سلام منم راه ميدين؟
خب معرفي كنم ؟
اسم رز بعضيا ياسم صدام ميكنن ولي من خودم بيشتر ار رز خوشم مياد بعدش ديگه چي بايد يگم؟
سنو سالم كه همه آگاهين ...
ديگه چي بگم؟
نگفتين منم راه ميدين ؟ يا نه ؟ :(
باباي !
Printable View
سلام منم راه ميدين؟
خب معرفي كنم ؟
اسم رز بعضيا ياسم صدام ميكنن ولي من خودم بيشتر ار رز خوشم مياد بعدش ديگه چي بايد يگم؟
سنو سالم كه همه آگاهين ...
ديگه چي بگم؟
نگفتين منم راه ميدين ؟ يا نه ؟ :(
باباي !
سلام منم راه ميدين؟
خب معرفي كنم ؟
اسم رز
درس ميخونم : گرافيك
ديگه چي بگم؟
نگفتين منم راه ميدين ؟ يا نه ؟ :(
باباي !
اينجا بيشتر در مورد چي صحبت ميشه؟
ممكن يه راهنمايي كنيد !
سلام منم راه ميدين؟
خب معرفي كنم ؟
اسم رز
درس ميخونم : گرافيك
ديگه چي بگم؟
نگفتين منم راه ميدين ؟ يا نه ؟ :(
باباي !
اينجا بيشتر در مورد چي صحبت ميشه؟
ممكن يه راهنمايي كنيد !
نقل قول:
نوشته شده توسط RosSe
سلام خانم رز
ميبينم كه هم اسميم :tongue:
خوش اومدي
اينجا هم در باره همه چي حرف ميزنيم . ;)
ازدواج و حفظ هويت !!
اجـازه بـدهيـد كمـي در مورد جزئيات روز عروسي و فضاي آن که بسياري خانم ها را تحت تاثير قرار مي دهد صحبت کـنــيم. چطور مي توانيد ياد بگيريد که با مردي که دوست داريـد زنــدگي کنيد بدون اينکه خودتان را از دست بدهيد.
اين مسئله دو جنبه دارد.
بعـضي خـانـم ها، به خصوص آنهايي که شاغل هستند و کمي دير ازدواج کـرده اند، ارزش فـردي خود را درک کرده و ميدانند کـه کيسـتند. هويت آنها ايشان مشخص است.
بـه انـدازه کـافي وقـت داشـتــه اند که در مورد توانايي ها،ضعف ها و نقششان در جامعه بررسي کنـند. ازدواج براي اين خانم ها، ممکن است فقط قسمتي از زندگيشان باشد. زندگي کردن با فردي ديگر ممکن است کمي برايشان سخت باشد. عشق به همسر مسئله اي است که بايد در مورد آن آموزش ببينند.
براي ساير خانم ها اين مسئله حداقل در ظاهر متفاوت است. همسر (يا مادر) شدن براي آنها رويايي است که از زمان کودکي در ذهن مي پرورانده اند. به خانم ها هميشه آموزش داده مي شود که بايد خود را در راه عشقمان قرباني کنيم و سايرين را هميشه مقدم بر خود بدانيم.
خطري که در اين طرز تفکر پنهان است اين است که ممکن است آن زن با اين کار خود را به دست فراموشي بسپارد. خود را تسليم روياهايش کرده تا بتواند تمايلات همسرش را کاملاً برآورده کند. او با اين کار قسمتي از خود را از دست مي دهد و بعدها خواهد فهميد که چه چيز ارزشمندي را از دست داده است. کاري که بايد انجام دهد اين است که هيچگاه تمام خود را وارد ازدواج نکند.
چگونه خانم ها مي توانند از اين دو خطر دوري کنند؟ کليد اصلي اين است که گفته هاي خداوند را در مورد هويت و شخصيت زن قبول کنيم. خداوند مي فرمايد که هويت و شخصيت زنان نه در کار و نه در ازدواجشان است زيرا هر دو آنها مسئله اي ظاهري هستند و ممکن است تغيير کنند. مردم هر روز شغلشان را عوض مي کنند و حتي يک ازدواج هم ممکن است با مرگ، بيماري يا حوادث غم انگيز ديگر از بين برود. اگر مي خواهيد فقط دو فرد مختلف نباشيد که زير يک سقف با هم زندگي مي کنند و فقط از نظر فيزيکي در مکاني مشابه نباشيد بدون اينکه واقعاً زندگي خودتان را با هم قسمت کنيد، نياز به هويتي داريد که سطحي و ظاهري نباشد.
شما قلباً زني هستيد که خداوند دوست مي دارد. او به شما منزلت داده است. برايتان هدفي دارد و قسمتي از اين هدف در نقش شما به عنوان همسر و مادر خلاصه مي شود. قسمت ديگري از آن ممکن است در نقش اجتماعي شما به عنوان يک پرستار، معلم، مدير يا ساير شغل ها باشد. اما به ياد داشته باشيد که همه اينها بخشي از زندگي شماست نه همه آن. اگر نمي خواهيد خود را از دست بدهيد، بايد بفهميد که چه کسي هستيد و به چه کسي تعلق داريد.
كلمات خداوند به زنان را بخوانيد و از او بخواهيد که ميزان عشقش را به شما نشان دهد. از او بخواهيد که بگويد شما را چطور مي بيند. او مي تواند بيشترين کمک را به شما بکند تا بتوانيد آرزوها، اميال و روياهايتان را با همسرتان شريک شويد. او بهترين را براي هر دوي شما مي خواهد!
................
به دوستاني كه تازه عضو سايت شدن
خوش امد ميگم
موفق باشيد
...
از دوستان كسي ميدونه چرا حلقه ازدواج بايد در انگشت چهارم قرار بگيرد! ؟
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟نقل قول:
از دوستان كسي ميدونه چرا حلقه ازدواج بايد در انگشت چهارم قرار بگيرد! ؟
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)
ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید
به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند
-سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند . این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.
اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.
عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند
شصت نشانه والدین است
انگشت دوم خواهر و برادر
انگشت وسط خود شما
انگشت چهارم همسر شما
و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
---------------
راز حلقه ي نامزدي
هيچ مي دونيد چرا حلقه نامزدي رو توي انگشت چهارم دست چپ مي اندازند , چون روميان باستان عقيده داشتند كه « رگ عشق» كه مستقيم به قلب وصل مي شد، در زير انگشت چهارم دست چپ قرار دارد ، براي همين حلقه را در اين انگشت مي كنند و اين باور هزاران سال است كه زنده نگاه داشته شده .
نظر شما چيه؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-------------
تو جون بخواه سایه جونم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
من امروز تاپيكتونو ديدم. كارجالبيه . منم هستم.
يه سايتهايي هستند در اين مورد كه به زودي براتون مي ذارمشون.
شاد باشيد.
سلام
بهتره به جاي حرف زدن , فقط يه امضا بديم تا بگيم كه ما هم هستيم...
جزوه حقوقی: تاثیر قوانین بر زندگی زنان
دو شنبه 4 سپتامبر 2006
چرا قوانين موجود را عادلانه نميدانيم؟
خيلي چيزهاست که بايد بدانيم و نميدانيم. خيلي چيزهاست که با وجود اينكه نميدانيم، به آنها فکر هم نميکنيم. ”قانون“ يکي از آن چيزهايي است که تا وقتي به گرفتاري دچار نشدهايم به فکرش نميافتيم. اما متاسفانه آن زمان چنان عصبي و درماندهايم که فقط ميخواهيم از مهلکه بيرون بياييم. پس باز فقط به قوانيني فکر مي کنيم که به خاطر دردسرهايي که دچار شدهايم به ناچار آنها را شناختهايم.
مثلا فكر كنيد كه در خانوادهاي دختري را به ”خانهي بخت“ ميفرستند. همه چيز درست و مطابق رسم و رسوم انجام شده و خانواده داماد با سلام و صلوات ميآيند و با کلي عزت و احترام دختر را ميبرند. آن خانواده دخترش را به خانه بخت ميفرستد، اما کدام بخت؟ سياه يا سفيد؟ اگر خداي ناکرده داماد، آدم خوبي از آب درنيامد چه ميشود؟ همان خانهاي که بهخاطر عروسي دختر سراپا شور و هيجان بود، به جهنم تبديل ميشود. دختر روز و شب اشک ميريزد. با زبان يا با نگاههاي غمگيناش، خانواده يا خودش را به خاطر اينکه موقع شوهر دادنش درست فکر نکردهاند، مورد سرزنش قرار ميدهد. شايد آنها به خودشان دلداري بدهند که: ”ازدواج هندوانه سربسته است و هيچکس نميداند بعدا چه از آب در ميآيد“. اما بعد از مدتي که دختر و خانوادهاش از پلههاي دادگاه بالا و پايين بروند، اگر پيش بقيه هم اعتراف نكنند؛ لااقل پيش خودشان اعتراف خواهند كرد كه اينطورها هم نيست. اگر خود دختر و خانوادهاش موقع ازدواج دنبال انگشتر و مهر نبودند و به جاي اينها پاي قانون را وسط ميکشيدند و نقصهاي آن را با شرطهايي که حق داشتند در عقدنامه ذکر كنند جبران ميکردند، امروز نه آن دختر و نه خانوادهاش پريشان و سردرگم نبودند؛ يا اگر قوانين مربوط به خانواده طور ديگري ـ يعني عادلانه ـ نوشته شده بود و شروط ضمن عقد نه با امضاي داماد بلكه حق طبيعي عروس خانم بود، اين همه مشكل پيش نميآمد.
حالا ميبينيد كه قانون واقعا اهميت دارد. براي مردها و زنها، براي بچههايي که به دنيا آمدهاند و براي آنهايي که ممکن است به دنيا بيايند. بله، قانون براي هر انساني که ميخواهد آسوده زندگي کند، اهميت دارد. فقط دو دسته از افراد به قانون علاقهمند نيستند: کساني که قانون مانع از کارهاي خلافشان ميشود، و آنهايي که اصلا از ارزش قوانين آگاهي ندارند.
برگرديم به ماجراي دختري که شوهر داده بوديم و با چشم گريان به خانه پدر برگشته بود. اگر شما جزو خانوادهي دختر بوديد و براي حل مشكل دخترتان به دادگاه مراجعه ميكرديد، وقتي در دادگاه ميگفتيد دامادم نميگذارد دخترم کار کند، نميگذارد از خانه بيرون برود، يا نميگذارد حتي به ديدن ما بيايد، وقتي ميگفتيد جايي که دامادم براي محل زندگي دخترم در نظر گرفته براي او قابل تحمل نيست، وقتي ميگفتيد دامادم اجازه نميدهد به پزشكان كه دختر بيمارم را در بيمارستان عمل جراحي كنند و از اين قبيل مشكلات، و بعد جواب ميشنيديد که: ”خوب اين حق مرد است“، حتما با تعجب ميپرسيديد: ”چه کسي به مرد چنين حق و حقوقي داده؟“ جواب ساده است: قانون. اين بلا را قانون به سرتان آورده است. اما گناه خودتان هم کم نيست. شما چشم بسته اختيار فرزندتان را به دست کس ديگري دادهايد. فردي که ميتواند او را در خانه زنداني کند. در صورت بيماري مانع از معالجهاش شود. فرزندانش را از او بگيرد و حتي اگر دلش خواست شکنجه کند و بکشد. اگر هم دچار بيماري رواني بود و خيال کرد زناش به او خيانت کرده با خيال راحت ميتواند زناش را به قتل برساند، بدون آنكه بهطور عادلانه مجازات شود. يعني شما با فرستادن دخترتان به ”خانه بخت“ او را به بردگي کسي درآورده ايد که اختيار مرگ و زندگياش را در دست دارد.
فکر مي کنيد مواردي که مثال زدهايم خيلي عجيب و غريب هستند و بهندرت اتفاق ميافتند؟ متاسفانه اين طور نيست. همه قتلهاي خانوادگي که هر روز در روزنامهها ميخوانيم، ريشه در ضعف قوانين و ضعف خود ما در شناختن آنها دارند. متاسفانه ما به جاي توجه به قانون، به آداب و رسوم پناه ميبريم و براي اطمينان از صداقت داماد و محکم بودن بنياد خانواده و آينده خود و فرزندانمان مهريههاي سرسام آور طلب ميکنيم. اما اين را که در عقدنامه قيد شود زن حق طلاق دارد عيب ميدانيم. درحاليکه اگر زندگي زن و شوهري با مشکلات جدي روبرو شود زن در نهايت براي نجات از جهنم زندگي خانوادگي، خيلي راحت مهريهاش را ميبخشد (يعني مجبور است). و تازه بايد براي گرفتن طلاق دوندگي کنيد و رنج ببريد و از زندگيتان سير شويد.
اما ميشود از اين همه مصيبت پرهيز کرد. کافيست همه ما، زن و مرد، مادرها و پدرها و خواهرها و برادرهايي که براي عزيزانمان ارزش قائليم به جاي در خواب و خيال زندگي کردن يک کمي روي زمين بياييم و به خودمان زحمت بدهيم و بفهميم اصلا قوانيني که بر زندگي زنان و دختران ما و در نهايت بر خانوادههاي ما حکومت ميکنند چه هستند. نقاط ضعف اين قوانين را بشناسيم و در درجهي اول سعي کنيم با استفاده از راههاي قانوني و شرطهايي که موقع ازدواج ميگذاريم با آنها مبارزه کنيم و بعد تلاش کنيم تا با حذف قوانيني که غير انساني و تبعيضآميزند و پايه و اساس خانواده ها را به خطر مي اندازند، براي خودمان و براي همه ي انسان هاي ديگري که در کشورمان زندگي مي کنند، دنياي بهتر و آسودهتري خلق کنيم. دنيايي که در آن با آسودگي خيال در جشن عروسي دخترانمان شرکت کنيم و بدانيم آنها و همسرانشان به سوي زندگي شاد و سالمي قدم برميدارند نه به سوي يک جهنم مشترک.
برخي از قوانيني که ناعادلانه هستند:
1 ـ ازدواج:
در كشور ما ايران مسئله ازدواج امر مهمي است كه بهخصوص در زندگي زنان تاثير بسياري ميگذارد. اما اگر كتاب قانون مدني ايران را ورق بزنيم ميبينيم ازدواجي كه قرار بوده ”شيريني“ زندگي باشد، گاهي چنان مشكلات روحي و جسمي را براي زنان بهوجود ميآورد كه تا آخر عمرشان با طعم تلخ آن زندگي ميكنند. اولين قدم براي ازدواج يك دختر، طبق قانون موجود ”شرط اجازهي پدر“ است، يعني اگر پدري نخواهد كه دخترش ازدواج كند، آن دختر حتي اگر استاد دانشگاه باشد و 40 ساله هم باشد جز از طريق دادگاه (آن هم به شرط قانع شدن دادگاه) تا آخر عمر نميتواند ازدواج كند. در واقع دختران باکره براي ازدواج حتما بايد اجازه پدر يا جد پدري را داشته باشند در غير اينصورت پدر و پدربزرگ مي توانند حتي بعد از ازدواج، عقد نکاح دختر را از طريق دادگاه باطل اعلام كنند. عده ای فلسفه این امر را لزوم احترام به پدر دانستهاند اما سوال ما این است که آیا فقط دختران باید به پدرانشان احترام بگذارند؟ و پسران مجبور به احترام گذاشتن به پدر نیستند؟ و از همه مهمتر چرا فقط پدر باید مورد تکریم و احترام قرار گیرد و چرا احترام مادر به فراموشی سپرده شده است و نیازی به کسب موافقت مادر نیست؟
اگر پدري دلش بخواهد، ميتواند با اجازه دادگاه، دختر خود را حتي قبل از 13 سالگي به عقد مردي 70 ساله درآورد. طبق اين قانون ناعادلانه ازدواج دختران كوچك در بسياري از مناطق كشور ما بهخصوص در روستاها صورت ميگيرد، چون ”قانون“ به پدر اين حق را ميدهد.
سن ازدواج كه در قانون ما 13 سال براي دختران در نظر گرفته شده باعث ميشود كه مشكلات فراواني در جامعه ايجاد شود، براي نمونه تحقيقي كه در شهرستان بوشهر انجام شده نشان ميدهد كه زن و شوهرهايي كه در سنين پايين (15 الي 19) ازدواج كردهاند در 78 درصد موارد ازدواجشان به طلاق منجر شده است. [1].
متاسفانه در ايران،زن با ازدواج، يکسري از حقوق خود مانند تعيين محل زندگي، اجازه سفر و خروج از کشور را از دست ميدهد و كار او در بيرون از خانه مشروط به اجازهي شوهر ميشود. در واقع زنان در عوض مهريهاي كه در سند ازدواج به صورت عدد و رقم نوشته شده از بسياري از حقوق خود محروم ميشوند. چون شوهر ميتواند زن را از كار كردن، از زندگي در شهري خاص و از مسافرت به خارج از كشور محروم كند.
طبق قانون، محل زندگي زن بايد تابع محل زندگي شوهرش باشد. مثلا اگر شوهر در شهرستان كاري پيدا كند و زن نخواهد با او به آن شهر برود، مرد ميتواند حكم عدم تمكين زن را از دادگاه بگيرد و با زن ديگري ازدواج كند. اين بيعدالتيها را ميتوانيم هر روز در ميان زنان دور و اطرافمان ببينيم.
زن همچنين با ازدواج مجبور به تمکين از مرد مي شود به گونه اي که بر اساس قانون هرگاه مرد اراده کند زن بايد آماده برقراري رابطه جنسي باشد، حتي اگر ميل نداشته باشد. يعني اين قوانين تبعيضآميز ميتواند ترسي وحشتناک از ازدواج در دل دختران جوان ايجاد کند.
رياست خانواده نيز بر اساس قانون مدني به طور مطلق در اختيار مرد است. زنان ايراني نمي توانند بدون اجازه وزارت کشور با فرد خارجي ازدواج کنند، ولي اين محدوديت براي مردان وجود ندارد.
قوانين مربوط به ازدواج در زندگي زنان هزاران شكل و رنگ به خود ميگيرد و هيچ زني نميتواند بگويد اگر در حال حاضر داراي زندگي خانوادگي خوبی است، هميشه اين روال ادامه خواهد داشت، چون ممكن است بر اثر شرايطي مثل بيماري يا پيري زن يا ثروتمند شدن شوهرش با اين قبيل مسائل دردناك روبرو شود.
2 ـ طلاق:
طبق قانون، طلاق حق انحصاري مرد است و مرد ميتواند هر وقت که بخواهد زنش را طلاق بدهد. اما اگر تقاضاي طلاق از سوي زن مطرح شود او بايد مواردي همچون: بدرفتاري همسر، ندادن نفقه، اعتياد و يا زنداني بودن شوهر و... را اثبات کند. بسياري ميدانند که اثبات اين موارد در دادگاه چقدر مشکل است. در اغلب اوقات زن پس از چند سال دوندگي موفق به اثبات آن مي شود. البته در اين موارد نيز زنان براي رهايي از ظلم و كتكهاي شوهر، اغلب مجبور ميشوند مهريه خود را ببخشند. تحقيقي كه در شهر قم انجام شده نشان ميدهد كه 91 درصد از زنان طلاق گرفته در قم مهريه خود را به صورت كامل دريافت نكردهاند [2]. در طلاقهايي هم كه با توافق زن و شوهر انجام ميشود، موارد بسياري را ميبينيم كه اين زن است كه تمام حقوق مالي خود را بخشيده تا توانسته به اصطلاح توافق شوهرش را بگيرد. در بسياري از موارد حتي هزينههاي محضر و جاري شدن صيغه طلاق را نيز زن پرداخت كرده است. اين درحالي است كه حتي در قوانين شرع هم بهروشني ذكر شده است كه طلاق خلعي، طلاقي است كه اگر زن مهريه خود را ببخشد بهراحتي ميتواند طلاق بگيرد، اما در قوانين موجود بهدليل اينكه ”رضايت شوهر“ هم علاوه بر بخشيدن مهريه اضافه شده، طلاق را براي زنان بسيار مشكل كرده و در واقع مشاهده ميكنيم كه قانون طلاق، زنان را حتي از حقي كه در قوانين شرع به زنان داده شده، محروم كرده است و اگر زن مهريهي خود را ببخشد باز هم براي طلاق نياز به ”رضايت شوهر“ دارد.
مراجعه به دادگاههاي خانواده نشان ميدهد كه حتي وقتي مردان ميخواهند زن خود را طلاق بدهند براي اينكه مهريه و حقوق زنان را پرداخت نكنند، چنان زن را تحت فشار قرار ميدهند تا زن، به بنبست برسد و خود خواستار طلاق شود و از حقوق ناچيزش هم بگذرد.
3 ـ حق ولايت (سرپرستي) بر فرزندان:
در قوانين ما، حضانت و ولايت فرزندان دو مفهوم جداگانه دارد. حضانت به معناي نگهداري فرزند است و ولايت به معناي: سرپرستي و اداره امور مالي، تصميم در مورد تحصيل، تعيين محل زندگي، اجازه خروج از کشور، اظهار نظر و اجازه در مورد مسائل درماني كودك و موارد ديگر است. بر اساس قانون مدني ايران مادر هيچ وقت نميتواند سرپرست فرزندش باشد و در صورت نبودن پدر و جد پدري نيز سرپرستي فرزندان به او تعلق نمي گيرد و تنها مي تواند قيم فرزند خود باشد. البته در آن صورت هم اداره سرپرستي (زير نظر دادستان) بر کارهاي مادر نظارت دارد و حتي حق فروش اموال فرزندان نيز به عهده اداره سرپرستي است.
مادر بهجز افتتاح حساب قرضالحسنه حتي نميتواند براي فرزندش حسابي باز كند، يا بدون امضاء شوهرش براي كودكش خانهاي بخرد. اگر مادري با اجازه پدر كودك و با پول خود براي فرزندش خانهاي بخرد، پدر ميتواند هر موقع دلش بخواهد آن خانه را بفروشد يا اجاره دهد و مادر در اين موارد هيچ حقي ندارد. يا مادري كه فرزندش بهدليل بيماري در بيمارستان است و نياز به عمل جراحي داشته باشد، اين پدر است كه بايد اجازهي عمل را بدهد و مادر نميتواند بدون امضاي پدر، از پزشكان بخواهد كه كودكش را عمل حراحي كنند. اين درحالي است كه طبق قانون، سرپرستي و ولايت پدر، ”قهري“ است. يعني حتي اگر خود پدر هم بخواهد نميتواند سرپرستي كودك را به همسر خود واگذار كند!
4 ـ تعدد زوجات ( چند همسري):
از ديگر موارد نابرابري در قانون فعلي ازدواج نيز بحث تعدد زوجات، يعني چندزني مردان است. به گونهاي که مرد ميتواند 4 زن عقدي و بينهايت زن صيغهاي داشته باشد. بسياري از زنان تصور ميکنند که شوهرشان آنقدر مرد خوبي است که دست به چنين کاري نميزند اما سر زدن به دادگاه هاي خانواده نشان مي دهد که بسياري از شوهران حتي به بهاي پنهان کردن آن از همسر اول خود از اين ”حق قانوني“ و ناعادلانه استفاده مي کنند. اين قانون و عدم امكان طلاق از سوي زنان و قدرتي كه در قانون به مرد داده شده، مشكلات بسياري را در روابط خانوادگي ايجاد كرده است كه اوج آن را ميتوان در پديدهي همسركشي مشاهده كرد. تحقيقي كه در 15 استان كشور در مورد همسركشي شده است نشان ميدهد كه 67 درصد زناني كه شوهرانشان را بهقتل رساندهاند بهخاطر خيانت شوهرانشان، و 33 درصد نيز در برابر خشونتهايي كه شوهرانشان اعمال ميكردند مرتكب جنايت شدهاند [3]. چون قوانين موجود تبعيضآميز است و نميتواند روابط بين زن و مرد را بهطور انساني و عادلانه تنظيم كند بنابراين باعث بروز چنين روابط ناسالمي ميشود.
5 ـ سن مسئوليت کيفري:
سن مسئوليت کيفري براي دختران 9 سال قمري(8 سال و 9 ماه شمسي) و براي پسران 15 سال قمري(14 سال و 6 ماه شمسي) است. بهطوري که اگر دختري 9 ساله مرتکب جرمي شود با او مثل يک انسان بزرگسال رفتار مي کنند و تمامي مجازاتي را که قانون در نظر گرفته است (حتي اگر اعدام باشد) براي او نيز صادر مي شود. تنها استثنا اين است که آن كودك را در زندان يا كانون اصلاح و تربيت نگه ميدارند تا به سن 18 سالگي برسد و بعد حكم اعدام را اجرا ميكنند. بايد از قانونگذاران پرسيد كه آيا كودكي كه 9 سالاش است آنقدر عاقل و بالغ است كه در مورد اعمالي كه انجام ميدهد بايد جان و زندگياش را از او گرفت؟ حالا چه بعد از 9 سال باشد چه در همان سن!
6 ـ تابعيت:
طبق قانون، تابعيت مسئله بسيار مهمي است. تابعيت با توجه به شرايط امروز جهان داراي اهميت زيادي شده است چراكه تابعيت، روابط فرد با دولت را مشخص ميكند و تابعيت افراد نشان ميدهد كه تحت قوانين كدام كشور بايد ازدواج كنند، مجازات شوند، مالكيت داشته باشند و...
طبق قوانين ما تابعيت زن ايراني به فرزندش منتقل نميشود. اگر پدر شما ايراني باشد، شما هم ايراني محسوب ميشويد، اما داشتن مادر ايراني، شما را ايراني محسوب نميكند. اين مسئله مشكلات زيادي را براي زناني كه براي نمونه با مردان افغاني ازدواج كردهاند، بهوجود آورده است. چون بچههاي آنان ايراني محسوب نميشوند و براي همين هم حق زندگي در ايران را ندارند. طبق برآورد يكي از مسئولان، حدود 20 هزار كودك در ايران وجود دارند كه فاقد شناسنامه هستند. يعني اين كودكان حق زندگي و رفتن به مدرسه را در ايران ندارند. به اين دليل ساده كه مادران ايرانيشان بدون اجازه وزارت کشور با مرد افغانی ازدواج کرده اند و لذا فرزندان آنان ایرانی محسوب نشده و ضمنا فاقد شناسنامه نیز هستند.
از طرفي زن ايراني كه با مرد خارجي ازدواج كند در بعضي موارد حتي تابعيت ايراني خود را نيز از دست ميدهد.
7 ـ ديه:
”ديه“ ميزان پولي است كه به عنوان خسارت از سوي قاتل يا كسي كه مرتکب ضرب و شتم شده به كسي كه صدمه ديده يا خانواده كسي كه كشته شده، پرداخت ميشود. در قوانين ايران ارزش جان زن نصف ارزش جان مرد در نظر گرفته شده است. براي مثال اگر خواهر و برادري در يك خيابان با ماشيني تصادف كنند و هر دو پايشان بكشند خسارتي كه به برادر ميدهند دو برابر خسارتي است كه به خواهرش ميدهند. و اگر در اين تصادف هر دوي آنها كشته شوند خسارتي كه براي پسر به خانوادهاش داده ميشود، دو برابر خسارتي است كه براي خواهرش ميپردازند. يا اگر زني كه پنج ماهه حامله است تصادف كند و در آن تصادف كشته شود، ميزان خسارتي كه براي مرگ زن پرداخته ميشود نصف مبلغي است كه براي جنين پسري كه در شكم اوست ميپردازند.
8 ـ ارث:
بر اساس قانون مدني بعد از مرگ پدر و مادر پسران دو برابر دختران ارث مي برند. اگر مردي فوت کند و زن و بچه داشته باشد زن يک هشتم از اموال شوهرش را ارث مي برد و اگر شوهر بچه نداشته باشد زن يک چهارم اموال شوهر را ارث ميبرد. البته زن هيچگاه از زمين ارثي نميبرد.
اگر مردي بميرد و چند همسر داشته باشد همان سهم يک هشتم يا يک چهارم بين تمام زنانش تقسيم مي شود. اما اگر زني بميرد و شوهر و بچه داشته باشد، شوهر يک چهارم از اموال زن را ارث ميبرد و اگر زن بچه نداشته باشد، شوهر نصف اموال را ارث مي برد. پس عملا شوهر دو برابر زن ارث ميبرد.
و دردناکتر آنکه که اگر زنی فوت کند و هیچ وارثی غیر از شوهرش نداشته باشد، تمام اموال او به شوهرش به ارث میرسد. اما اگر مردی فوت کند و غیر از زنش هیچ وارثی نداشته باشد فقط یک چهارم از قیمت ابنیه و اشجار و اموال منقول شوهر به او ارث میرسد و بقیه اموال شوهر متعلق به دولت خواهد بود یعنی دولت به آن مرد نزدیکتر است تا زنش که یک عمر با او به سر برده است.
9 ـ قوانيني که از قتل هاي ناموسي حمايت مي کند:
از جمله قوانين تبعيضآميز ديگر ميتوان به قانوني اشاره كرد كه به مرد اجازه ميدهد هرگاه زناش را در هم بستري با مرد ديگري ببيند ميتواند زن را بكشد و قانون آن مرد را مجازات نميكند اين قانون دست مردان را براي كشتن زنان باز گذاشته است. به عنوان مثال 20 درصد قتلها در كشورمان قتلهايي با انگيزهي ناموسي و جنسي ميباشد. تحقيقي در اين مورد نشان ميدهد كه 90 درصد از مرداني كه همسران خود را كشتهاند به دليل بدگماني و توهم نسبت به همسرانشان، آنها را قتل رساندهاند. وقتي از اين مردان پرسيده شده است كه آيا به انحراف اخلاقي همسران خود اطمينان داشتند همگي جواب دادهاند كه نه در اين مورد مطمئن نبودهاند و فقط به زنانشان شك كردهاند(3). اين مردان ميتوانند در دادگاه مدعي شوند كه زنانشان به آنها خيانت كرده (و مهدورالدم بوده، پس حق داشته او را بكشد) و طبق قوانين موجود از شر مجازاتهاي سنگين خلاص شوند. يعني مرداني كه فقط به همسران خود شك كرده بودند با وجود قوانين حمايتكننده ميتوانند زنانشان را به قتل برسانند. در مورد قتل عمدی فرزندان نيز طبق قانون پدر و جد پدري (پدربزرگ پدری) قصاص نمي شوند، مثلا اگر پدري دخترش را بهدليل شك به او، يا به هر دليل ديگر به قتل برساند طبق قانون از مجازات (قصاص) معاف ميشود و دادگاه می تواند او را به حداکثر ده سال حبس محکوم کند.
10 ـ شهادت:
در بعضي موارد زنان، حق شهادت دادن ندارند، مانند جرم لواط یا مساحقه (همجنسگرایی زنان) یا قوادی یا شرب خمر و ....
در مواردي هم که شهادت زن در دادگاهها پذيرفته ميشود، 2 زن شاهد برابر با يك مرد شاهد به حساب ميآيد و معمولا در مورد واقعهاي که زنان شهادت ميدهند بايد حتما يک مرد نيز در آن مورد شهادت دهد تا براي دادگاه ملاك باشد.
11 ـ ديگر قوانين تبعيض آميز:
در مجموعهي قوانين ايران قوانين تبعيض آميز زياد ديگري وجود دارند. در قانون اساسي ما زن تنها وقتي مادر (همسر) است به رسميت شناخته ميشود يعني به عنوان يک انسان مستقل در قانون اساسي هيچ جايگاهي ندارد. در نتيجه در کل قوانيني که از ”قانون اساسي“ ناشي شده زنان به عنوان انسان هايي کامل و مستقل در نظر گرفته نشده اند.
شرط “رجل سياسي“ که تاکنون به معني “مردان سياسي“ تفسير شده در شرايط رئيس جمهور شدن ذکر شده و اين يعني زن نميتواند رئيس جمهور شود.
پوشش اجباري براي کل زنان ايراني بدون توجه به مذهب و اعتقادشان وجود دارد. به عنوان مثال زنان مسيحي که مذهبشان آنها را به داشتن حجاب مقيد نميکند در صورت نداشتن حجاب مجازات ميشوند و در صورتي که بنابه سليقهي مسئولان لباس نپوشند ميتوانند به حبس يا پرداخت پول محكوم شوند.
در قانون تامين اجتماعي، با آنکه زنان و مردان به يک اندازه پول بيمه ميپردازند فرزندان نميتوانند از حقوق بازنشستگي یا خدمات درمانی مادر استفاده کنند. يعني زنان نمي توانند بعد از مرگ براي کودکان خود آسايشي فراهم کنند.
در قوانين ما براي افراد متاهل که رابطه نامشروع دارند مجازات هولناک ”سنگسار“ در نظر گرفته شده. اين نوع مجازات معمولا در مورد زنان اجرا ميشود چون طبق قانون، مرد متاهل ميتواند تا بينهايت صيغه کند و بنابراين ميتواند مدعي شود زني را که با او رابطهي نامشروع داشته( به شرطی که زن مجرد باشد)، صيغه كرده است.
چرا ميخواهيم براي تغيير قوانين تبعيضآميز ”يک ميليون امضاء“ جمع کنيم؟
در جهان و در زندگي انسانها هيچ قانوني غيرقابل تغيير نيست. به نظر بسياري از حقوقدانان، قانون مثل لباس است و وقتي آدم چاق يا لاغر ميشود، لباساش هم باید عوض شود. در بسياري از كشورهاي جهان، قانوندانان و قانونگذاران معتقدند كه قانون بايد يک قدم جلوتر ازفرهنگ حرکت کند تا بتواند نقش مثبتي در زندگي افراد يك جامعه داشته باشد و فرهنگ و زندگي مردمان را تعالي بخشد. يعني وقتي فرهنگ جامعه يک قدم به پیش رفت، قانون بايد عوض شود و يک قدم از فرهنگ جلوتر برود و به اين شکل است كه قانون، جنبه ارشادي پيدا ميکند. در واقع قانونگذاران در اكثر كشورهاي جهان يكي از نقشهاي قانون را فرهنگسازي ميدانند و براي همين معتقدند كه قانون بايد نسبت به عرف و فرهنگ جامعه ديدگاه پيشرفتهتري داشته باشد. اما متاسفانه اكنون قوانين ما با فرهنگ جامعه نسبت عکس دارد. يعني قوانين ايران چند قدم عقبتر از فرهنگ متوسط جامعه است. اين عقبافتادگي در رابطه با قوانين مربوط به زنان بيشتر است زيرا درحاليكه بيش از 60 درصد از پذيرفتهشدگان دانشگاهها را زنان تشكيل ميدهند و زنان در عرصههاي مختلف اجتماعي، اقتصادي تواناييهاي خود را به اثبات رساندهاند، اما قوانين موجود بهشدت تبعيضآميز و به ضرر زنان است.
با وجود آنكه زنان در زندگي شخصي خود سعي ميكنند از طريق طي كردن مدارج تحصيلي يا شغلي، زندگي خود و خانوادههايشان را بهبود بخشند اما به دليل وجود قوانين تبعيضآميز، بسياري از اين تلاشهاي شخصي نيز دچار بنبست ميشود. شايد به اين خاطر كه زنان كمتر به قوانيني كه زندگيشان را تحت تاثير قرار ميدهد اعتراض كردهاند و اگر هم اعتراض كردهاند چون اينكار را بهصورت فردي انجام دادهاند، اعتراضشان بهجايي نرسيده است. و شايد هم دليلش اين باشد كه ما توجه نكردهايم كه منافع زنان از منافع مردان و کودکان جدا نيست. براي رفع اين نابرابريها ما گروههايي از زنان، طرح جمعآوري ”يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيضآميز“ را در پيش گرفتيم تا به مسئولان نشان دهيم كه بسياري از زنان و مردان در ايران خواستار تغيير و بازنگري در قوانين تبعيضآميز موجود هستند و اين خواست تغيير قوانين، تنها خواست يك گروه كوچك از زنان ايراني نيست. طرح و درخواست گسترده براي تغيير و بازنگري در قوانين تبعيضآميز و جمعآوري اين امضاها به قانونگذاران نشان خواهد داد كه زنان ايران در مورد درخواست خود جدي و استوار هستند.
تقاضاي بازنگري در قوانين تبعيضآميز نه تنها درخواستي غيرمشروع و مخالف اسلام نيست بلكه با تعهدات بينالمللي دولت ايران نيز همخواني دارد چون دولت ايران به میثاق بین المللی حقوق مدنی-سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی- اجتماعی پیوسته و متعد اجرای آن شده است و اولين گام در اين کنوانسيونها منع هرگونه تبعيض است. بنابراين تبعيض بايد از بين برود. چون منطبق با تعهدات بين المللي دولت ايران است.
از سوي ديگر درخواست تغيير و اصلاح قوانين تبعيضآميز هيچگونه ضديتي با مباني اسلام ندارد و نقص کننده اصول دين نيست. زيرا قوانيني كه ما خواهان تغيير آن هستيم محل اختلاف بين مجتهدين و علماي دين است و بسياري از فقها از جمله آيت الله صانعي يا آيتآلله بجنوردي و ديگر مجتهدين سالهاست که اين درخواستها براي بازنگري در قوانين تبعيضآميز را مورد تاييد قرار دادهاند و آن را مغاير با اسلام ندانستهاند. زيرا آنان معتقدند كه قوانين با توجه به مقتضيات زمان و مكان بايد تغيير كند و با سطح فرهنگ و نقش و حضور زنان ايراني متناسب شود.
آنان معتقدند كه ما در اسلام مسئلهاي به نام ”حکم ثانويه“ داريم. براساس حکم ثانويه حتي اگر دستوري به صراحت در قرآن آمده باشد اما مقتضيات زمان و مکان مغاير اجراي آن باشد، ميتوان آن حكم را تغيير داد. اين مسئله در اسلام وجود دارد كه هرجا حکم اوليه بنابه مقتضيات زمان يا مکان قابل اجرا نبود ميتوان با توجه به روح کلي حکم اوليه، قانوني نزديک به آن قانون صادر كرد.
آيتالله موسوي بجنوردي به صراحت اعلام كرده است: ”اسلام هيچگونه تفاوتي در حقوق بشر و حقوق انساني قايل نيست و نميتوان گفت يك جنسيت كرامت دارد و ديگري كرامت ندارد.“ بهنظر ايشان:”حقوق بشر در جامعه اسلامي معنا ميدهد. حقوق براي بشر است و خداوند اين حقوق را با حذف جنسيت براي انسان قايل شده“ [4]
اما اين قوانين تبعيضآميز تا ابد تغييري نخواهد كرد و زندگي بسياري از زنان را ويران خواهد كرد، مگر آنكه نه تنها تعداد زيادي از مردم خواهان تغيير آن باشند بلكه خواستهي خود را به گوش مسئولان و قانونگذاران كشور برسانند. جمعآوري امضاء براي تغيير اين قوانين براي رساندن اين پيام است. شما نيز ميتوانيد با امضا بيانيه ”يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيضآميز“ از طريق افرادي كه براي جمعآوري امضاء به سراغ شما ميآيند يا ارسال فرمي كه در انتهاي اين جزوه آمده براي تغيير اين قوانين و بهبود زندگي زنان ايراني قدمي برداريد.
آدرس سايت ما: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آدرس ايميل ما: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام شادي جان مرسي از متن قشنگت
به نظرم جالب مي شه اگخه يكي يكي رو اين قوانين بي عدالتي بحث كنيم
از اولي شروع كنيم مثلا
بفرماييد
من هم در خدمتتون هستم.
اگه لطف كنيد و اجازه بديد
سلام
فكر مي كنم كار درست همينه كه يه بحث جدي رو شروع كنيم.
اگه استقبال شد ادامه مي ديم.
مطلب رو از سایتی که گفتم براتون می ذارم:
این وقتی بی عدالتی قانون شود مبارزه وظیفه است
گلناز ملك
چهار شنبه 6 سپتامبر 2006
سال 58 که بسیاری از ما هنوز به دنیا نیامده بودیم ، پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی درحالی تصویب شد که در مجلس خبرگان قانون اساسی به غیر از خانم منیره گرجی زن دیگری در تدوین آن نقش و نظری نداشت . این گونه بود که قانون اساسی کشوری تنها به دست مردان و برای مردان نوشته شد و زنان كه نیمی از جمعیت کشور بودند، حقوق برابر با مردان را بدست نياوردند، اگرچه در اصل 21 قانون اساسی آمده است :
همه ی افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی بر خوردارند .
آن زمان و درآن شور و شوق انقلابی شاید کسی ندید که بر اساس این اصل زن و مرد به طور یکسان مورد حمایت قانون قرار دارند و این جمله به هیچ وجه به معنای حقوق یکسان داشتن یعنی برابری و مساوات نیست همانطور که به اعتقاد بسیاری از فقها و شارعان زن و مرد مسلمان از حقوق یکسان برابر نیستند .
نویسندگان قانون اساسی بر تساوی زن و مرد معتقد نبوده بلکه به جای تساوی حقوق به موازنه ی حقوق بین زن و مرد باور دارند و بر این اعتقادند که به دلیل تفاوت های میان زن و مرد ضرورتی ندارد که هر حقی که مرد دارد زن نیز دقیقن از آن برخوردار باشد و در عوض باید در ازای هر حقی که مرد دارد حقی هم برای زن قایل شد .
این قانونی است که من را، که زن را، در آن نه هم تراز مرد که نصف مرد می داند و بنابر این خون بهایی هم که به من تعلق می گیرد نصف خون بهای مرد است چون طبق ماده 300 قانون مجازات اسلامی " دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی خواه غیر عمدی نصف دیه مرد مسلمان است" و همین طور ارثی که به من خواهد رسید نیمی از ارثی ست که بر فرض به برادرم خواهد برد . این قانونی است که من را، که زن را، در آن نه هم تراز مرد که نصف مرد می داند و بنابر این شهادت من در دادگاه به دلیل ناقص العقل و احساساتی بودن ام ؟! ارزشی معادل نصف ارزش شهادت یک مرد را دارد و گاهی شهادت دادن ام ( در مورد زنا به خصوص ) جرم است زیرا طبق ماده 76 قانون مجازات اسلامی " شهادت زنان به تنهایی و یا به انضمام فقط یک مرد عادل زنا را ثابت نمی کند بلکه در مورد شهود مذکور حد قذف ( مجازات نسبت دادن زنا به کسی معادل 80 ضربه شلاق) جاری می شود." قانون خشونت آمیزی که به خانه و حریم خانواده نیز نفوذ کرده و طبق آن مرد حق دارد هر وقت که بخواهد همسر خود را طلاق دهد طبق ماده 1133 قانون مدنی ،و حق سرپرستی کودکان را از او بگیرد و قتل کودک به دست پدر را مجاز می داند . این قانونی است که من را، که زن را، در آن نه هم تراز مرد که نصف مرد می داند و در آن "هرگاه مردی همسر خورد را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می تواند در همان حال او را به قتل رساند ." باز هم طبق ماده 630 قانون مجازات اسلامی.
خوب نگاه کنید حالا . این قانون، قانون من نیست . برای احقاق حقوق من نوشته نشده است. پس باید اعتراض خود را به هر شکل که می توانم به قانونی که من را آدم نصفه نیمه ! به حساب آورده است و گاهی اصلن آدم به حساب نیاورده است برسانم . چیز زیادی هم نمی خواهم . می خواهم در زمان عقد قرارداد ازدواج به چشم انسانی بالغ و عاقل دیده شوم نه صغیری که حتا در 40 سالگی باید مردی برایش تصمیم بگیرد.
می خواهم تنم محترم شناخته شود و هر گاه که آماده ام با شوهرم بیامیزم. می خواهم حق سرپرستی کودک ام . موجودی که 9 ماه درونم زیسته است را داشته باشم. می خواهم وقتی غریبه ای به خانه ام می آید و پدر و مادرم را می کشد و به خواهرم تجاوز می کند بگویم که دیده ام. که کور نبوده ام. که مجنون و ضغیر نبوده ام. و شلاق نخورم. می خواهم در 9 سالگی به دار کشیده نشوم. می خواهم...
یعنی خواسته های من انقدر دور از ذهن و تخیلی است؟
مادران ما 23 ساله که بودند مبارزه می کردند. برای همان خواسته های مادر بزگ ها یشان در 70-80 سال قبل از آن و در زمان انقلاب مشروطیت .دوشادوش خواهران اشان و شاید برادرانی که بعد از پیروزی قانون نویس شان شدند. حاصل مبازه ی مادران ما هیچ بود. همچون مادر بزرگ هایشان. دریغ از یک مشت از خاک سنگر های مبارزه.
من 23 ساله ام امروز و چه تلخ است که باید مبارزه کنم برای همان خواسته های مادرم در 28 سال پیش و مادر بزرگ هایش در 100 سال پیش. من اما دیگر کلاه سرم نمی رود . من سهمم را از این خانه می خواهم. من حق ام را می خواهم.
من23 ساله ام امروز و هیچ دوست ندارم چند سال دیگر دختر 23 ساله ام برای خواسته های امروز من و 28 سال پیش مادرم و 100 سال پیش مادر بزرگ مادرم بجنگد. قرار است دخترم به دید یک انسان دیده شود با همان شان و حقوق برادرش. تلخی دیگر بس است.
"وقتی بی عدالتی قانون شود مبارزه وظیفه است." ما هم همچون مادرانمان فقط به وظیفه ی خود عمل می کنیم .گیرم تنها و با دست خالی . گیرم با تجمعات 1000 و 2000 نفره که هیچ است از 40 میلیون زن ایرانی . گیرم با فحش و متلک و کتک . گیرم هزار سال دیگر و با امید به جهان دیگری که ممکن است !
آری روزی بالاخره ما می گیریم حق مان را ...
مطلب رو از سایتی که گفتم براتون می ذارم:
منتظر نظراتتون هستم.
مقایسه دختر و پسر های ایرانی
دخترها
وقتي يک دختر حرفي نميزند
ميليونها فکر در سرش مي گذرد
وقتي يک دختربحث نميکند
عميقا مشغول فکر کردن است
وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند
يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود
وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم
يعني اصلا حال خوبي ندارد
وقتي يک دختر به تو خيره مي شود
شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي
وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد
آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي
وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند
توجه تو را طلب مي کند
وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد
يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي
وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم
يعني واقعا دوستت دارد
وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند
يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي
وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده
هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست
پسرها
وقتي يک پسر حرفي نمي زند
حرفي براي گفتن ندارد
وقتي يک پسر بحث نمي کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد
وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند
يعني واقعا گيج شده است
وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم
يعني واقعا حالش خوبه
وقتي يک پسر به تو خيره مي شود
دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني
وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند
او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند
وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد
بدون که براي همه "فوروارد" کرده
وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم
دفعه اولش نيست آخرش هم نخواهد بود
وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند
تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه
ويليام شکسپير ميگه: کسي را که دوسش داري ازش بگذر، اگه قسمت تو باشه بر مي گرده ، اگر هم بر نگشت حتماً از اول مال تو نبوده پس بهتر که رفت
خداوندا ! دستانم خالي اند و دلم غرق در آمال. يا به قدرت بيکرانت دستانم را توانا گردان يا دلم را از آرزوهاي دست نيافتني خالي کن
به دنبال کسي باش که تو را به خاطر زيبايي هاي وجودت زيبا خطاب کند نه به خاطر جذابيتهاي ظاهريت
خداوند به ما دو دست داده است، يکي براي گرفتن و ديگري براي دادن ،ما مخزن هايي نيستيم که براي ذخيره چيزها ساخته باشند .ما کانال هايي هستيم براي تقسيم چيزها
هر شب نگراني هايم را به خدا وا مي گذارم .او به هر حال تمام شب بيدار است
،هر وقت احساس احترام به خود در شما کاهش يافت .فکر کنيد که خداوند شما را به صورت خودش آفريده است
خدا دعاي ما را مي فهمد، حتي وقتي کلمه اي براي گفتنش پيدا نمي کنيم
سايه جون ميشه عكستو عوض كني بعد كنفرانس بدي؟ حال آدمو بهم ميزنه...اين همه عكس قشنگ
عزيز جان به آوتور ايشون چي كار داري؟ سليقه هست ديگه و اينجا احترام حرف اول رو ميزنه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
نوشته شده توسط anna_1ki1doone
منم به شدت طرفداره بحث فمنیستی ام اما میگن نمیشه!در هر صورت منم هستم!:biggrin:
خانمها عروسکایی هستند که در کودکی عاشق عروسکن ودر بزرگی عاشق کسایی هستند که عروسک ها را دوست دارن یعنی آقایان پس به نظر من بهترین بحث آزادی همراه با عشق است:
سلام دوستان
امید وارم من رو تو جمعتون بپذیرید [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حضور زنان در عرصه مدیریت جامعه كمرنگ است و این مسأله ناشی از خواست مردان است كه نخواسته و نمیخواهند زنان نیز زمام امور جامعه را در دست گیرند زیرا در آن صورت قدرت و ثروت را از مردان خواهند گرفت و موقعیت اجتماعی زنان ارتقا خواهد یافت.
فقط ۱۳ درصد زنان شاغل در رده مدیریتی فعالیت دارند. این خبری است كه در هفتههای گذشته باكس كوچكی از صفحات اجتماعی بعضی از روزنامهها را به خود اختصاص داد. در خبر آمده بود: یا وجود آن كه تعداد زنان شاغل با تحصیلات عالی حدود ۲/۵ برابر مردان شاغل با همان میزان تحصیلات است، اما فقط ۱۳ درصد آنها در ردههای مدیریتی فعالیت دارند.
این آمار كه نشان دهنده حضور كمرنگ زنان در مراكز تصمیمگیری است نافی تصمیمات بینالمللی است كه به كشورهای مختلف عضو سازمان ملل و شركتكنندگان و امضاكنندگان سندهای بینالمللی توصیه شده است.
به عنوان نمونه در چهارمین كنفرانس جهانی در سال ۱۹۹۴ در سند پكن یك بار دیگر نوشته شد: «تبعیض در فرصتهای اشتغال، آموزش و پرورش، استخدام، پرداخت ترفیع و رویههای تحرك شغلی، شرایط انعطافپذیر كار، عدم دسترسی به منابع تولید و مشاركت نابرابر در مسؤولیتهای خانواده، تحرك شغلی را كماكان برای زنان محدود كرده است كه باید كشورهای عضو از طریق اقدامات مثبت به مقابله با آن برخیزند. سند پكن از همه میخواهد كه استخدام جهت مشاغل تصمیمگیری و مدیریت و رهبری را بر مبنایی برابر با مردان در سرلوحه سیاستهای خود قرار دهند.»
اما آیا ما به عنوان شركتكننده در این كنفرانسها توانستهایم گامی در جهت مصوبات این سند بینالمللی برداریم.
مركز اطلاعات سازمان ملل متحد در سال ۱۳۷۴ اعلام كرد كه اگر روند كنونی ادامه یابد، زنان باید دست كم ۴۹۰ سال صبر كنند تا در موقعیتهای تصمیمگیری برابر با مردان قرار گیرند و این احتمالاً تا سال ۲۴۹۰ به طول خواهد انجامید.
واقعیت این است كه مدیران و تصمیمگیران و قانونگذاران مرد، در اولین گام كارها را به زنانه و مردانه تقسیم و از این تقسیم كار با عناوین دفاع از رسوم و آداب و عادات و سنت سرسختانه دفاع میكنند و سپس با استدلال نداشتن توانایی و شایستگی زنان، هر آنچه كه قدرت و ثروت را برای آنها فراهم میآورد، شغل مردانه تلقی كرده و در میان خود، مدیریتها را بدون ریسكپذیری تقسیم میكنند.
حضور زنان در اداره عمومی با «رنگمایه زنانه» بهویژه در سیاست و قدرت، اقتصاد، رسانه و فرهنگ آن هم در شرایطی كه خشونت، سیاسیكاری، جنگ و بحران بیش از هر زمانی به دنیا مسلط شده است میتواند در ساختن جهانی توأم با صلح و انساندوستی مؤثر واقع شود وگرنه دنیا روی صلح و همزیستی مسالمتآمیز را نخواهد دید.
امروز پس از دهها سال هنوز ما شاهد سهم ناچیز زنان در سیاست هستیم و هنوز عرصه سیاست عمومی در اختیار انحصاری مردان قرار دارد.
اما سؤال اساسی اینجاست كه چرا مردان و دولتمردان زیر بار اشتغال زنان به شكل گسترده و به خصوص مدیریتهای ارشد نمیروند.
به نظر میرسد آنها به خوبی میدانند اشتغال به عنوان یك فعالیت مستمر اجتماعی به زن امكان میدهد كه خارج از چهاردیواری خانه با جامعه ارتباط بیشتری برقرار كند و از قدرت تجزیه و تحلیل و درك بهتری نسبت به امور مختلف جامعه برخوردار شود و سطح آگاهی و دریافتهای خود را از وقایع اجتماعی افزایش دهد. چنین امكانی موجب افزایش قدرت تصمیمگیری زن در امور مختلف خانواده میشود و موجب تغییر دیدگاه اعضای خانواده به زن و موقعیت و منزلت اجتماعی او میگردد و البته برای بسیاری بهتر است كه این اتفاق نیفتد .
سلام کارین جون
خوش اومدی عزیزم
به نظر من اگه خانمها همین جور خودشون بخوان به ظلم کردن به خودشون ادامه بدن باید حداقل 490 * 490 سال دیگه صبر کنند
سلام عزیزم . ممنوننقل قول:
کاملا موافقم . متاسفانه خیلی از خانمها حق و حقوق و ارزش خودشون رو نمی دونن و نمی خوان بدونن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
و همین مسئله باعث می شه که 490 سال به 490*490 سال تبدیل بشه :sad:
بابا اين مردا نميزارن ما رشد كنيم..البته خودمونم بايد يكم رياضي كار كنيم واسه مغزمون خوبه
بانوان محترمه
لطفا یه سری به این تاپیک دختر دانشجو بزنید
گرد و خاک بلند شده شدیدا هوا را الوده کرده
یا اینکه اجازه بدهیم ابراز وجود کنند؟
بچه ها یه سوال تا حالا شده بخوان از مدرسه اخراجتون کنن؟؟؟
الهی
عزیزم
چیزی شده
ای خدا!!!!!!!!!!!!!!!
نه عزیز من یه چی گفتم حالا!!یکی از دوستام و اخراج کردن
سرسری نگیرید بخونیددددددددددد. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شرط ضمن عقد برای زنان
آفتاب: قوه قضاییه شروطی را برای زنان در هنگام ازدواج پیشنهاد داده است . کمیسیون حمایت از حقوق زنان و کودکان معاونت توسعه قضایی قوه قضاییه 6 شرط مترقی خواهانه برای ازدواج زنان پیشنهاد داده است. به گزارش آفتاب در قوانین کنونی ایران، محدودیت های بسیاری در خصوص حقوق متقابل برای زن و شوهر وجود دارد. بنابراین، این قوانین در بسیاری موارد نمی توانند پاسخگوی نیازها و باورهای بسیاری از افراد و همچنین ساختار و کارکرد تغییر یافته خانواده باشد. لذا تا هنگامی که قوانین مربوط به تنظیم روابط خانوادگی اصلاح نشده و کاستی های آن ها از میان نرفته است، برای رسیدن به تعادل حقوقی میان زن و شوهر در چارچوب خانواده، باید دنبال راه کارهای دیگری بود. یکی از مهمترین این راه کارها، استفاده از شرط در حین عقد ازدواج است.
هر چند در سندهای کنونی ازدواج، شماری از این شرط ها با عنوان شروط ضمن عقد آمده است، لیکن در برخی از موارد کافی به نظر نرسیده و لازم است شروط دیگری به این گونه موارد قید شده در سندهای ازدواج افزوده شود. شرط های زیر از جمله شروطی هستند که در سندهای ازدواج قید نشده اند، ولی مورد پذیرش مراجع قضایی و اجرایی است و بنابراین، شوهر و زن می توانند آن ها را با توافق یکدیگر در سند ازدواج بگنجانند.لازم به ذکر است به دلیل بار قضایی متون حقوقی، هر نوع تغییری در عبارات و کلمات پیشنهادی قوه قضائیه، از سوی دادگاه ها ممکن است در زمان اجرای شرط، مشکلاتی را ایجاد کند. شروط پیشنهادی قوه قضاییه به این شرح است:
الف. شرط تحصیل
اگر چه حق تحصیل از حقوق اساسی هر فرد است و نمی تواند از تحصیل افراد جلوگیری کرد، اما برای پرهیز از مشکلات احتمالی در این زمینه، عبارت زیر برای درج در سند ازدواج پیشنهاد می شود:
زوج، زوجه را در ادامه تحصیل تا هر مرحله که زوجه لازم بداند و در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر می سازد.
ب. شرط اشتغال
مطابق قانون، اگر شغل زن منافی با مصالح خانواده یا حیثیت شوهر یا زن باشد، مرد می تواند همسر خود را از آن شغل منع کند. با توجه به این که امکان تفسیرهای مختلف از این متن قانونی وجود دارد، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد می شود:
زوج، زوجه را در اشتغال به هر شغلی که مایل باشد، در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر می کند.
ج.شرط وکالت زوجه در صدور جواز خروج از کشور
مطابق قانون گذرنامه، زنان متاهل فقط با اجازه کتبی همسر خود می توانند از کشور خارج شوند. با توجه به این که این مساله در عمل مشکلات فراوانی را ایجاد می کند، عبارت زیر به منزله شرط در حین عقد ازدواج پیشنهاد می شود:
زوج به زوجه، وکالت بلاعزل می دهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر، از کشور خارج شود. تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحدید خود زن است.
د. شرط تقسیم
” این شرط ها می توانند تا حد زیادی آزادی اراده زن و شوهر را در تاسیس نهاد بنیادین خانواده تضمین کنند... “
اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی
مشابه چنین شرطی در سندهای ازدواج کنونی وجود دارد. ولی تحقق آن منوط به عدم درخواست زن برای جدایی، یا تخلف نکردن زن از وظایف زناشوئی خود و یا نداشتن رفتار و اخلاق ناشایست بوده و احراز این موارد نیز بر عهده دادگاه است.
برای ایجاد شرایط مساوی تر میان زن و شوهر در این خصوص، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد می شود( یاد آوری این نکته ضروری است که برای رسیدن به توافق در خصوص این شرط، در نظر گرفتن حدود عادلانه برای تکالیف مالی مرد ـ همچون مهریه ـ از سوی زن موثر و منصفانه خواهد بود) :
زوج متعهد می شود هنگام جدایی ـ اعم از آن که به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن ـ نیمی از دارایی موجود خود را ـ اعم از منقول و غیر منقول که طی مدت ازدواج به دست آورده است ـ به زن منتقل نماید.
ه. شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق
مطابق قانون، زن تنها در موارد بسیار خاص می تواند از همسر خود جدا شود، این در حالی است که مرد هر زمان که بخواهد می تواند با پرداخت کلیه حقوق زن، او را طلاق دهد.
از آنجا که زن و شوهر حق انتخاب یکدیگر برای شروع و ادامه زندگی را دارند، منصفانه آن است که در صورت لزوم پایان دادن به زندگی مشترک نیز، این حق انتخاب برای هر دو وجود داشته باشد.
شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق می تواند موجب ایجاد توازن در حق طلاق باشد. یادآوری این نکته ضروری است که برای حفظ توازن، زن نیز می تواند با گرفتن حق طلاق و همچنین تقسیم مساوی اموال، مهریه را تا حدود زیادی کاهش دهد.
و. درج شرط وکالت مطلقه زوجه در طلاق این شرط به صورت زیر مطلوب می باشد:
زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می دهد تا زوجه در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب زوج اقدام به مطلقه نمودن خود از قید زوجیت زوج به هر قسم طلاق ـ اعم از بائن و رجعی و خلع یا مباراتـ به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه کند.
این اجبار قانونی که زن را مکلف به انجام کارها، تعیین حدود خواسته ها و انتظارات و تعیین وظایف خود و شوهرش می کند، نمی تواند تعهدی حاصل از یک ارتباط نزدیک و صمیمی باشد. متاسفانه در بسیاری از خانواده های کنونی، تعهد عشق، جای خود را به توانایی کنترل رابطه با سوی شوهر و تمکین زن از او داده است و این جبر تعیین شده قانونی، رابطه عاطفی بین آنان را تحت الشعاع قرار می دهد. بنابراین، لازم است برای داشتن یک خانواده برابر که در آن کرامت انسانی و حقوق ذاتی همه اعضای خانواده حفظ شده باشد، طرحی نو در اندازیم. این شرط ها می توانند تا حد زیادی
آزادی اراده زن و شوهر را در تاسیس نهاد بنیادین خانواده تضمین کنند.
قصه هابيل و قابيل و زيبايي ما زنان ! تريبون فمينيستي ايران:
برخي مدافعان حقوق زنان؛ اين نظر را که آرايش براي رقابت در کسب جفتي بهتر ميان زنان شايع و از ابتداي خلقت به همين منوال بوده است، نمي پذيرند. از منظر آنان آرايش نه تنها امري طبيعي نيست بلکه زاده ي نظام طبقاتي و سپس پر رنگ شده جامعه ي سرمايه داري است. به گفته اولين ريد با « پيدايش بازار جنسي , بازار جنسي نيز ميان زنان شکل گرفت. و بازار کالا نيز با پيدايش جامعه طبقاتي شکل گرفت. هم گام با گسترش بازار کالا معيار زيبايي زنانه نيز به تدريج از زيبايي طبيعي فاصله گرفت و جاي خود را به زيبايي مصنوعي يا زيبايي وابسته به مد روز داد...» ( فصل زنان ش 1) از اين منظر در نظام هاي طبقاتي, هم مرد هم زن خود را با پودرها و رنگ هاي مختلف مي آراستند تا از طبقه ي دونف جامعه تميز داده شوند. مردها همانقدر به لباس هاي پر طمطراق و زرق و برق دار براي تشديد بر نسبف خانوادگي شان اصرار داشتند که زنان بر هرچه زيباتر بودن. ثروت و همچنين موقعيت اجتماعي که باعث کسب بيشتر ثروت مي شد مورد توجه قرار گرفت. از آنجا که گردش ثروت در دست مردان بود زناني به درجات بالاتر مي رسيدند که افتخار همسريف مردي ثروتمند را مي يافتند. کسب و کار داغ شوهر يابي با تبليغات مواد آرايشي مخلوط شد و هر چه بيشتر زنان را در مسابقه ي زيباتر بودن به رقابت کشاند. زني مي توانست شوهري بهتر و در نتيجه پول و مقام بيشتر داشته باشد که در رقابت شوهريابي با زيبايي خويش به پيروزي ازدواج نايل آيد. برخي مدافعان حقوق زنان؛ آرايش را به عنوان طبيعت زنان براي زيباتر بودن و جلوه گرتر ظاهر شدن؛ منکر مي شوند و آن را فشاري از طرف جامعه ي سرمايه داري براي به انقياد کشيدن زنان مي دانند.
من چه فکر مي کنم؟
هيچ هم اينطور نيست. زيباتر بودن و توجه به آن به عنوان يکي از ويژگي هايي که زنان لزوما بايد داراي آن باشند نه زاده ي جوامع نوين سرمايه داري است نه ريشه در نظام طبقاتي منحط دارد. از همان زمان اولف خلقت، زن به خوشگلي اش شناخته و انتخاب مي شده است و بس. سري به دبستان ها بزنيد تا ديگر اينهمه خيال باف نباشيد. معلم با آب و تاب براي دختر بچه ها قصه ي هابيل و قابيل را اينطور نقل مي کند:هابيل يک خواهر دو قلو با خودش داشته و قابيل هم همينطور. براي ازدواج آنها و از آنجا که جز اين خواهر و برادرها کسي روي زمين نبوده که با ازدواج و زاد و ولدشان نسل فرزند آدم زياد شود و باز هم براي اينکه به هر حال درست نبوده ازدواج خواهر و برادري ؛خدا فرمان مي دهد که قابيل با خواهر دو قلوي هابيل و هابيل با خواهر دو قلوي قابيل ازدواج کند. قابيل که مي بيند خواهر دو قلوي خودش از خواهر هابيل زيباتر است بناي مخالفت را مي گذارد که در آخر به جنگ خونيني بين هابيل و قابيل و مرگ هابيل منجر مي شود.
پس نگوييد برتري زنان بر اساس زيبايي شان امري طبيعي نيست. ببينيد ديگر هر بچه مدرسه اي هم با اين قصه دستش آمده که چقدر زيبايي زنان از همان ابتداي خلقت در بورس بوده است.
اصلا به نظرم بد نمي آيد اگر مدافعان زنان را سر اين کلاس هاي توجيهي دبستان بنشانند و به آنها روزي ۱۰ بار تکليف کنند که از روي قصه ي هابيل و قابيل جريمه بنويسند تا ديگر اينقدر بر خلاف طبيعت زن مقاله ننويسند و گرايش هاي انحرافي نداشته باشند. چطور مي شود که يک زن بر عليه طبيعت خودش که همانا رژ لب،برق لب،خط چشم،سايه ي چشم،ريمل،فر مژه،رژ گونه،رنگ مو،مش،هاي لايت،مانيکور و پدي کور است قيام کند ؟چطور مي شود زني فکر کند که تفکراتش و ايده و آرزوهايش مهم تر از فرم چشم و بيني اش است؟چطور مي شود انحطاط زنان را تا بدين پايه که حقيقت خودشان را منکر مي شوند باور کرد و افسوس نخورد؟ من فکر مي کنم مشکل ما از بعضي دبستان هاي ما است. دبستان هايي که سهل انگاري کرده اند و خوش باورانه پنداشته اند که همه ي دخترها قصه ي هابيل و قابيل و اصل نقض نشدني و طبيعي و برتري سازنده ي زيبايي زنان را آموخته اند. ولي آنقدر در کارشان خبره نبوده اند که بتوانند ببينند کساني از زير دست آموزش هاي آنها در رفته اند. همان شاگرد درس نخوان هايي را مي گويم که قصه هابيل و قابيل را پشت گوش انداخته اند و ملاک برتري زنان را که زيبايي شان است اصلي غير طبيعي و از تبعات اشکال نوين برده داري مي دانند. البته نمي توان از تلاش هاي همه جانبه مدارس و نقل قصه هايي نظير هابيل و قابيل تشکر نکرد چون به هر حال خيل زناني که اين قصه ها به مدد غيرت و دلسوزي بي شائبه ي مدارس در جان و دلشان فرو شده است، کم نيستند.
پادشاه زنان و چاکر زنان ساساني
عصر ساساني تعدد زوجات اساس تشكيل خانواده به شمار ميرفت. عده زناني كه هر مرد مي*توانست به عقد خود در آورد به نسبت توانايي مالي او بود. مردان كم*بضاعت بيش از يك همسر نداشتند.
رييس خانه كه كدخدا ناميده ميشد از حق رياست و سرداري بهره مند بود. هر يك از زنان كه سوگلي و صاحب حقوق كامل محسوب ميشد، پادشاه زن خوانده مي شد. در رده اي پائين تر زني بوده كه عنوان خدمتكاري داشته كه او را چاكر زن ميگفتند. حقوق قانوني اين دو طبقه مختلف بود. كنيزان زرخريد و زنان اسير جزو طبقه چاكرزن بوده اند. معلوم نيست كه هر مردي مي توانست تا چند همسر پادشاه زن داشته باشد، هر زني از اين طبقه عنوان خانم خانه يعني كدبانو داشت و گويا هر يك از آنها داراي خانه جداگانه بوده اند. شوهر وظيفه داشت مادام العمر زن ممتاز خود را نفقه دهد و نگاهداري كند. هر پسر و دختري تا سن بلوغ و حتي تا زمان ازدواج داراي همين حق بوده اند، اما چاكرزن تنها اولاد ذكورش در خانواده پدري پذيرفته مي شد.
اهتمام در پاكي نسب و خون از صفات بارز جامعه ايراني آن زمان به شمار مي رفت تا حدي كه ازدواج با محارم را جايز مي شمردند كه اين عمل دليل روشني است بر وجود اختلافات طبقاتي آن زمان تا جايي كه طبقه چهارم (زارعين و صنعتگران) كه اكثريت افراد آن روزگار را تشكيل مي داد و در حقيقت طبقه توليد ثروت به شمار مي رفت حق ازدواج با طبقه اشراف و اعيان را نداشت.
زنان اعم از پادشاه زن يا چاكرزن از هر جهت تحت سرپرستي مرد خانه بودند و فرمانبردار او بودند.
در عصر ساسانيان مانند بسياري از ادوار تاريخي، خانواده نقش برجسته اي از لحاظ فرهنگي بر عهده داشت، اين نهاد در پيوند با نهاد مذهب، نقش سازنده آموزش را برعهده گرفت و نشان هايي از اين امر را با پژوهش در كتاب هاي مقدس و اندرزنامه ها (پندنامه ها) باقي مانده از آن روزگار مي توان يافت. بر پايه اين باورها خانواده بر پاكي استوار است؛ زيرا بنياد جهان و بنياد كشور بر پاكي و انسانيت استوار است.
نقشي كه زن عصر ساساني برعهده دارد، قابل مقايسه با شوهر نيست. اختيار شان تضادي با يكديگر ندارد و يكي مكمل ديگري است. اگر شوهر خداوندگار راستين خانه است، زن وزير خانه است و در عمل رسيدگي به همه چيز برعهده اوست. زمام تدبير منزل كم و بيش در دست زن است و زن اگر خودرأي باشد مي تواند خانه را سر تا پا به ميل خويش اداره كند. زن در عصر ساساني در كانون خانواده داراي مقامي برگزيده است؛ زيرا مي تواند به حساب خود كار كند و در صورت طلاق دارايي خويش و درآمدهاي آن را نزد خود نگاه دارد.
هنگام به دنيا آمدن فرزندي در خانواده، صدقه مي داند. صدقه پسر بيش از دختر بود. بايستي كودك خردسال را از آسيب چشم بد محفوظ دارند و مواظبت كنند. پرستاري از طفل و شيردادن و در قنداق پيچيدنش مي بايستي مطابق آداب مذهبي به عمل آيد. قواعدي نيز براي نخستين سرتراشي طفل مقرر بوده است و تربيت طفل بر عهده مادر بوده و در صورت احتياج، پدر، خواهر يا دختر بزرگ خود را به تربيت كودك مي گماشت.
ظاهرا در موقعيت زنان در عصر ساساني پيشرفتي حاصل شده است، زن تا آن هنگام شخصيت حقوقي نداشت ولي با وجود عادات و سنن گذشته ترتيبات جديدي وجود داشت كه بر طبق آن زن صاحب حقوق معيني شده بود و در اواخر دوره ساساني كم كم روبه آزادي و استقلال مي رفت. مثلا هنگام مرگ پدر خانواده در موردي كه پسر بالغي نبود كه جانشين پدر شود رياست خانواده بر عهده نخستين زن متوفي به عنوان پسرخوانده واگذار مي شده و اين پسرخواندگي مطيع قواعد و قوانيني بوده كه در متون بسيار كهن از آن ياد شده است. مهم ترين مسئوليت ظاهري رييس خانواده حفظ آتش مقدس بود كه در هر خانه اي برپا بود.
از طرف ديگر حق مالكيت و يا ممنوعيت از تصرف در اموال و بسياري مطالب حقوقي ديگر مطابق قوانين ويژه اي انجام مي*گرفت. كتبي به زبان پهلوي باقي مانده است كه از چگونگي آنها گفت و گو مي كند، روي هم رفته در ايران باستان پايه و اساس اجتماع بر حمايت قانون از اصول مالكيت و تمايز شديد طبقاتي قرار داشته است.
خانواده ايراني در آن دوره در مرحله بسيار پيشرفته اي از تحول خود بود و اين دگرگوني به دليل پيشرفت اقتصادي، سياسي و اجتماعي است. با تحول كلي اجتماع ايراني در جهت آزادي خود قدرت پدر خانواده به تدريج كاهش مي يابد و قدرت زيردستان پدر افزايش مي يابد. زن بدين گونه در كانون خانواده بيشتر از پيش هم پايه شوهر مي شود. خانواده اين امتيازهاي تازه را مديون آيين زرتشت است كه انديشه هايش درباره خانواده آرماني به عنوان نمونه هر سازمان خانوادگي بر گردن ايرانيان گذاشته شد
سیبیل های عزیز لطفا در این تاپیک پست ندن
این بار شد 101 بار [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من سیبیل هم پست موقت زدم برای اطلاع [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عجب خانومایی داره این فروم !
بابا کجایین شما ها
پیدا تون نیست !
از بس یکی حرف زد اون یکیا جواب ندادن اینجا سوت & کور شده !!
الان کافی بود بگی پسرا بیان تا ببینین چقدر شلوغ میشه !
بابا یه کم به خودتون تکون بدین !
منم سلام
سایه جون با این وضعه بودجه یه 86 و اجاره خونه و مریضی بچه و هزار بد بختی دیگه کی حال و حوصله یه بحث داره؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینم که میگی پسرا می آن شلوغ کنن واسه اینکه یا کار و زندگی ندارن یا کار و زندگیشون براشون مهم نیست یا اینترنت شده همه یه کار و زندگیشون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیخیاله این حرفا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در راستایه درخواسته سایه یه گلم من در حاله حرکت دادنه خودم هستم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام به رویه ماهت فرزندم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
علیک سلاملکم
نه عزیزم حرف من چیز دیگه ای بود!
من نگفتم چرا بطور مستمر کسی اینجا فعالیت نمیکنه
و یا چرا بحثی نیست !
بگذریم
...
در راستای بیکاری خانم های عزیز چند موضوع کاملا قابل بحث دارم که براتون می گم:
من سبیل باشم یا نباشم حرفم رو می زنم!
1.پسرهای سوسول بی عرضه
2.دخترهای حسود دروغگو
3.زندگی دو قسمتی افراطی و تفریطی
4.من می خوام دوچرخه سواری کنم
5.مشکلات فرهنگی
حالا یه کم صبر کنین تا همه اش رو توضیح بدم:
پسرهای سوسول بی عرضه
خداییش چند تا از پسرها رو می شناسین که غیر از ور رفتن با موبایلشون و ژل زدن به موهاشون و کارهای High class دیگه یه کار درست حسابی هم بلد باشن؟ من یه داداش دارم سال آخر دانشگاه اما تا حالا توی عمرش یه روز صبح زود از خواب بلند نشده بره نون بخره. هر وقت مامانم بهش گفته پسر گلم اگه زحمتت نمی شه و برات مشکل نیست! و وقتت تلف نمی شه !سر راهت! که داری بر می گردی خونه یه مثلا سس مایونز هم بخر بیار (بیشتر از 200 گرم نباشه کمر درد بگیری قربونت برم!!!) اونوقت شما بیاین غر زدن داداش من رو تماشا کنین!
اگه خوب به خودتون نگاه کنین می بینین دورتون پر از این پسر های سوسوله که دعا می کنم برای همه شون- من جمله عزیز کرده مامانم- که دختری گیرشون بیاد که قشنگ حسابشون رو برسه و مثل خر بارشون کنه تا یادشون بیاد یه روزهایی برای 200 گرم ناقابل چه غری سر مامان بیچاره شون می زدن.(آمین)
حالا نگاه کنین به دخترها : حداقل دو تا ظرف که می شورن یا یه سفره شام که پهن می کنن یه ذره نگران خستگی بابا و مامانشون هستن یه چایی بلدن بریزن
حالا بیاین تصمیم بگیرین این داداشهای بی بخارتون رو یه کم آدم کنین. جدی جدی توی همین فروم چند نفرتون پسرهایی رو سراغ دارین که بلدن کار کنن؟
دخترهای حسود دروغگو
در راستای فصل برگزاری امتحانات بزرگترین حرف دلم رو می زنم: هرچی پسرها تنبلن(البته خونه مامانشون پادشاهی می کنن همیشه از این خبرها نیست خدا رو شکر!) دخترها حسودی و دروغ گفتن خوب بلدن!
انقدر حرصم میگیره از این موقع امتحانات که می شه دوستم می یاد (می خنده) به پیر و پیغمبر قسم می خوره که هیچی درس نخونده و قراره بیفته امتحانشو بعد می ریم امتحان می دیم می یاد بیرون می گه دیگه افتادم! ( توجه کنین که بازم می خنده با اینکه افتاده!) زندگی تموم شد! بعد پس فردا نمره شو می زنن رو برد می بینی داره گریه می کنه کلی دلت کباب می شه که چرا دوستت افتاد بعد می ری می گی عیب نداره عزیزم پیش می یاد برای همه! اما اون با یه گریه واقعی هوار می کشه :بیست و پنج صدم غلط دارم! شدم نوزده و هفتاد و پنج!
اون وقت یکی باید بیاد فک منو جمع کنه!
مثلا یعنی چی؟ فکر می کنی بگی نخوندم بعد بشی بیست همه می گن آی کیوی مملکتی؟ یا اصلا خوشت می یاد اینو بگی که بقیه زیاد درس نخونن تو از همه بیشتر بخونی!
آخ دیوونه می شم از دست اینجور آدمها
ها... دست به غیبتشو نگفتم! می یاد یه ساعت تمام پشت سر همکلاسیش چرت و پرت می بافه انکار دشمن خونیشه بعد می بینی همون آدم رو می بینه می گه سلام عزیزم چطوری ؟!!!
آدم چی بگه آخه؟
دخترهای عزیز اگه یه کوچولو از این اخلاق ها دارین خودتون رو اصلاح کنین. حیف شما نیست با این همه کمالات که پسر ها از اون بی بهره ان! همچین عیب بزرگی داشته باشین؟
زندگی دو قسمتی افراطی و تفریطی
در ادامه بحث تنبلی عرض می کنم ما ایرانی ها زندگیمون دو قسمته: قبل از ازدواج و بعد از ازدواج
نه که ازدواج این وسط مهمه ها نه! مهم اینه که تا مجردی برای خودت راست راست می کردی ، دانشگاه ، درس ، سوسول بازی، علافی،فیلم،کتاب،مهمونی،ای نترنت! حالا نه اینکه اینا بده ها نه ! ولی یه چیزی یادت میره: پدر و مادرت! به نظر تو فیلم مورد علاقه مامانت چیه؟ یا آخرین باری که بابات رمان خونده کی بوده؟ به نظرت چند وقته مامانت با دوستاش نرفته مهمونی؟ یا بابات رو تا حالا دیدی وب گردی کنه؟ مسئله اینه که تو اوغات فراغت اونا رو فراموش کردی. یادت رفته یه روزی هم تو مثل اونا می شی. حالا بگو خوشت می یاد مثل حالای اونا فقط یه کوچولو زنگ تفریح داشته باشی؟ دلت می خواد همه این تفرحاتی رو که الان داری بعد ازدواج از دست بدی بعد بشینی آه بکشی کو دوران خوب مجردی؟
آره ! تقسیم وظایف چیزیه که ما نداریم ! پس حالا که نداریم قبل ازدواج افراط، بعد ازدواج تفریط!
من می خوام دوچرخه سواری کنم
بله من می خوام دوچرخه سواری کنم! یکی به من بگه چشه که خیلی جاها آزاد نیست؟ برای کم کردن آلودگی محیط زیست حوب نیست که هست.
یه ورزش مناسب برای این دخترهای بدبخت دچار فقر حرکتی نیست که هست
پس چرا اگه بخوای سوار دوچرخه بشی همه اونجوری نگاهت می کنن؟ چرا فرهنگش رو جا نمی اندازن؟
چرا ؟
مشکلات فرهنگی
این یکی که می خوام بگم کفرم رو در آورده! من نمی فهمم چرا ازدواج در خانواده ها به ترتیب سنه؟ چرا اگه یه دختری بخواد دیرتر از خواهر کوچکترش ازدواج کنه همه براش حرف در می یارن که حتما عیبی داره؟
بابا چرا نمی فهمین که شرایط برای هرکسی فرق می کنه. بنا به شخصیت هر فرد و آمادگی روحی و فکری و غیره و اینکه کی شخص مورد نظرش رو پیدا کنه فرق می کنه.
حالا هی خواهر کوچیکه رو توی نوبت نگه دارین تا هی این خواهر بزرگه به خاطر رنگ موی این یکی و قد اون یکی همه رو رد کنه آخرش هر دوتاشون بمونن ور دل هم کار به گیس و گیس کشی برسه!
آخه با این فرهنگ مسخره تون خودتون بین این خواهرها چشم و هم چشمی و حسادت و ترشیدگی ایجاد می کنین!
که چی؟ همه جا به نوبت! هه!!!
ای بابا مشکلات حل نشده زیاده!
پی نوشت: قصد من توهین به پسرها و دخترهای محترم نبوده اگه دقت کنین می بینین همه اش حقیقته!