البته از ونوس جان برای این پست ها خیلی ممنون....
راستش مسعد جان منو وقتی دیدم.. باور نکردم.. چون این 2 به هم سازگاری ندارن...
موفق باشین
Printable View
البته از ونوس جان برای این پست ها خیلی ممنون....
راستش مسعد جان منو وقتی دیدم.. باور نکردم.. چون این 2 به هم سازگاری ندارن...
موفق باشین
فقط اين عكس ببينيد كه مربوط به اختتاميه جشنواره هست...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آیا می دانستید نام اصلی معین، نصرالله می باشد
معین در سال ۱۳۳۰ در شهرستان نجف آباد واقع در استان اصفهان در خانواده ای کاملا مذهبی و از نظر مالی در سطح متوسط و پر جمعیت به دنیا آمد. او در دوران نوجوانی و جوانی قرآن را با صوت و اشعار و غزلیات شعرای بزرگ را با لحنی زیبا می خواند. وی در سن ۱۸ سالگی با یادگیری ساز تار با نتها و گوشه های موسیقی و آوازی آشنا شد. او در همان دوران با دوستان خود در مجالس شادمانی برنامه های بسیاری در شهر خود و دیگر شهرهای استان اصفهان اجرا می کرد. معین در سن ۲۰ سالگی در اصفهان به خاطر استعداد و صدای زیبای خود توانست با اساتیدی همچون تاج اصفهانی و حسن کسائی آشنا شود و در کلاس های آواز و موسیقی ایشان شرکت کند. معین در سال های پیش از انقلاب اسلامی در ایران از سال ۵۵ تا ۵۸ به طور مداوم هر شب در هتل عباسی و هزار و یک شب اصفهان برنامه اجرا می کرد. او به خاطر همین کار توانست با افراد بیشتری در زمینه موسیقی و آواز آشنا شود.
بعد از انقلاب معین فعالیت های خود را تا قبل از انقلاب فرهنگی ادامه داد و در سال ۵۹ توانست اولین کاست خود را با نام یکی را دوست میدارم را منتشر کند و صدای خود را به تمام ایرانیان در سراسر ایران و دنیا برساند. وی در سال ۱۳۶۰ ایران را ترک کرد و در ایالات متحده آمریکا با کمک هنرمندانی همچون هایده توانست کار خود را شروع کند و تا به امروز ادامه دهد.
شایعات
اولین و باور انگیز ترین شایعه در مورد معین اینست که می گویند معین نابینا می باشد. در صورتی که معین از هر دو چشم بینا است و فقط یکی چشمان او به خاطر صدمه دیدن عصب پلک او در زمان نوجوانی کم سو شده و به خاطر غیر متعادل بودن پلک (ناتوانی باز نگه داشتن او در زمان طولانی) چشمش از عینک آفتابی طبی استفاده می کند.
دومین شایعه که بیشتر از روی اشتباه است نام معین می باشد که او را به اسم رضا می شناسند و گروهی اسمش را معین می دانند در صورتی که نام وی نصرالله می باشد. رضا شاعر بیشتر آهنگ های معین قبل از خروج وی از ایران بوده و بخاطر اینکه در کاست هایی که منتشر شد نام این دو را در کنار هم به این صورت رضا. معین چاپ کرده بودند بیشتر دوستاران وی به اشتباه او را رضا معین خواندند و یا بعضی ها اسم او را معین تصور کردند.
شایعات بسیار دیگری هم هست همانند اینکه امید برادر معین می باشد در صورتی که معین هیچ نسبتی با امید ندارد (معین ۳ برادر به نام های مصطفی مرتضی و فتح الله داشت که فتح الله در سال ۱۳۸۲ فوت کرده). و یا اینکه معین در آمریکا دارای چند شرکت بزرگ و چند قمار خانه و مشروب فروشی است. در صورتی که او تنها منبع درآمدش فقط از راه خوانندگی و کلاس های موسیقی می باشد. وی از مشروب متنفر است زیرا او به دین اسلام اعتقاد دارد و نماز خود را ترک نگفته و همیشه با خدای خود در راز و نیاز است و همیشه موفقیت خود را در کمک خداوند به خود می داند.
امروزه معین به خاطر موقعیت بالایی که دارد بیشتر از پیش به آهنگ ها و ترانه هایی که قرار به اجرای آن دارد حساسیت نشان می دهد. و از طرف دیگر به خاطر وجود افرادی که هیچ از این هنر والا نمی دانند و فقط صرف داشتن موقعیت مالی بالایی که برخوردارند بیشتر این هنر را به تفریح تشبیه کرده اند کمتر کسی هست که اشعار و آهنگ های مناسب برای معین بسراید و بسازد. به همین خاطر انتشار کارهای جدید از طرف او با فواصل بسیار انجام می گیرد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتگوي اختصاصي انجمن دوستداران ايران با مجيد اخشابي*
*موسيقي را از مردم ياد گرفتم *
گفتگو : *مريم احمدي *
*هنر متعهد اين قابليت را دارد كه به ذهن يك نااميد، اميد ببخشد!
يك هنرمند فقط از طريق انديشه و تفكرش ميتواند موفق شود نه چيز ديگر.*
اشاره :
مجيد اخشابي بدون شك يكي از محبوب ترين چهرههاي موسيقي كشور است كه اثر
آثار او با اقبال خاص مخا طبان مواجه شده است .
او در27 دی ماه سال 1351 در خانوادهاي هنردوست در شهر تهران چشم به جهان
گشود علاقه او به موسيقی در سنين کودکی به حدی بود که صدای هر سازی، خصوصا
سنتور وی را شديدا تحت تاثير قرار ميداد.
در سن 9 سالگی با استفاده از وسائل ابتدايي توانست سازی شبيه به سنتور
بسازد و خود را با نواختن آن سرگرم کند. با توجه به اين علاقه وافر، والدين
او يک ساز سنتور برای وی تهيه کردند و جالب اينکه او توانست بدون هيچگونه
آموزش قبلی، اين ساز را به درستی کوک کند و بنوازد! البته در آن زمان به
دليل سکونت در يکی از شهرستانهای شمال کشور، امکان دسترسی به استاد برای وی
ميسر نبود و او تنها از طريق مراجعه به کتابها و نوارهای کمک آموزشی
ميتوانست امر فراگيری را دنبال کند که خوشبختانه از همين طريق در مدت
کوتاهي به پيشرفت قابل توجهی دست يافت. همچنين در کنار فراگيری نوازندگی،
هنر آهنگسازی و خوانندگی را با علاقه دنبال مينمود. به هر حال در تمام اين
دوران او مجبور بود که خود، استاد خود باشد!
فعاليت حرفهاي وی از سال 1370 در زمينههای نوازندگی، آهنگسازی، تنظيم،
نظارت بر ضبط و توليد آثار موسيقی آغاز شد. حاصل اين تلاش آثار متعددی در
گونهها و فرمهای مختلف موسيقی است که به صورت کاست و CD منتشر شده است. وی
از سال 1375 با تشکيل گروه هنری مهرآوا ضمن همکاری با صدا و سيما کنسرتهای
متعددی را در ايران و مراکز معتبر علمي و فرهنگی کشورهايی چون انگلستان،
روسيه، اسپانيا، ژاپن (فستيوال مين اون)، کره، هندوستان، مالزی و ... به
اجرا در آورده که همگی آنها به لطف الهی با موفقيت روبرو بوده است.
مجيد اخشابی بدون ترديد از جوانان فعال، با استعداد و موفق در عرصه هنر
موسيقی کشورمان است که افتخار همکاری با استادانی چون محمدعلی معلم، فريدون
شهبازيان، همايون خرم و بسياری از هنرمندان صاحب نام ديگر تجربيات
ارزندهاي را برای وی به ارمغان آورده است. تحصيلات وی در رشته مهندسی
عمران است و دوره کارشناسی دانشکده موسيقی ميباشد.
*آثار مجید اخشابی در بازار موسیقی عبارتند از:
گمگشته ، همراز و پریزاد.
آثار دیگر مجید اخشابی :
موسیقی انتهایی برنامه مردان آهنین -موسیقی انتهایی برنامه گل بیار گل ببر-
تیتراژ پایانی سریال متّهم گریخت- تیتراژ پایانی سریال خانه به دوش{ آهنگ،
تنظیم } - آسمان اطلسی{ آهنگ، تنظیم }
- تنها - مژدگانی بهار است{ آهنگ، تنظیم } - شیشه عمر اهرمن{ آهنگ، تنظیم }
- دريا{ آهنگ، تنظیم } - رايحه فيض - قاصدك{ آهنگ } - وصف علی ( از آلبوم
ماه غریبستان از محمد اصفهانی) { آهنگ } - وقت سحر ( از آلبوم گلچین از
محمد اصفهانی) {آهنگ، تنظیم } - یار دلنواز ( از آلبوم قصه شمع از علیرضا
افتخاری) { آهنگ، تنظیم } و...*
• بالاخره مجيد اخشابي خواننده است يا آهنگساز؟
اگر قابل باشم يك هنرمند. يك هنرمند اين اجازه را دارد كه هر خلاقيتي را كه
قادر است از خود بروز بدهد در اختيار مخاطبان بگذارد.
• شما را يك آهنگساز و نوازنده سنتور ميشناختيم، اما ناگهان در سريال
«گمگشته» صدايتان را هم شنيديم و كلي غافلگير شديم.
خوانندگي را در سالهاي 71-70 بارها تجربه كرده بودم، آن هم با كارهايي كه
در زمان خودش موفق بود. مثل «بهار آمد» و «انتظار» و يقين دارم كه اين
ملوديها را مردم هنوز به خاطر دارند.
اما بعد از آن سالها در كار خوانندگي من وقفه افتاد و من بيشتر به
جنبههاي ديگر موسيقي مثل آهنگسازي و نوازندگي در كنسرتهاي موسيقي سنتي در
نقاط مختلف دنيا پرداختم. در سريال گمگشته پيشنهاد آهنگسازي و خوانندگي از
طرف دوستگراميام آقاي «ثقفي» و «مهران رسام» شد كه پذيرفتم و مشغول انجام
اين كار شدم و در مدت كوتاهي موسيقي آن را آماده كردم.
با عنايت خدا اين كار با اقبال مردم مواجه شد و در آنجا بود كه قابليتهاي
خوانندگي و خصوصا صدايم مورد توجه مردم قرار گرفت.
• نگران نبوديد كه كارتان با اقبال مردم مواجه نشود؟
چرا ولي نه به اندازهي زماني كه تيتراژ «خانه به دوش» و «مهتاب» را اجرا
كردم. چون قبل از گمگشته كار خواندن تيتراژ در سريالها آن هم در حول و حوش
آن سالها كار تكراري نبود.
بعد از گمگشته كار برايم سختتر شد چون معيار آن كار شده بود.
• براي خواندن در تيتراژ سريال، هر پيشنهادي را ميپذيريد؟
اصلا چنين نيست، در وهله اول اين است كه بتوانم با آن اثر و عوامل اجرايي
آن ارتباط برقرار كنم. از طرفي نيز اين شانس را هميشه داشتم كه دوستاني به
من پيشنهاد انجام كار دادهاند كه خودشان قابليت اجرايي بسيار خوبي
داشتهاند و به لحاظ روحي و فكري با هم سازگار بوديم.
• فكر ميكنيد در عرصهي خوانندگي موفق بوديد يا آهنگسازي؟
خب خوانندگي من را بيشتر معرفي كرد و به مردم شناساند و توجه بيشتر مردم به
سوي خوانندگي من بوده است.
• در زندگي شخصيتان بيشتر موفق بوديد يا عرصههاي هنري؟
زندگي من از هنر جدا نيست. اگر قرار است موفق بشوم، بايد در هر دوي اينها
بشوم. چون كه من زندگي خود را به طور شبانهروزي در راستاي آن چه كه دوست
دارم، يعني موسيقي وقف كردهام و مجالي براي پرداختن به چيزي به غير از
موسيقي ندارم. البته اين مساله برايم لذتبخش است. البته بايد به اين نكته
اشاره كنم هر هنرمندي بايد بداند در اجتماعي زندگي ميكند كه اگر دانش
زندگي در آن را نداشته باشد، به هنر نخواهد رسيد.
• چه تعريفي از هنر داريد؟
هنر به تصويركشيدن زيباييهاي موجود و نهفته طبيعت است و يك هنرمند فقط اين
زيباييها را به زبان سادهتري براي مردم روزگار خود و مردم آينده روايت و
يا ترجمه ميكند. همه زيباييها يقينا در درون طبيعت و روح جهان وجود دارد
و آفريدگار بزرگ، براي اينكه هنرمندان هم در اين دنيا دلمشغولي و كاري براي
پرداختن داشته باشند، به يك باره خود اين ترجمه زيباييها را انجام نداده و
كشف آن را به هنرمندان واگذار كرده است!
*موفقيتهاي شما مرهون تلاش چه كسي است؟
خيليها، من موسيقي را از مردم ياد گرفتم، وقتي به صورت حرفهاي وارد اين
كار شدم تنها 18 سال داشتم و بديهي است كه طي اين سالها از دريافت نظريات
مخاطبين و اطرافيانم بهرهمند شدهام. اما در وهله اول نزديكترين افراد پدر
و مادرم بودند و بعد از آن خانوادهام و تمام هنرمنداني كه با آنها سر و
كار داشتم و توجه من را به ظرايف و رموز اين كار جلب كردند. به عنوان مثال
استاداني چون علي معلم در سوق دادن تفكراتم به سوي معنويات و هنر متعهد به
جامعه تاثيرگذار بودند همچنين استادي چون «فريدون شهبازيان» كه در همدلي و
آگاهي بخشيدن به فنون موسيقي راهنماي من بودند و همه و همه موزيسينهايي كه
با آنها همكار بودم و همكاري كردم، در كسب تجربه زندگي من موثر بودند.
*هنر متعهد چه نوع هنري است؟
هنر هدفمند و هنري كه با نگاه و توجه مستقيم به مخاطبيني كه قرار است با
آنها ارتباط برقرار كنند، ساخته ميشود. هنري كه انديشه مخاطب را وادار به
فعاليت و تاثيرپذيري در جهت مثبت و موفقيت ميكند. هنري كه خود باعث تربيت
هنرمند متعهد ميشود و هنرمند متعهد را به جامعه تحويل ميدهد. اگر شنونده
از شنيدن يك اثر فقط بتواند لحظات را با سرعت بيشتري طي كند، از اثر دريافت
با ارزشي نداشته است. ولي در عوض هنر متعهد اين قابليت را دارد كه به ذهن
يك نااميد، اميد ببخشد و شوق موفقيت و پيروزي را در شنونده افزون كند و
همراه خوبي براي لحظات او باشد. بعضي موسيقيها تنها تاثيري كه در برخي از
مخاطبين آن هم جوانترها ميگذارد بيشتر فشار آوردن بر روي پدال گاز است و
گوش كردن يك باره يا صدباره آن اثر، فرقي به حال شنونده ندارد.
• ساز تخصصيتان سنتور است، چرا سنتور را براي خود انتخاب كرديد؟
چون صداي اين ساز براي من به گونهاي تاثير آسماني داشت. وقتي در كودكي
صداي اين ساز را ميشنيدم، بدون اغراق مسحور ميشدم و واقعا سنتور از خوش
صداترين سازهاي موسيقي نه تنها ايران بلكه دنياست. به همين دليل علاقهمند
به يادگيري اين ساز شدم.
• چرا همان موسيقي اصيل را ادامه نداديد و به وادي موسيقي پاپ هم گام گذاشتيد؟
گرايش من در موسيقي پاپ همچنان به سوي موسيقي سنتي بوده و من اين نوع
موسيقي را با هم تلفيق كردهام.
البته شايد بعضي مواقع به صورت نمادين از يك ساز موسيقي سنتي در يك آهنگ
پاپ استفاده بكنم تا از نغمه موسيقي سنتي و گردش ملودي در فضاي موسيقي سنتي
بهره بجويم.
• از ايدهآلهاي مجيد اخشابي بگوييد؟
يكي از ويژگيهاي ايدهآلها فاصله با آنهاست، ذات پوياي انساني به
گونهاي خلق شده كه آنچه را به دست ميآورد موجب گشوده شدن افقهاي
تازهتري در ديدگاهش ميشود.
ولي من ايدهآلهايم فقط در به دستآوردن تفكر و به طور كلي دستيابي به
محصولات نرمافزاري و فكري است و ديگر به دستآوردن چيزي برايم آن قدر مهم
نيست كه خودم را به دردسر بيندازم، با اين همه به دست آوردن يك حس و يك
زاويه ديد منحصر به فرد ممكن است من را وادار به پيمودن ارتفاع يك كوه و يا
پيمودن عرض يك صخره بكند.
يك هنرمند فقط از طريق انديشه و تفكرش ميتواند موفق شود نه با چيز ديگري.
در نهايت هم من مثل همه انسانها به دنبال سعادت ميگردم و اين كيميا به جز
در كارگاه ذهن يك متفكر و انديشمند و يك مخلوق مرتبط با خالق به دست نميآيد.
* قدري از كودكيتان بگوييد، از شكلگيري موسيقي در ذهن مجيد اخشابي.
از شانسهاي بزرگي كه از بدو تولدم با آن روبهرو شدم داشتن يك پدر و مادر
خوب بود. زندهياد پدرم مرد صاف و ساده، بيريا و مهرباني بود كه هم از
اولين معلمين زندگي من بوده و هم از اولين معلمين موسيقيام. او موزيسين
نبود ولي يك شنونده بسيار حرفهاي بود. مادرم نيز همانند پدرم بسيار دانا و
انديشمند بود و هست.
اين دو موجود در پرورش و هدايت من بسيار زحمت كشيدند. شايد من الان مثل پدر
و مادرم در آن روزگار فكر نكنم، چون آنها در آن سنين حاصل زندگي خود را،
فرزندانشان ميدانستند و براي خود حق ديگري از زندگي قائل نبودند. بايد
چقدر گذشت لازم باشد تا انسان براي فرزندانش اين چنين زندگي كند. آنها هر
چه وقت و توان داشتند در اختيار ما بود و من هنوز كه هنوز است واقعا بدون
مشورت مادرم كاري را انجام نميدهم.
• غير از خودتان برادر يا خواهري داريد؟
بله دو برادر و دو خواهر و من تهتغاري خانه هستم.
• با تشكر از شما كه در اين گفتوگو شركت كرديد.
من هم از شما تشكر ميكنم.
مسعود جان و و ونوس جان مرسی... بازم گل کاشتین.....
راستی مسعود جان اخبار جدید از محسن رو میتونم از کجا گیر بیارم.....
اون سایت طرفداران که تو امضات است .. فقط یه صفحه انگلیسی میاره که ربطی نداره...
مرسی
عزيز يه ماه اين سايت خراب بود...الان درست شده ..اينم صفحه اصلي سايت:نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
افشينن بدونشک يکی از معروفترين ستارههای پاپ ايرانيه. آهنگهاش تازه و جديده و ترانههاش امروزی و واقعيه. سبک افشين مخصوص خودشه و تا بحال کسی نبوده که رپ آلمانی و شعر فارسی و گيتار راک و صداهای الکترونيک رو با هم آميخته کنه و دل مردم رو بدست بياره. با دقت که به آهنگهای افشين گوش کنيد ( نسخههای کپی شده به درد نمیخوره ) متوجه میشويد که از بهترين و بالاترين استوديوها و تکنولوژی موسيقی روز استفاده کرده، تا حدی که از رقبای آمريکائی و اروپائی خودش هيچی کم نداره. اخيرأ چهارمين آلبوم افشين، "ماچ " وارد بازار شده و هنوز چيزی نشده دل همه رو برده. آخه هم تنظيمهای “K.O” ( تهيه کنندهاش در آلمان) متفاوته و هم ملودیهای افشين فورأ سر زبون میافته و شعرهایي که انتخاب میکنه، تکه کلام جوونها میشه.
حالا يک زندگی نامه از افشين:
افشين متولد ۱۸ ارديبهشت سال ۱۳۵۷ .
محل تولدش بابله و از هفت سالگی به همراه خانوادهاش در تهران زندگی کرده.
۱۰ ساله بود که گيتار دستش گرفت ( به تشويق شوهر خالهاش، کيا ) و شعر گفت و آهنگ ساخت.سال ۱۳۷۴ با خانوادهاش به آلمان ( شهر مانهايم ) مهاجرت کرد و موسيقی رو جدی تر ادامه داد، چرا که ديگه مثل ايران محدوديتی برای پيشرفتش نبود.
نيتجه اين شد که در سال ۱۳۷۸ با شرکت پارس ويديو قرارداد امضا کرد و آلبوم " بوی بارون " به بازار اومد.
دومين آلبوم افشين، " ستاره " سال ۱۳۸۱ بهوسيله شرکت ترانه بيرون آمد. اين اولين کاری بود که با K.O. يعنی همون تهيه کنندهاش در آلمان، ساخت.
آلبومی که بيشتر از همه صدا کرد، آلبوم " آس و پاس " افشين بود که يکسال پيش (۱۳۸۳) بيرون آمد و شهرت افشين رو جهانی کرد. آس و پاس " مخلوطی از موسيقی رقصی، هيپ هاپ و ريتمهای ايرانی و رپ آلمانی بود؛ کاری به معنای واقعی کلمه جذاب و متفاوت با اونچه که در بازار موسيقی ايرانی وجود داشت.
اگه ويديوهاش رو ديده باشين يا که کنسرتهاش رفته باشين حتما متوجه شديد که چطوری صحنه رو با رقص و اجرای گروهی داغ و پر جنب و جوش میکنه.
اجرای افشين برخلاف اجراهای معمول ستارههای پاپ، فردی نيست و وقتی که روی صحنه میياد با نوازندههای آلمانيش و برادرش امير و کار رقص اميرعلی، انگار ويديو کليپ اجرا میکنه.افشين در بيشتر پايتختها و شهرهای بزرگ دنيا برنامه اجرا کرده: ونکوور، تورنتو، و مونترال در کانادا، آتلانتا، واشنگتن و لس آنجلس در آمريکا، در بريتانيا شهرهای لندن، منچستر، برمينگام و ليدز، در کوپنهاک دانمارک. استکهلم، مالمو، و گوتنبرگ (يوتی بری) سوئد، در پايتخت بلژيک، بروکسل و وين در اتريش و البته آلمان.
افشين يک ماشين کورسی تويوتا داره که با اين ماشين منو دق داد. با سرعت ۲۲۰ کيلومتر در ساعت تو اين اتوبانهای آلمان مانور میده .يکی ديگه از کرامات افشين ما صحبت با موبايل پشت فرمون هستش و بخصوص بحث کردن سر متن شعر با شاعر در ايران.
الان هم مشغول ضبط ويديوهای "بی خيال" و "از اينجا برو "هست و بعدش هم کنسرتهای کانادا و آمريکاش شروع میشه.
بهزاد: تلويزيونت کار نمیکنه اما سيستم اينترنتت به راهه. پس وقتی بچهها بهت ايميل ميدن تو نگاه میکنی؟
افشين: تنها چيزی که من توی اين خونه نياز دارم همين کامپيوترم هست که به اينترنت وصله. هر چند وقت ايميلها رو نگاه میکنم و تا اونجايی که بتونم میخونم. راستش رو بگم ايميلها رو جواب نميدم چون واقعاً نميرسم. ولی خيلی سپاسگزارم از مردمی که به من نامه ميفرستن.
بهزاد: مثل اينکه خيلی چيزها توی زندگی تو عوض شده. برامون يه خورده توضيح بده.
افشين: سيستم زندگی من از دو سال پيش به کل عوض شد. يک رستوران داشتيم که اون رو فروختيم. اين همون موقعی بود که آلبوم "آس و پاس" بيرون اومده بود. بعداً من يک دفعه خودم رو توی يک فضای ديگهای ديدم که هنوز هم نتونستم خودم رو توی اون فضا پيدا کنم. يکی از دلايلی که موسيقی رو ميخوام بذارم کنار همينه. چون دنيا با من غريب شده.
افشين بخاطر چه کسی از خوانندگی دست خواهد کشيد؟
الان مدتيه که توجه خيلیها به دختر ويديوی “ماچ” افشين جلب شده.
۱- پگاه دختری که در ۲ ويديوی اخير افشين نقش اول رو بازی کرده.
۲- اسم Pegah هم روی گردنبند افشين نقش شده.
۳- افشين در مصاحبه اش با بیبیسی گفت که اين آخرين آلبومش خواهد بود و ديگه اين کار رو رها میکنه.
بعد که از زير زبونش کشيدم بيرون فهميدم که اين يک تصميم مشترک بوده، بين خودش و کسی که دوست داره.
نتيجه: پگاه همون کسيه که به افشين گفته : يا من يا کارت.
پگاه ۲۱ سالشه و ۱۰ ساله که با خانوادهاش به هلند مهاجرت کرده. خودش بازی در ويديو و کار مانکنی رو دوست داره ( البته درس میخونه، رشته تجارتجهانی ). ازش پرسيدم که واکنشش دربرابر شايعاتی که درباره خودش در جرايد میخونه چيه؟
خيلی ناراحت میشم. وقتی يک دورغی رو درباره خودت میخونی خيلی عصبانی میشی. چون کاری نمیتونی بکنی و میبينی که يک کسی به خودش اجازه داده که اينجوری دروغ بنويسه.
آيا اين شايعات باعث میشه که ديگه از جامعه ايرانی خارج از کشور، دل زده بشی و بيشتر مواظب رفتارت بين ايرانی ها باشی؟
نه، چون فهميدم که اين شايعات ساخته میشه، چه کاری بکنی چه نکنی!
آيا درسته که تو بعد از يکی از کنسرتهای افشين بهش گفتی" يا من يا کارت "؟
اولا اين حرف رو من پشت درهای بسته بهش گفتم! تو از کجا شنيدی؟
بعد از يکی از کنسرتهای آخرش، بهش گفتم که خوانندگی تو با رابطه عاطفی ما جور در نمیياد.
من این حرف رو وقتی زدم که خیلی عصبانی بودم و بحثمون شده بود.
هیچوقت فکرشو نمیکردم که با شما الان در اینمورد صحبت کنم و افشین بخواد که این حرف رو اینقدر جدی بگیره و حتی بخواد بهش عمل کنه.
من اصلا از این مسئله راضی نیستم و بههیچوجه اجازه نمیدم که افشین خوانندگی رو ترک کنه.
و من همه جور افشین رو در کار هنریش حمایت می کنم.
دخترها می فهمن من چی می گم.
پگاه در ويديوهای بعدی افشين که در فصل زمستان ضبط می شه، بازی می کنه. بنابراين هنوز قبض تلفن هزار دلاری افشين و جريمه های رانندگی اش ادامه خواهد داشت ...
منبع : بي بي سي
__________________
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آغاسی در یک گفتگوی اختصاصی به خبرنگار ستاره سینما گفت :
تاوقتی نفس میکشم ،میخوانم و می رقصم
در نیویورک بدست آمریکائیان دستمال دادم و آنها را با آهنگ آمنه برقص و پایکوبی واداشتم
وقتی با آغاسی به حرف زدن می نشینی احساس خستگی نمی کنی .چون مرتب از اینطرف و آنطرف حرف می زند ،ازخوانندگی ،سینما ،ازمردم و ازهمه جا .حالا این مرد در مقابل من است وبامن حرف می زند واز احساس رضایتی که از فیلم جدیدش «فراشباشی » میکند و از سفرش به آمریکا
س – ازآمریکا چه خبرهائی آوردی ؟
ج – بله ،مدت 45 روز برای اجرای برنامه به آمریکا رفتم و مورد استقبال بیش از حد ایرانیان مقیم نیویورک قرار گرفتم و جالب است برایتان بگویم که به دست آمریکایی ها هم دستمال دادم وپابپای خودم آنها را به رقص واداشتم .
س – چرادررادیو تلویزیون کمتر فعالیت می کنی ؟
ج – این خواست خود رادیو تلویزیون است .چون رادیو تلویزیون خانه من نیست که هر وقت دلم خواست بروم برنامه اجراکنم وبرگردم .بلکه باید آنها از من بخواهند ،دعوت کنند ،تامن هم بروم ولی متاسفانه فعلا رادیو و تلویزیون جای اشخاص بخصوصی است .
س – بعد از یک دوره پرسروصدا چراسکوت کردی ؟
ج – من سکوت نکردم .بلکه این مطبوعات و رادیوتلویزیون بودند که درباره من سکوت کردند همین مجلاتی که تادیروز باهزارخواهش و تمنا می خواستند عکس و خبری ازمن را به چاپ برسانند .امروز باکمال بیرحمی به من پشت کرده اند وتنها همین مجله ستاره سینما بودکه چون همیشه حامی هنرمندان بوده است .واز این هم که بگذریم ،نگاهی به فروش فیلمهای من بکنید .ببینید درتمام طول تاریخ سینمای ایران کدام خواننده ای مثل من فروش داشته است ،البته بجز این اواخر گوگوش که آنهم بخاطر بهروز وثوقی است .
س – بیشتر دوست داری در زمینه خوانندگی فعالیت کنی یا سینما ؟
ج – مسلما خوانندگی .چون من هرچه دارم از خوانندگی دارم .بخاطر همین خوانندگی بودکه برای بازی در فیلم به سراغم آمدند .بنابراین درهیچ شرایطی خوانندگی رارها نمی کنم .
س – قضاوت مردم را تاچه حددریک اثرهنری موثر میدانی ؟
ج – صد در صد موثر است .همین مردم اگر از یک فیلم مبتذل استقبال نکنند که متاسفانه استقبال می شود .تهیه کننده به سراغ فیلم های بهتر خواهد رفت ویابه عکس وقتی از یک فیلم خوب استقبال می کنند باعث تشویق تهیه کننده و سازندگان فیلم می گردد .
س – فیلم هایی که تابحال بازی کردی مثل ایوالله ،خیلی هم ممنون ،فاتح دلها ،و نعمت نفتی کاملا براساس شهرت خوانندگی تو ساخته شده بود .چرانمی خواهی بعنوان یک بازیگرمطرح شوی ؟
ج – بخاطر اینکه من بازیگر نیستم .من یک خواننده ام و مردم هم مرابعنوان آغاسی خواننده می شناسند و می خواهند نه آغاسی هنرپیشه ، امابا این حال باید بگویم که در این فیلم اخیرم خیلی زحمت کشیده ام و فاصله زیادی بافیلم های قبلی ام دارد و این را مرهون ایرج صادقپور می باشم .
س – علی رغم خوانندگیت ،بهرحال بازیگر تعدادی از فیلمهای ایرانی بوده ای ،درباره سینمای ایران و فیلم ایرانی نظرت چیست ؟
ج – در این مورد نمی توانم نظرقاطعی بدهم .چون با نگاهی به وضع فیلم های من متوجه می شوید که من با هنرپیشه معروفی کارنکردم ودرمحیط سینتما نبودهام .بنابراین اجازه بدهید که در این مورد سکوت کنم .
س – میگویند قصد داری اخیرا با سوسن خواننده معروف زوجی تشکیل داده وبه فعالیت بپردازی آیا این خبرحقیقت دارد ؟
ج –خیر .به هیچ وجه درست نیست ومن قصد چنین کاری ندارم .همانطوری که خانم سوسن چنین خیالی ندارد .سوسن خواننده مورداحترام و علاقه من می باشد .ولی فعلا قصد همکاری نداریم .
س – حتما اطلاع داری که اخیرا دلکش خواننده قدیمی طی مصاحبه ای در مطبوعات به خوانندگان جوان حمله نموده آنها را کاریکاتور خوانده است ،شماچه نظری داری آیا حرفهای اورا تایید می کنی ؟
ج –هرجند که حرفهای خانم دلکش متوجه من نیست ولی بطورکلی باید بگویم این یک نوع عقده است هرکدام از این هنرمندان که حس کنند دارند فراموش می شوند و دیگر از خاطره ها می روند سعی دارند با حرفهایی خودشان را مطرح کنند .یعنی بطورکلی ما نه می توانیم خوشبختی کسی راببینیم نه بدبختی کامل آن را .امروزیک جوان بدسر و وضع خوش تیپ را در خیابان می بینیم ومیگوییم حیف این جوان ،کاش پول و ثروتی داشت .اما اگر فردا همین جوان را در یک ماشین آخرین سیستم ببینیم می گوییم این همان جوان بی سر وپای دیروزی است .وحالا هم همین مثال است برای خانم دلکش ویا هرکس دیگری که چنین ادعایی بنماید .
س – تاکی قصد داری به فعالیت هایت ادامه دهی ؟
ج – تاوقتی که زنده ام .این را بنویسید آغاسی تاوقتی که نفس می کشد می خواند .
س – کارگردانها و بازیگرهای مورد علاقه ات چه کسانی هستند و بیشتر دوست داری با چه کسی کار کنی ؟
ج – کارکردن با هرکدام از هنرمندان باعث تجربه ای برای من است .اما دست دارم با ایرج صادقپور کارکنم .چون واثعا شخص فهمیده ای است .
س – برنامه ات برای آینده چیست ؟
ج – بازهم خواهم خواند و خواهم رقصید ودر میان مردم خواهم بود .
ستاره سینما / شماره 117 /.آذرماه 1354
خونه افشين يک خونه مجرديه و يک چيزيه شبيه به صحرای کربلا ولی با نور نارنجی. يخچالش خالی ، ظرفها دست نخورده ، رختخواب دست نخورده ، تلفن دائما در حال زنگ زدن. ولی اولين چيزی که صبحها افشين رو از خواب بيدار می کنه و چشمهاش رو خيره می کنه ( بهمين خاطر تنها چيزی که تو يخچالش داره قطره چشمه! ) جريمه رانندگی و قبض تلفنشه. قبض تلفن افشين ( فقط موبايلش ) : ۸۲۲ يورو که می شه حدود هزار دلار در ماه. جريمه رانندگی : ۲۵۰ و ۱۲۵ و بازهم ۱۲۵ يورو که مجموعا می شه ۸۰۰ دلار مثلا. افشين: "من هر هفته پنج ساعتی تو اتوبان رانندگی می کنم تا برم هلند ( ديدن چه کسی؟ ) اونوقت حوصله ام سر می ره تند می رم ( راست می گه بالای دويست کيلومتر در ساعت ) دائما پليس منو می گيره جريمه می کنه. ديگه اين عادتم شده که در ماه يک هزار دلاری پول جريمه ماشين يدم، عشق وعاشقی خرج داره ديگه". حالا چرا خونه افشين سوت و کوره؟ افشين: من اصلا خونه تنهائی حال نمی کنم. همه اش می رم خونه دوست صميميم حسين ( تو ويديوی "ازت بدم می ياد، همونيه که برای افشين قلاب می گيره که بره بالای درخت). اونجا روی کاناپه اش می خوابم ولی کلی حال می کنم چون با هم حرف می زنيم و
از تنهائی در ميام. البته پدر و مادرم هم اينجا هستن و ديدنشون می رم ولی بدون شک حوصله خونه خودم رو ندارم. فقط می رم اونجا قبضهام رو باز کنم و پيامهای تلفنيم رو بشنوم. بعد می شينم ای ميلهای طرفدارها رو می خونم.
برای همين نه ضبط صوتم کار می کنه نه تلويزيونم ! البته من اين فاجعه رو ساعت دو بعد از نصفه شب که بی خوابی زده بود سرم و جلوی تلويزيونش خوابيده بودم، فهميدم. افشين کلکسيون عجيب و غريبی از کفشهای کتونی داره. هم دم در خونه متروکه اش کفشهاش جفت شده و هم توی يک گنجه از بالا تا پائين کفشهاش جفت شده!
افشين: من عاشق کفشم و هر وفت دلم می گيره، می رم يک کفش ورزشی می خرم ميارم خونه. البته تابستونها هم خوره دمپائی هستم. البته گيتارهای افشين هم از در و ديوار آويزون شده و شايد تنها چيزی که تو خونه اش خاک نگرفته گيتارهاشه. افشين: من از بچگی عاشق گيتار بودم و بچه بودم که شوهر خاله ام گيتارشو داد به من و از اون به بعد زندگيم عوض شد. البته من گيتارزن حرفه ای نيستم ولی با گيتار آهنگ می سازم و می خونم. اتفاقا شب آخر، قبل از اينکه برگردم لندن رفتيم خونه خاله افشين که به من يک شامی بدن (البته ايشون پرستار است و يک پرستار مهربان. چون با اينکه قرار بود بره کشيک، شام ما رو داد و رفت).افشين (مبهم) خاله و کيا، شوهر خاله
آقای کيا که همسر خاله افشين هستن برای من تعريف کردن: افشين که خيلی بچه بود، من که با خاله اش آشنا بودم می آمدم خونه شون و گيتار می زدم و می خوندم و افشين خيلی به اين گيتار علاقه نشون می داد. من هم بهش بعضی آهنگها رو ياد می دادم. بعد که آمدم آلمان، گيتارم به افشين به ارث رسيد (خنده) و بعد شنيدم که تو خود ايران آهنگ ضبط کرده و برام کاستش رو فرستاد و ديگه آمد آلمان و به اينجا رسيد که می بينيد. من هم کارهاش رو دوست دارم بخصوص آهنگ "بدجوری عاشقت شدم". آقای کيا البته الان ديگه با يک گروه سنتی در آلمان عود می زنه و فکر کنم همين روزها يک کنسرت هم دارن. سه روزی که با افشين بودم، رفتم خونه پدر و مادرش در شهر مانهايم که
با هم يک ناهاری بخوريم. چقدر خوشمزه، حتی برای گياهخوارها! افشين، مامانش ، بابا، و امير برادرش کلا اون چند روزی که با افشين بودم متوجه شدم که دچار يک افسردگی شديده. اين معمولا بعد از موفقيت خواننده
ها اتفاق می افته، يکدفعه زندگی از اين رو به اون رو می شه. افشين: بعد از موفقيت آلبومه "آس و پاس" همه چيز زندگيم عوض شد. شروع کردم سفر کردن. شروع کردم کنسرت دادن ( و تو يکی از اين کنسرتها عاشق شد و هنوز اين عشق ادامه داره ) وقتی که معروف می شی يکدفعه همه می خوان باهات دوست بشن و برخورد اطرافيانت با تو عوض می شه انگار که ديگه اون آدم قبلی نيستی. اينجوری می شه که از تمام زندگی گذشته ات جدا می شی و دوباره يک زندگی جديد با دوستای جديد و نگرانی های جديد پيدا می کنی و اين شديدا افسرده ات می کنه. گم می شی ، دلت برای اون کسی که بودی تنگ می شه، احساس تنهائی می کنی ولی راه برگشتی نيست. افشين چند بار به من گفت که ای کاش وقتی می ديدمش که روحيه اش بهتر باشه. علت اينکه تو مصاحبه قبلی مون گفت که می خواد خوانندگی رو ول کنه هم همين بحرانهای روحيه که دچارش شده. از وقتی که اين حرف رو زده کلی پيک (ای ميل) بهش فرستادن که ديگه کلافه شده. افشين: ببين کار دستمون دادی. روزی صد تا دارم که چرا می خوام خوانندگی رو ول کنم. بخدا خسته شدم ولی باورشون نمی شه، فکر می کنن ژست گرفتم که آلبومم بيشتر فروش بره. ولی خودت باهام
هستی می بينی که اين زندگی که من دارم سرتاسر شده تنهائی، دوندگی دنبال کارهای دور وبر آلبوم و هرجا می ری عکس و عکاسی! پدر و مادر بی نهايت مهربون و صميمی داره جوری که آدم اختلاف سنی
رو حس نمی کنه. از بچه گی و روزهائی که يک رستوران ايتاليائی داشتن و افشين سر به سر مشتری ها ميذاشت تعريف کردن و کلی خنديديم. جالبه که افشين يک سگی داره که تو کنسرت آخرش تو دوبی اين سگ رو از دوستش گرفت آورد آلمان ولی مادرش ازش نگهداری می کنه. مامان افشين موقع خداحافظی: "اين سگ رو کی می بری خونه ات!؟" افشين با يکی از دوستانش ملاقات کرد که از ايران برگشته بود. اين ملاقات و شنيدن اينکه آلبومش الان در ايران سر زبونهاست حالش رو بهتر کرد. الان هم داره قرار داد کنسرت می بنده و می ره آمريکا که ويديوی آهنگهاش رو درست کنه. الان هم سايت جديدش رو راه انداخته و با بابک که سرپرست و طراح سايت جديدشه ( و طراح جلد آلبوم ماچ ) شب و روز برای گردآوری عکس و نوشته دوندگی کردن فکر کنم پيکهائی که شما از طربق سايتش بفرستين قانعش کنه که دوباره به خوانندگی ادامه بده. کلا افشين وسواسيه. هم توی ضبط آهنگهاش هم تو زندگی روزمره اش، ازهر چيزی يک کلکسيون داره:عطر، کفش ، تی شرت ، گيتار و ليوانهای نشسته! نه بخدا بچه تميزيه و ازساعت ۳ صبح زودتر نمی خوابه. خيلی اهل دوست و رفيقه و به دوستاش می رسه. سر پرداخت چيزهای مختلف به جای تعارف بايد باهاش دست به يقه شد.ضد سيگاره ( خدا رو شکر ). احساساتی و عاشقه. نقطه ضعفش اينه که می ره تو فکر و اخلاقش می تونه از اين رو به اون رو بشه. ولی بچه باحال و شوخيه و پلکيدن باهاش خيلی خوش می گذره و شديدا حواسش هست که دمق نشی.
بهرحال اين يک مرور سرسری از زندگی خصوصی افشين بود؛ با سانسور!
__________________
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بيوگرافی فرزاد فرزين
متولد 1360 تهران است . ساکن محله سعادت آباد تا سن 10 سالگي تو شاهپور زندگي مي کردند . پدرش بازنشسته اداره راه و ترابري بود . در حال خاضر مدير شرکت فولاد است . فرزاد تا حالا چند تا کار گروهي از جمله کار هم وطن که با همکاري آقاي مهدي سپهر , بهزاد ابطحي , حسن پيغان , رضا صادقي , بابک تسليمي , محسن فرحي, افشين سياه پوش اجرا کرده اند که اين ويدئو کليپ به تهيه کنندگي فرزاد فرزين و بابک تسليمي انجام شده است که اين کار به دليل وقت کم ويدئو کليپ جالبي در نيومد و اين کليپ در يک روز فيلم برداي و تدوين و آماده پخش شد . ولي واقعا آهنگ سازي اين کار قابل تحسين است . آهنگ سازي اين کار به عهده فرزاد فرزين بود يک کار نو و جديد به نام پشت صخنه به کار گرداني ببسيار زيباي آقاي موفق انجام شد . فيلمبرداري کار پشت صحنه 35 ميلي متري انجام شد و از کيفيت خيلي خوبي برخوردار ست . در اين کار فرزاد فرزين , محسن چاوشي , مهدي مقدم , امير آمري, مهدي مدرس با هم اجرا کرده اند .و کار سه نفره ايران موزيک را هم براي شبکه ماهواره ايران موزيک خواندند که در اين کار هم با همکاري بهزاد ابطحي , مهدي مقدم و فرزاد فرزين اجرا شده است . خوانندگي رو بطور حرفه اي از سال 1380 شروع کرده ولي در کل از سال 1376 است که در اين حرفه فعاليت دارد . اوايل با گروه کروز کار مي کرد و در اين گروه آهنگسازي مي کرد . ولي به دلايل شخصي از اين گروه جدا شد و بعد شروع کرد به ساخت آلبوم شراره و موفق شد .
آلبوم شراره به بازار موسيقي عرضه شد و با موفقيت چشم گيري مواجه شد . کنسرت زيادي تا حال داشته از جمله شيراز , کيش , تهران و...... و کنسرت هاي خيريه هم با اجراي خودش و مهدي مقدم برگزار شده است . از جمله کنسرت آسايشگاه کهريزک و يک کنسرت هم در سينما ايران به نفع بيماران سرطاني برگزار کرده اند . فرزاد فرزين در کل از آلبوم شراره چهار ويدئو کليپ دارد به نام هاي شراره , ستاره , سالي , من وتو که يکي از زيباترين و با احساس ترين ويدئو هاي فرزاد به محسوب ميشود . خصوصيات اخلاقي فرزاد اينه که در کار خود بسيار مغرور و جديست به تيپ و ظاهر خود بسيار اهميت ميدهد يک گريمور خصوصي داره که براي اجراي کنسرت يا مصاحبه هاي تلويزيوني حدود 2 ساعت زير گريم است .