیلی سوتی می داد ولی جدیدا سر به راه شده :31:
در هر حال حالا حالاها اوله
چرا حالا میگی به دوستام :دی مثلا میخوای بگی من ....نقل قول:
من کلا خوشبختانه زیاد سوتی نمیدم
یه چند وقت پیشا باشگاه فول کونتاک میرفتیم بعد از چند وقتی وقت مبارزه شد هم قد و قواره ها رو با هم مینداختند منم از بخت بد با یه درجه بالا افتادم (مشکی) منم که 1 ماه بیشتر نرفته بودم بعد از مدتی یه ضربه به پشت زانوم خورد .اومدم خونه دردش شروع تا حدی که دیگه لنگ میزدم و خلاصه فجیع درد میکرد رفتم دکتر و یه کپسولای عجیب غریب داد یه پماد مخصوص ولی خوب دردش خوب نمیشد.
چند روز بعد دوباره وقت مبارزه شد منم از ترس رفتم تو دست شویی که یارو سن سی فهمید و اومد مچمو گرفت.منم براش توضیه دادم چه شده و....گفت عیب نداره خودم باهات مبارزه میکنم.
مبارزه شروع شد اول مراعات میکرد بعد نمیدونم چرا جو گرفتش یه دور دور خودش چرخید یه لگد به کتف من وارد کرد منم به حالت چرخیدن دور خودم رفتم هوا (مثل این فیلم رزمی های چینی) و روی افرادی که دور میدان نشسته بودن فرود اومدم و همه اونام پهن شدن رو زمین .وقتی اوضاع روبه راه شد دیدیم کله ی یکی از بچه ها خورده زمین شکسته داره خون میاد و همچین نعره میزد که فکر کردیم میخواد بمیره رنگ سن سی هم شده بود مثل گج و بقیه ارشد ها و مربی ها هم داشتن اونو سرزنش میکردن خ.از او جلسه به بعد دیگه نرفتم باشگاه.
M.etallic.A چرا تو آواتور نداری؟ باز سوتی دادی؟ :31:
یه آواتور باحال داشتی قبلنا...همون رو چرا نمی ذاری؟
شما چی؟!نقل قول:
خب بگم به کی؟به غریبه و اشنا میگم از پسرا تو این مواقع کمک نخوان:31:خوبه اینجوری؟:31:
ایول اینم باحال بود... من نمیدونم چرا همش سوتی های مشابه دارم...نقل قول:
پارسال تابستون یکی از دوستام که دان 2 کیوکوشین داره گیر داد که بیا باشگاه ما من ارشدم هواتو دارم. خلاصه ما رفتیم یه دست لباس خریدیم. یک دست سفید... جلسه اول رفتم لباس عوض کردم اومدم تو باشگاه یه گوش وایساده بودم یهو دیدم یه نیم وجبی کنار من داره بالا پایین میپره کمربند قهوه ای داشت :18: دیدم منظره خیلی بده که من با کمربند سفید کنار این وایسادم سریع رفتم اونور... بعد از یه ربع استاد اومد. دیدم همه وایسادن استاد از جلوشون رد میشه یه حرکتی میکنن میگن اوس... منم هر چی سعی کردم اون حرکت رو یاد بگیرم نشد همین لحظه استاد از جلوی من رد شد منم هول کردم گفتم چاکریم.... استاد یه لبخندی زد.... بعد استاد لباس عوض کرد اومد تو یه عربده کشید همه به صف شدن منم به عادت مدرسه سریع رفتم ته یکی از صفها جلوم همه بچه های رده سنی الف و ب بودن.... که دیدم دوستم داره اشاره میکنه گفتم چیه ؟ گفت هیس... بیا جلوی صف... تازه فهمیدم به ترتیب قد وای میسن رفتم در جای مناسب جای گرفتم. خلاصه مراسم اجرا شد منم هر جوری شده سعی کردم سوتی ندم شبیه اونا باشم . بعد بلند شدیم استاد همه رو یه گوشه جمع کرد و من با دو تا از فسقلی ها رو گفت اونور وایسید. یکی رو فرستاد که مثلا به ما یاد بده. من خدا خدا میکردم آشنایی چیزی نیاد تو سالن منو ببینه با این فسقلی ها دارم تمرین میکنم. طرف یه کم مشت لگد یاد داد بهمون. گفت بزن ببینم منم چند تا زدم گفت خوبه حالا رو سینه من بزن. منم آروم میزدم. گفت نه اینجوری نه نگاه کن. دو تا مشت زد تو سینه من نفسم برید... اما صدام در نیومد. خلاصه یه چند تا مشت زدم رو سینه ش... بعد نوبت لگد شد گفت پاتو یه کم خم کن بعد سه چهار تا لگد محکم زد تو پام از درد داشتم میمردم. گفت حالا تو بزن. آقا منم قاطی کرده بودم تو دلم گفتم الان دهنتو سرویس میکنم. سه چهار تا لگد محکم زدم ولی آخریش نمیدونم چجوری شد قشنگ خورد وسط پاش... یارو داد زد پخش زمین شد... دیدم همه دارن مارو نگاه میکنن واسه اینکه صحنه عادی باشه رفتم جلو همونطوری که به پهلو خوابیده بود دستش رو اونجاش بود یه لگد به پشتش زدم بعد پامو گذاشتم روش ( یعنی مثلا داریم مبارزه میکنیم شما به کارتون برسید ) بالاخره دو سه نفری منو جدا کردن طرفم بردن زیر دوش آب سرد رنگش عین گچ سفید شده بود. منم دیگه از جلسه بعد نرفتم چون میدونستم اگه یه بار دیگه برم اون یارو از من کینه داره سر تمرین دهنمو صاف میکنه...
همه میگن یه آواتور باحال داشتی قبلا... نمیدونم کدومو میگید. یه دو تا نشونی بدید همونو بزارم.نقل قول:
همون مرده بود که موهای بلند داشت :31: باحال بودنقل قول:
من که تو زندگیم کلی سوتی داشتم اما الان هیچ کدوم رو یادم نیست...
فکر کنم همین خودش یه سوتی باشه:31::31::31::31::31:
عالیه همینو بگو...:20:نقل قول:
اون دیگه تکراری شد یه دونه جدید به افتخار شما میزارم.نقل قول:
خوبه ولی اون قبلی تکراریه بهتر بود...ابهت بیشتری داشتی با اون :27:نقل قول:
-------------------
سوتی آنلاین دیگری از اینجانب :
داشتم تو بخش موبایل چرخ می زدم یه تاپیک دیدم که یه سوال پرسیده بودن ، اومدم جواب بدم دیدم تاپیک خیلی قدیمیه ! بالای انجمن رو نگاه کردم دیدم اومدم تو صفحه آخر انجمن نوکیا! تاپیک مال سال 2005 بود!!!!!
نمی دونم چطوری رفته بودم اونجا! خوب شد پست ندادم توش که بچه ها کلم رو می کندند!
خودم به همه گیر می دم که نبش قبر نکنین و تاپیک زیرخاکی نیارین بالا :31:
به خیر گذشت!