Dumas Fils - Alexandre
الکساندر دومای پسر ، پسر غیرشرعی الکساندر دومای بزرگ، نویسنده معروف فرانسوی است که چون از رابطه نامشروعی به وجود آمده بود دوران کودکی اسف انگیز و ملال آوری را گذراند، وی در اواخر سال 1824 متولد گردید.
پدر و مادرش بر سر امر نگاهداری و تربیت او به نزاع برخاستند و کارشان به محکمه کشید. خاطرات و تأثرات کودکی این نویسنده، راه و روش دوران بزرگی را برای او تعیین کرد و تردیدی نیست که این خاطرات در طرز فکر و اشتغالات او در زندگی، اثر قاطع و بزرگ بخشیده است. داستان زندگی این مرد درواقع با آثارش مخلوط است. شاهکار او کتاب لادم اوکاملیا است که در سال 1848 به رشته تحریر کشیده شد. وی در سن بیست سالگی جوانی رعنا، خوش اندام و چهارشانه بود و با پدر خود الکساندر دوما در ویلای زیبایی به نام «ویلامدیس» در سن ژرمن آن لی زندگی می کردند و چون از مدعوین با مهمان نوازی پذیرایی می کردند و ویلای آنها محل رفت و آمد دوستان و آشنایان بود. روزی وارد تئاتر «کمدی فرانسز» می شود و یک دختر زیبا و ثروتمند به نام آلفونسین پله سیس ملقب به ماری دوپله سیس که در لژ جلو جای گرفته بود توجه او را جلب می کند. ماری دوپله سپس به طوری که بعدها الکساندر دومای پسر در کتاب خود تشریح کرده است، زنی بود بلندقد، باریک اندام با موهای کاملاً سیاه و چهره سفید، لب هایش مثل تمشک و دندان هایی سفید زیبا، پدر ماری آدم مشهوری نبود و خود وی در سال 1814 متولد گردیده و تقریباً با دومای جوان همسن بود. وی زنی فوق العاده بوالهوس و ولخرج بود و الکساندر دومای پسر حتی قادر نبود مخارج یک شب ماری را به عهده بگیرد. او می بایست هر شب به تئاتر و کافه رود و هر روز گل های کاملیا را عوض کند. الکساندر دومای پسر حقوق و درآمد کافی نداشت و مرتباً برای کسر خرج خود از پدر پول قرض می گرفت.
چند ماه پس از دوستی نزدیک، ملامت و سرزنش جای لطف و نوازش را گرفت؛ کمتر به سراغ ماری می رفت. در سی ام ماه اوت 1945 الکساندر دومای پسر تصمیم گرفت کاملاً با ماری قطع رابطه نماید و این کار را نیز کرد. سال بعد پدر و پسر مسافرتی به الجزایر و اسپانیا نمودند و بدین طریق مدتی از پاریس دور ماندند. ماری مدتی با فرانتس لیست موسیقیدان و بعداً با ادوارد پرگو رفت و آمد می کند و بالاخره در سوم فوریه 1848 پس از دو سال نقاهت جان می سپارد.
الکساندر دومای پسر خبر مرگ ناگهانی ماری را در شهر مارسی شنید و خیلی متأثر و ناراحت گردید. او در دوم ماه مه 1847 یک روز برای اسب سواری به سن ژرمن رفت و ناگهان خاطرات روزی که در تئاتر با ماری دوپله سیس آشنا گردیده بود از نظرش گذشت بلافاصله تصمیم گرفت به هتل برگردد و با مطالعه مجدد کلیه نامه های عشقی و عادی رمانی در مورد ماری دوپله سیس بنویسد و این همان رمانی است که اسم آن را «لادام او کاملیا» گذاشت. در این رمان الکساندر دومای پسر، ماری را به نام «مارگریت گوتیه» نام نهاده است.
وقتی نمایش مادام او کاملیا در سال 1851 در پاریس به معرض تماشا گذارده شد، موفقیت آن به حدی بود که تمام زنان زیبای پاریس برای نویسنده آن یعنی الکساندر دومای پسر گل فرستادند و پس از خاتمه نمایش اشک در چشمان تمام مردان و زنان حلقه زده بود. الکساندر دومای پسر آثار دیگری به نام «قضیه پول»، «پسر غیرشرعی»، «دوست زنان»، «پرنسس و بغداد» و «دنیس» از خود به یادگار گذارده است. وی به سال 1895 درگذشت.