-
آب تشنه سلامتي ماهي را به خطر مي افكند .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
گورستان سالن غذا خوري حشرات است .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
قطرات باران در آغوش هم آب مي شوند .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
فاصله بين دوباران را اب پر مي كند .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
گربه بي دست و پا در جنگل هم نمي تواند از درخت بالا برود .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
فكر پرنده محبوس حاصل جمع بلند پروازي ها است .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
براي نام نويسي روي سنگ قبر يك عمر فرصت داريم .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
سطل زباله سالن غذا خوري سگ و گربه است .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
پرنده تير خورده همسفر سقوط است .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
بعضي ها ، بالاخانه را اجاره مي دهند كه با درآمد حاصل از آن ،زيرزميني را اجاره كنند .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
برنده شدن صد باره را چه عرض كنم ولي قبول باختن دوباره ،غير قابل تحمل است .
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
آنها كه پا از گليم خود فراتر نمي نهند به چيزي بيرون از حد خود چشم ندارند
-
عصای پیر بر پیرمرد تکیه زده بود و پیر مرد او را می برد
سنگ آسیاب دلتنگ بود و الاغ او را به گردش برد
اسب رام بود و نجیب تا زمانی که چشمانش را بسته بودند
آب سر افکنده بود اما قرباغه ها ابوعطا می خواندند
-
-
جغد عینک افتابی زد و به تماشای روز نشست.
شب از تاریکی می ترسید به دامان صبح پناه برد
-
مگس ها مانند نا خدایان کشتی هستند ، یعنی بعد از مرگ انسان هم حاضر نمی شوند ، جنازه اش را ترک گویند.
........
اشخاصی که خودشان را با طناب حلق آویز می کنند هیچ فکر نمی کنند که در آینده ، رخت ها یشان را در روی چه پهن خواهند کرد؟
...........
ساعتم خراب شده ، یکبار می گوید تیک و دوباره می گوید تاک
...
-
براي اينكه لاستيك دوچرخه ش ساييده نشه، هرگز سوار اون نمي شد.
براي اين كه شيركاكائو بخوره، رفت و يه گاو قهوه اي خريد.
براي اين كه در جريان باشهف وسط رودخونه نشست.
-
براي اينكه دل نازكش نشكنه، هرگز به سنگ فكر نمي كرد.
براي اينكه در زندگي دلسرد نشه، هيچ وقت آب يخ نمي خورد.
كمترين امار طلاق متعلق به حلزون هاست چون نه مشكل خونه دارن نه مشكل ماشين!
-
بعد از مرگم، انگشتهايم را رايگان در اختيار اداره انگشت نگاري قرار دهيد.
به پزشك قانوني بگوييد روح مرا كالبد شكافي كد، من به ان مشكوكم!!!
مواظب باشيد به تابوت من آگهي تبليغاتي نچسبانيد.
-
عنکبوت کنج اتاق نشسته بود و تار می زد.
کودک زمین خورد و به جرم زمین خواری !دتگیر شد
-
_ آدم شنوا و ناشنوا سکوت را يکسان مي شنوند.
_ وقتي به مرگ مي انديشم، زندگي سرزنشم مي کند.
_ شب هم به اندازه ي روز از خورشيد حرف شنوي دارد.
_ موجودي يافت نمي شود که از عمرش جان سالم به در ببرد.
_ وقتي به تو مي نگرم چشمم غرق تماشاي نگاهم مي شود.
_ آدم پرچانه گوشش را محکوم به کم کاري مي کند.