-
نمی خواهم به جز من دوستدار دیگری باشی
نمی خواهم برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی
نمی خواهم صفای خانه ات را دیگری بیند
نمی خواهم که نامم جز به لب های تو بنشیند
نمی خواهم میان ما جدایی سایه اندازد
خیال دیگری بنیان عشق بر اندازد
به اشکی کز غمت بر چهره دارم
تو را چون شمع و رویا دوست دارم
-
کودک نجوا کرد:خدایا با من حرف بزن
مرغ دریایی آواز خواند کودک نشنید
سپس کودک فریاد زد:خدایا با من حرف بزن
رعد در آسمان پیچید اما کودک نشنید
کودک نگاهب به اطراف انداخت و گفت
خدایا بگذار ببینمت
ستاره ای درخشید ولی کودک توجهی نکرد
کودک فریاد زد خدایا به من معجزه ای نشان بده
و یک زندگی متو لد شد اما کودک نفهمید
کودک با نا امیدی گریست
خدایا با من در ارتباط باش بگذاز بدانم اینجایی
بنابراین خدا پایین آمد و کودک را لمس کرد
ولی کودک پروانه را کنار زد و رفت!
-
سلام
دستت درد نکنه خیلی متن زیبایی بود.
موفق باشی.
-
نيش نيش كارش درسته من كه نديدم مطلب بدي بنويسه! همه مطلب هاش توپه!!!
-
وقتی گلبر گ های یک گل از بودن در کنار هم
سیر می شوند وقتی به ساقه ی خویش با دیده ی
تحقیر نگاه می نگرند وقتی اصالت ریشه را به
لجن می کشند زندگی به آخر می رسد.
وقتی تن خسته ات به امید فردای نازنینی جان
می گیرد
وقتی در برابر تازیانه ی بی مهری می ایستی
و در برابر دستان زرد پاییزی سبز می مانی
وقتی که غم باران را با اشک ولبخند همراه
می شوی وقتی می خواهی تا بمانی
زندگی آغاز می شود.
-
تویه بازار تویه شهر مغازه زیاده آدمها هم زیادن.تویه بازارتویه شهر
یه عالمه چیزه که فروخته میشه.تو یه بازار تو یه شهر یه عالمه ویترینه
پر چیزای رنگارنگ پر ظرف پر ماشین پر عروسک...این چیزها درست
عین آدمهان ارزون و گرون دارن... یکی می تونه بخره ویکی نمی تونه
اما تویه بازار تو یه شهر یه مغازه است یه آژانس آژانس املاک با خونه-
های نقلی که پشت ویترین هم جا می شن اما این خونه ها با بقیه فرق دارن
سرخند و شبیه یه پنج بر عکس!می گن مهندسشون یکیه که خیلی بزرگه
می گن خونه هاش نور داره گرمه خلاصه همه چی داره...اسم این خونه ها
رو هم گذاشتن قلب!وقتی هم می خری شون جای اسمت می نویسن عاشق!
بعضی از این خونه ها خیلی گرونه بعضی هاش خیلی ارزون بعضی هاش
هم اجاره ایه... بعضی خیلی راحت می رن تو مغازه و یکی می خرن بعضی ها
هم چند تا می خرن یه سری هم مستاجرن و خونه به دوش... بعضی ها هم
ساعت ها پشت ویترین قلب ها رو نگاه می کنن اما نمی تونن یکی شو انتخاب
کنن.آخه می ترسن اونی که می خرن سقفش ترک داشته باشه آوارشه رو سرشون
اما تو همین بازار تو همین شهر یه دختره که حتی جلوی ویترین هم نمی ره
اینو غرورش می گه.
می گه خدایا نمی خوام مستاجر باشم قلبمو به کسی نفروش...!
_________________________
این متن و چون یه حس قشنگ و پاکی توش بود نوشتم و قصد توهین یا
محکوم کردن عملی رو ندارم!فقط می خواستم شما هم بخونین و ببینین
از کدوم دسته این.همین
موفق باشید.
-
آسمان ماه دارد خورشید دارد
ولی من ندارم
و من
دل دارم
که آسمان ندارد
پس من بهتر از آسمانم.
-
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ببینم این جا تایپیکی پیدا می شه واسه وقتی که آدم دلش می گیره یا می خواد چیزی بنویسه؟
یا وقتی که خیلی حالش گرفته است؟
:sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad: :sad:
-
کویر جان دست درد نکنه . . . !
-
با سلام
ممنون از متن هاي زيباتون :) نمی دونم جای اینا هم اینجاس یا تاپيك سخنان بزرگان ؟! ولي دلنشين هم هستن.
اشتباه را محکوم کن نه آنکه اشتباه از او سر زده . ( شکسپیر )
حرمت اعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه خویش بادیگران مشکن . ( نانسی )
بهترین انتقام فراموشی و بخشش است . ( دیل کارنگی )
اشکهای دیگران را به نگاههای پراز شادی نمودن بهترین خوشبختی است . ( بودا )
خردمند به کار خویش تکیه میکند و نادان به آرزوی خویش . ( حضرت علی (ع) )
اگر به جایی رسیدی فراموش نکن از کجا شروع کردی .
عاقل هرگز همچون سار نميپرد.
یه درخت همونطور که شاخه ها و برگهاشو به سمت آسمون بالا میبره , با تمام قدرتش ریشه هاشو به عمق زمین فرو می بره.
موفق باشید.