-
پویا خان محمد
متولد 1358 در تهران
در سن 8 سالگی فراگیری پیانو را آغاز کرد و سپس شروع به فراگیری گیتار و هارمونیکا کرد.
دوران تحصیل وی در مدارس تیزهوشان سپری شد.در سال 1376 نیز در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
در همین سال گروه موسیقی با نام "پدر" تاسیس کرد. پدرش به تازگی در همان سال مرحوم شده بود.
در سال 82 با همسرش شراره جلیلیان ازدواج کرد.
7 کتاب نوشته که 2 تای آن ها را به همراه همسرش نوشته است.
- موزیک از ابتدا
- آموزش گیتار از ابتدا
- آموزش کردز(Cords)
- نظریه موسیقی
- موسیقی منتخب
- کامپیوتر در موسیقی
- چگونه کامپیوتر را یاد بگیریم
از سال 79 تا 83 نیز چندین کنسرت اجرا کرده و همچنین آهنگسازی و تنظیم چندین آلبوم از خوانندگانی نظیر فریدون کاظمی ، حسین صنعتی ، سید حسن بحرانی ، حسین نغمه ، سیروس دست افکن، سیاوش انصاری ، میثم قاسم زاده و گیتی ساعتچی را انجام داده است
-
مهرپویا
متولد 1306 تهران (درگذشت خرداد 1371)
مهرپویا در تهران دیده به جهان گشود و اولین کار هنریش در سال 1326 به نام کلبه سرخپوستان و معرفی گیتار الکترونیک در یکی از انجمن های هنری تهران خود را به مدم معرفی نمود.
مرگ قو اولین کار هنری او در زمینه موسیقی با کلام است که با شعر زیبا و پر احساس دکتر حمیدی با سبکی کاملا نو و پر از احساس اجرا شد و با استقبال بی سابقه ای روبرو گردید. مرگ داستان ساز قو تولدی دیگر برای مهرپویا و صدای اصیل این هنرمند به همراه داشت. مهرپویا با این سبکراهی جدید و شیوه ای نو چون همیشه در دنیای موزیک آن روز نشان داد که همچنان تا به امروز خاطره انگیز و زیبا است.
از خصوصیات مهرپویا جهانگدی و مسافرت به نقاط دور افتاده و ناشناخته جهان و کنجکاوی در مورد هنر دنیا بود.این هنرمند در جهت خدمت به مردم و کشورش از سال 1342 سفرهایش را به منظور جمع آوری اطلاعات جدید و جامع در زمینه های مختلف آغاز نمود. ره آورد این سفر هایپ آشنایی و شناخت فرهنگ و هنرهای گوناگون به خصوص آشنایی با سبکهای موسیقی سنتی و ادغام این سبکها با موسیقی ایرانی است.آهنگ قایقرانان در همین سالها با الهام از این مسافرتها خلق گردید که با کلام موزون پرویز وکیلی با سبکی نو ساخته شده. ریتم این موسیقی با صدای طبیعی پارو قایقرانان و موج دریا تنظیم شده است.
این هنرمند با توجه به علایق خاص خود به هنر هر چند گاه با وسواس و دقت نظری خاص با الهام از زیباییهای طبیعت کاری نو ارایه داده است. مهر پویا برای خود سبکی به وجود آورد و به همان سبک ادامه داد تا آنکه در اوایل دهه50 تغییری در کارهای خود به وجود آورد. او با شناس ایی موسیقی و ساز کشورهای جهان آمیزشی از این اصوات را به نام کوکتل موسیقی بوجود آ.رد.
مهرپویا مدتی با اروین موره نیز همکاری می کرد که بیشتر موره در تنظیم آهنگها برای ارکستر به او کمک می نمود.
به هر حال این موسیقی جدید که در آغاز شنونده با نوعی احتیاط به آن گوش می داد رخنه ای عجیب در میان مردم نمود و اکنون نیز جای خود را در میان شنوندگان موسیقی حفظ نموده. از آخرین کارهای مهرپویا می توان به اجرای سیتار قطعه موسیقی فیلم بای سیکل ران ساخته مجید انتظانی اشاره نمود
-
محمدرضا عیوضی
محمد رضا عيوضي بعنوان يك خواننده “اريژينال“ از شهرت به سزايي در عرصه موسيقي پاپ ما برخوردار است. در دوره اي كه اغلب خوانندگان پاپ متهم به تقليد صدا از روي خوانندگان ايراني مقيم خارج مي شوند، هيچ كس اين اتهام را به محمد رضا عيوضي نسبت نمي دهد زيرا صداي او خاص خود اوست و از اصالت ويژه اي بهره مند است
-
بچه ها فقط معذرت می خوام ازتون که از بعضی هاش عکس ندارم
ببخشید
-
گوگوش
خانم فائقه آتشین"گوگوش"در 18 بهمن 1331شمسی مطابق با 7 فوریه 1951 میلادی (و به نقلی دیگر در سال 1328شمسی) در خیابان سرچشمه در جنوب تهران متولد شد.
برخی نوشته اند که پدر او صابر و مادرش فائزه از آذربایجانی هایی بودند که از شوروی سابق مهاجرت کرده بودند اما برخی می گویند پدر او اهل سراب تبریز بود که به تهران آمد و ساکن شد.
"گوگوش" کلمه ای است ارمنی و نام مرد است می گویند وقتی گوگوش خیلی کوچک بود یک خانواده ارمنی همسایه آنها بودند که پسری به نام گوگوش داشتند .خانم آتشین ،"گوگوش" از این نام خوشش آمد و به عنوان نام هنری خود انتخاب کرد.
پدر وی هنرمند و آکروبات بود و در تماشاخانه ها به حرکات آکروباتیک می پر داخت که در آن روزگار بسیار پرطرفدار بود و مردم از برنامه های او استقبال می کردند گوگوش خردسال نیز گاهی به پدر کمک می کرد و از این رو در دو سه سالگی روی صحنه رفتن را تجربه کرد.
پدر گوگوش او را به هنر موسیقی و اجرا تشویق می کرد
آثار نبوغ و استعداد در همان کودکی در گوگوش هویدا بود و همه را به تحسین وا می داشت.
گوگوش از دوران خردسالی در رادیو و تلویزیون هنرمندی می کرد.
ترانه هایی که با صدای کودکانه و سیمای معصوم و زیبایش در برنامه های رادیو و تلویزیون می خواند بسیار دلنشین و پر طرفدار بود .
زمان سپری شد و دوران نوجوانی و جوانی وی فرا رسید .او دختری زیبا و خوش اندام بود و استعداد و نبوغ او در موسیقی و هنر با سالها تمرین و تجربه عجین شد و گوگوش را به یکی از محبوبترین خوانندگان تاریخ موسیقی ایران تبدیل کرد و حتی این شهرت و محبوبیت از ایران نیز پا فراتر گذاشت و در سر تاسر جهان به خصوص تاجیکستان نیز کشیده شد .
برخی او را "شاه ماهی موسیقی ایران " نامیده اند.
زندگی کمتر هنرمندی در تاریخ موسیقی ایران این چنین افتخار آمیز اما پر فراز و نشیب بوده است،
مابقی زندگی هنری گوگوش و زنگی شخصی او را مانند گزارشی اراثه می گردد.
وی برای اولین بار با بهروز وثوقی بازیگر معروف و بار دیگر با مسعود کیمیایی کارگردان مشهور ایرانی ازدواج کرد و همچنین مادر خواننده جوان "کامبیز"است.
گوگوش علاوه بر خوانندگی بازیگر توانایی بود ودر فیلمهای مشهوری چون
بیم و امید (۱۳۳۹)
گدایان تهران (۱۳۴۵)
ستاره هفت آسمون (۱۳۴۷)
سه دیوانه (۱۳۴۷)
پنجره (۱۳۴۹)
احساس داغ (۱۳۵۰)
بی تا (۱۳۵۱)
ممل امریکایی (۱۳۵۳)
شب غریبان (۱۳۵۴)
همسفر (۱۳۵۴)
ماه عسل (۱۳۵۵)
نازنین (۱۳۵۵)
در امتداد شب (۱۳۵۶)
امشب اشکی می ریزد (۱۳۵۷)
هنرمندی کرد.
خوانندگی گوگوش دچار وقفه شد و در سال 1379 او دوباره در کانادا خوانندگی کرد.
هنوز بخش مهمی از زندگی هنری گوگوش ناگفته باقی مانده و آن سبک و نقش او در موسیقی و خوانندگی است و تاثیری که بردلها گذاشت.
آفای محمود خوشنام کارشناس موسیقی در این مورد می گوید: " گوگوش به یقین چهره ی استثنائی موسیقی پاپ ایران است. او تنها صدای خوش ندارد. دریافت شعر و آهنگ و تفسیر سازگار آن ها از مهارت های ویژه ی او است. به جرات می توان گفت که در طی 40 سالی که از حضور او بر صحنه ی مو سیقی پاپ ایران می گذرد همتای همسنگی پیدا نکرده است. آن ها نیز که از او تقلید کرده اند در همان حد مقلد باقی مانده اند!"
مرحوم محی الدین عالم پور نویسنده کتاب "روزگار تلخ و شیرین گوگوش"(شرح زندگی هنری و شخصی گوگوش )و کسی که در دوران وقفه خوانندگی گوگوش از تاجیکستان به ایران امد و درباره زندگی اش با او مصاحبه کرد:
"گوگوش خدمتش را در راه هنر انجام داد خیلی صادقانه از ته دل و صمیمانه و بدون ریا.او مکتب هنری ویژه خود را ایجاد کرد تکمیل نمود زیرا از سه سالگی روی صحنه بود آواز خواند نقش آفرید و روح مردم را با صدای دلنشینش نوازش داد و به دل و دیده مردم نشست.سعادت خودش وبهترین سالهای زندگی اش را برای هنر قربانی کردو به قله مقصود رسید بلی رسید و اکنون باید در این قله پیروزی جاودان بماند"
-
شکیلا
خانم "شکیلا"در 13اردیبهشت ماه سال 1341 در تهران به دنیا آمد.وی کوچکترین فرزند خانواده بود.از همان دوران کودکی شیفته موسیقی بود و آثار نبوغ و استعداد در او هویدا بود.در نه سالگی قطعه ای برای تلوزیون اجرا کرد و آنچنان مورد توجه قرار گرفت که در پی آن برای خوانندگی دعوتش کردند اما از آنجایی که کم سن وسال بود و خانواده اش نیز راضی نبودند قبول نکرد و به موسیقی در حد شرکت در برنامه های مدرسه و مسابقات استعدادهای درخشان و گاهی نیز هنرمندی در محافل خانوادگی قناعت کرد او همچنین تحصیلاتش را نیز با موفقیت پی گرفت.
شکیلا در پانزده سالگی به فراگیری موسیقی ملی و ردیف های آوازی نزد مرحوم استاد محمود کریمی پرداخت آن سالها (1356و1357) اوج مبارزات انقلابی بود و شرایط خاصی در ایران حاکم بود که سبب شد هنرستان موسیقی تعطیل شود و شکیلا در پیگیری موسیقی محدود شد اما وی در راه خود استوار بود تا اینکه در 18 سالگی برای ادامه آموختن موسیقی کلاسیک به آمریکا رفت و تصمیم گرفت به آرزوی دیرین خویش جامه عمل پوشاند.شکیلا در سال 1368اولین آلبوم خود را با همکاری بابک افشار به بازار روانه کرد و با عرضه این آلبوم به طورحرفه ای وارد دنیای موسیقی به خصوص خوانندگی شد.
غنای لحن او که هدیه ای خداوندی است، در پیوند با ادبیات غنی فارسی تلفیقی کم نظیر پدید می آورد که شخصیت فروتن شکیلا نیز مکمل آن گشته و در آثارش نمایان میگردد. بی گفتگوست که چنین آثاری رتبه والائی از هنر و احساس را در شنونده بجا می گذارد.
علاقه شکیلا به عرفان و ادب عرفانی این مرز و بوم، زبان گشوده ای را برای خواندن اشعار حضرت مولانا بروی باز کرد که به آثارش در این زمینه، احساسی ملکوتی عطا می کند.
شکیلا تا امروز یازده مجموعه موسیقی به هنر دوستان ایرانی تقدیم کرده و دوستارانش همچنان و هر لحظه منتظر کارهای جدید او هستند.
تجلّی صدای شکیلا در مقام آوای بر گزیدگان شرق در مجموعه " اپراتیکا- شاین" افتخاری بزرگ برای او و هم میهمانش است. صدای او از میان دهها صدای آشنا و گمنام شرقی انتخاب شد.
ادای دین شکیلا به بزرگان موسیقی این مرز و بوم باز سازی و باز خوانی آثار ارزشمندشان است ، چه ، نقش خود را در نقل سینه به سینه احساس و آثار، از نسل و نسل های پیش به آیندگان، به نیکی درک می کند تا که امید به جاودانگی هنر را تحقق بخشد.
شکیلا رسالتش را در گرمای کانون خانواده و در پرورش فرزندانش ، شهرا د و بهراد، با آرزوی باز گشت به وطن و تقدیم اجرای زنده برنامه اش به سر زمینش می بیند ودر شوق آن روزگار می گذراند.یکی از افتخارات زندگی هنری شکیلا دریافت جایزه آکادمیک موسیقی در اکتبر سال 2005 میلادی به پاس آثار ارزشمند او درموسیقی ایرانی است.علاوه بر زندگی هنری افتخار امیز او زندگی شخصی شکیلا نیز تحسین برانگیز است دربین همه خوانندگان معروف دنیابه خصوص خوانندگان زن تعداد نسبتا کمی توانسته اند هم در زندگی هنری و هم شخصی آن گونه که باید و شاید موفق باشند به تحقیق و گاهی به اذعان این افراد در مقاطعی از زمان زندگی شخصی آنها قربانی زندگی هنری شان شده و از آن باز مانده اند یا به ابتذال کشیده شده است اما در مورد شکیلا حتی تا به حال چنین شایعه ای هم نبوده است او توانسته است با حفظ اصالت و نجابت ایرانی سالهاهنرمندی کند و به طور همزمان در همه عرصه های مختلف زندگی موفق باشد . در حال حاضر شکیلا به عنوان یکی از محبوبترین خوانندگان ایرانی می درخشد و طرفداران بسیاری دارد . وب سایت رسمی شکیلا او را " vioce of an angel"نامیده است و براستی که صدای شکیلا صدای یک فرشته است!
-
هایده
در سال های پس از انقلاب، ميان 1360 و 1368 و شايد به سبب ترانه های غميادانه (نوستالژيک) وطنی که می خواند، روز به روز بر شمار طرفدارانش در بيرون از ايران افزوده می شد، هر چند که در خود ايران نامش حتی از فهرست کتاب های مرجع زدوده شده بود.
از همين روی برای يافتن زندگينامه دقيق او سر در هر منبع موسيقائی فرو برديم که در اين سال های اخير تعدادشان نيز زياد شده است. چيز دندان گيری نصيب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگی پيش از خوانندگی اش را در اين منابع نيافتيم، ولی در همه آن ها به "تحقير" و تکرار آمده که نام اصلی اش "سکينه دده بالا" بوده است. گويی نام می تواند تعيين کننده کيفيت صدای او بشود!
هايده از سال 1345 فراگيری موسيقی و آوازخوانی را نزد موسيقيدان معروف علی تجويدی آغاز کرد. تجويدی در ميان آهنگسازان ايرانی، معروف شده است به "کاشف صداهای ناب"! البته صدا ها راکشف کرده، پرورش داده، معرفی کرده، ولی چند صباحی نگذشته که آن ها را از دست داده است. يا خودشان به راه ديگر، غالبا راه کاباره، رفته اند و يا "رنود" آنها را از او به غنيمت گرفته اند. هايده به گمان از آخرين کشفيات درخشان تجويدی باشد. شانسی که هايده آورده، اين بوده که تجويدی آهنگ تازه ای را در "مخالف سه گاه" و در پيوند با شعری برانگيزاننده از "رهی معيری" آماده اجرا داشته است. اين ترانه با زير و بالاهايی که دارد، معرف دقيقی برای صدای گسترده و پر توان هايده شده و صدای هايده نيز متقابلا ترانه "تجويدی - معيری" را تاثير بيشتر بخشيده است.
متن اين ترانه که "آزاده" نام دارد، آخرين کار موسيقائی " رهی معيری" است که در تب بيماری آن را سروده و کمتر در يک سال پس از آن، در آبان ماه سال 1347 درگذشت.
ترانه آزاده با صدای هايده، آهنگ از علی تجويدی با شعر رهی معيری
هايده، سر انجام، در سال 1368 در شهر سانفرانسيسکو، به سکته قلبی درگذشت
تجويدی خود در يک گفتگوی راديويی در شرح ساخت و پرداخت "آزاده" گفته است که رهی پس از آن که نيمی از ترانه را ساخنه، بيمار شده و بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقيه را با سوز و حال بيشتری تمام کرده است.
ترانه نشان می دهد که رهی، در بستر مرگ به تنها چيزی که برايش باقی مانده بود، می نازيده است به آزادگی:
- "يارب چو من افتاده ای کو؟ / افتاده آزاده ای کو؟/
تا رفته از جانم برون، سودای هستی/ آزاده ام، آزاده از غوغای هستی/
گلبانگ مستی آفرين/ هم چون رهی سر دادهام من/
مرغ شباهنگم ولی/ در دام غم افتاده ام من/
خندان لب و خونين مگير/ مانند جام بادهام/ آزاده ام من!..."
تجويدی در گفتگويی که با او داشتم گفت: "آزاده را هيچ خواننده ديگری نمی توانست چون هايده با چنين وسعت صدايی بخواند ... هايده با خواندن اين ترانه و چند ترانه ديگر که من به او دادم، توانست تحولی در ترانه خوانی و آواز خوانی ايجاد کند و تاثيرات تازه ای در موسيقی سنتی به وجود بياورد..."
راه ديگر
هايده، اگرچه در سالهای پيش از انقلاب همچنان روی صحنه ماند ولی بيشترين زمان و توان خود را در خدمت "بازار" قرار داد که بيشتر به سود و زيان می انديشد تا به ارزشها. تجويدی که زمانی به شکوه گفته بود که هر صدائی را که کشف می کند و می پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره می برد. در عين حال گناه اين انحراف را پيش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه می بيند:
"جامعه بود که اين ها را به سوی کاباره می کشانيد... من در شوراهای موسيقی می گفتم که حقوق اين ها را زياد کنيد تا احتياج به رفتن به کاباره نداشته باشند... ولی نکردند اين کار را... حقوق بسيار کمی مثلا 500 تومان به خواننده می دادند، در حالی که همين خواننده وقتی به کاباره می رفت شبی ده هزار تومان می گرفت... گناهی نداشتند... زندگی غير از اين را اجازه نمی داد..."
صدای هايده و برخی از ترانه های "غميادانه" او در سال های غربت، تسکينی در خور برای مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است
هايده، پس از آزاده، چند ترانه ديگر نيز از تجويدی خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسيقی به اصطلاح "مردمی"، نزديکتر شد. محمد حيدری، جهانبخش پارزکی، صادق نوجوکی و انوشيروان روحانی آهنگسازان ديگری بودند که صدای رسای هايده را در اجرای ترانه های خود به کار گرفتند. همان قدر که اين ها در راه "مردمی" شدن به هايده ياری رسانيدند، او نيز با صدای پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!
مهاجرت به "شهر فرشتگان" (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را ديگر يکسره کرد. مهاجران مخاطب موسيقی آن قدر خسته و شکسته بودند که ديگر به ارزشها نمی انديشند و تنها "تفريح و سرگرمی" می خواستند. سرمايه نيز در جايی به کار می افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستری چنين تنيده از "تفريح و تجارت" موسيقی معروف به "لس آنجلسی" به دنيا آمد و بيشتر خوانندگان مهاجر از جمله هايده را نيز به خدمت خود درآورد.
اين حرف، بدان معنا نيست که در ترانه های غربتی هايده هيچ گوشه با ارزش دلنوازی وجود ندارد. در وهله اول بايد به جنس صدای ناب و کمياب او انديشيد که در همه بازمانده هايش يکسان مانده است، در اين دنيای "بی صدائی" و "بد صدائی" خود، نفس ارزش است!
هايده در اين هشت نه سالی که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ايران مانده بود سرنوشتی بهتر از "پريسا" و "هنگامه اخوان" پيدا نمی کرد که هنوز که هنوز است نمی توانند، آزادانه - و برای همگان - بخوانند، با آن که به دامنشان، پيرايه ابتذال نبسته اند!
صدای هايده و برخی از ترانه های "غميادانه" او در سال های غربت، تسکينی در خور برای مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است.
-
ابی
ابراهيم حامدي متخلص به "ابي" در 29 خرداد سال 1328 در ميدان فوزيه تهران ديده به جهان گشود.
او در اوان نوجواني به استعدادهاي خويش در خواندن پي برد و شروع به خواندن در يک گروه دوستانه به نام sun boys کرد و خواندن در باشگاهها و کاخ هاي جوانان را آغاز کرد و پس از چند سال ، در آغاز جواني اولين ترانه ي مستقل خود را اجرا کرد.
"ابي" آوازخواني ست مردمي که از دل مردم ايران زاده شده است. او با احترام به گوش و هوش مردم ايران در طول سي و پنج سال کار هنري اش و با قبول سنگيني مسيوليتي که بر دوش دارد و با تلاش پشتکار زياد و با خلق آثاري که در گوشت و خون مردم ايران جاي گرفته است و همچنين شخصيت هنري محبوبي که دارد توانسته دل بسياري از ايرانيان را بدست آورد و اين ارتباط با جوانان در ايران به حدي است که نام "ابي" بر ديوارهاي دورافتاده ترين روستاهاي ايران نيز به عنوان خواننده محبوب آنان نقش بسته و اين نشان از اوج موفقيت و محبو بيت يک هنرمند است.
-
مهران مدیری
• متولد ديماه سال 1340، پدر و مادرش اراكي هستند اما او در تهران به دنيا آمد.
• پدرش كارمند وزارت نيرو است و مهران آخرين فرزند يك خانواده شش نفره، او سه برادر بزرگتر از خود دارد.
• بزرگترين برادرش از پيانيستهاي قابل است و برادر دومش نقاش و گرافيست. در خانواده مديري هنر اهميت فراواني دارد.
• از پنج سالگي با موسيقي آشنا شد و از 12 سالگي تنها به موسيقي كلاسيك گوش ميداد. او يكي از كاملترين آرشيوهاي موسيقي كلاسيك را دارد.
• در كودكي زياد شر و شور نبود اما بسيار كنجكاو بود، به طوري كه در غياب برادرش به اتاق او ميرفت و تمام كتابهاي نقاشياش را زير و رو ميكرد.
• برادر نقاشش (حميد) در سوئد زندگي ميكند. هنر و ادب موجب شد تا مهران تاثير فراواني از او بگيرد.
• اولين تئاتر زندگيش را در دبستان بازي كرد. او در اين تئاتر نقش لوطي را به خوبي ايفا كرد تا نشان بدهد كه هنر در خونش است.
• همواره به دنبال تجربه و مطالعه بود به طوري كه آشنايي با كارهاي «سالواتور دالي» تاثير زيادي بر روي او گذاشت كه آثار آن هنوز هم در مهران مشهود است.
• در شانزده سالگي جذب تئاتر شد و اولين كار حرفهاياش را تمرين كرد اما اين كار هرگز بر سر صحنه نرفت اما موجب شد تا او بيشتر با تئاتر آشنا شود.
• همه با حضورش در عرصه هنر موافق بودند. هنوز هم اعضاي خانوادهاش بهترين كارشناسان و منتقدان كارهايش هستند.
• با مدرك ديپلم علوم انساني سال 1361 به راديو رفت و در اين رسانه ملي به فعاليت پرداخت.
• مدت شش، هفت سال گوينده و بازيگر يكي از مجموعههاي پرطرفدار راديو به نام «داستان شب» بود.
• همزمان با كار راديو از فعاليتهاي تئاتر غافل نميشد و چند نمايش را به روي صحنه داشت، كار گويندگي باعث كامل شدن صداي او شد.
• سال 1366 اولين تئاتر طنزش را بازي كرد. اين تئاتر كه «پانسيون» نام داشت در تئاتر مولوي روي صحنه رفت.
• در اواخر 1371 در نمايشي در نياوران، نصرا... رادش، سليمانيفرد و صيادي را كشف كرد كه بعدها در بسياري از كارها با او همكاري داشتند.
• گروه مديري به سرعت به شهرت رسيد. در سال 1372 با داريوش كاردان اولين برنامه نوروزي خود را ساخت.
• در سال 1373 طنز متفاوت «ساعت خوش» را ساخت كه با استقبال فراواني از سوي مردم روبهرو شد.
• ساعت خوش يكي از بهترين و پربينندهترين برنامههاي طنز تلويزيوني شد اما به دليل مشكلاتي كه به وجود آمد برنامه تعطيل شد.
• با وجود دامن زدن مطبوعات به حاشيهها مديري هرگز اسير حواشي مطبوعات و شايعههاي فراوان نشد و كارش را ادامه داد.
• از ساعت خوش به بعد دور مطبوعات را خط كشيد و بسيار كم مصاحبه كرد. او هنوز هم از مطبوعات دلخور است.
• فيلم ديدار ساخته محمدرضا هنرمند هم كه قبل از ساعت خوش با بازي مهران مديري ساخته شده بود پاسوز «ساعت خوش» شد و به موقع اكران نشد.
• اوايل دهه 70 از راديو به تلويزيون رفت و در تلويزيون اولين كارهاي او «نشانههاي نور» و «باغ گيلاس» بودند.
• مردم كه تا آن زمان با صداي او آشنا بودند در باغ گيلاس با چهرهاش نيز آشنا شدند. او در اين سريال تا حدودي به شهرت رسيد.
• در سال 1371 وارد سينماي حرفهاي شد. در «ديگه چه خبر» دستيار طراح صحنه بود و عضو گروه كارگرداني تهمينه ميلاني.
• با نوروز «77» دوباره به جعبه جادويي برگشت اولين تصويرش را مردم بعد از پنج سال نشناختند و موهايش كاملا سفيد شده بود.
• با جنگ 77 توانست 85 درصد مردم ايران را پاي تلويزيون بنشاند. نبوغ او در عدم تكرار خود و نوآوريهاي پايانناپذيرش است.
• علت موفقيت او ارائه شيوه جديد مجريگري و بازيگري و حضور توامان نقش و واقعيت است، با يك دوربين غوغا كرد و به
شيوه تئاتري كار را بدون قطع ميگرفت.
• اولين كسي است كه طرح برنامههاي نود قسمتي و روتين را اجرا كرد. او اعتقاد دارد بايد با مردم صادق و روراست بود.
• هنوز هم خيليها از سوژهها و ايدههاي او كپيبرداري ميكنند. مديري در موسيقي و خوانندگي هم دستي بر آتش دارد. حتي كنسرت هم اجرا كرده و تيتراژ شبهاي برره و باغ مظفر را خودش خوانده است.
• او اولين برنامهسازي است كه پشت صحنه كارهايش را به مردم نشان داد.
• صداقت را بزرگترين صفت آدمي ميداند. او معتقد است چرا مردم نبايد حقايق، اشتباهات و تپقهاي ما را ببينند.
• متاهل است و صاحب يك پسر و يك دختر است.
• در كارش بسيار جدي است و براي كارش زمان ميگذارد به طوري كه در طول يك كار كمتر ميتواند به خانوادهاش سر بزند و آنها را ببينند.
• سال 1378 اولين كاست دكلمه او به بازار موسيقي آمد.
• «از روي سادگي» اولين آلبوم پاپش بود كه در سال 1378 به بازار آمد و با استقبال طرفدارانش روبهرو شد.
• آشنايي با حميد و مجيد آقاگليان زندگي حرفهاي او را عوض كرد و با پاورچين به خلق شاهكاري بدون تكرار رسيد.
• با جايزه بزرگ در نوروز 1384 ثابت كرد توان مديريت هر كاري را دارد.
• تنها بازيگر و سازنده تاريخ نمايش ايران است كه صرف نامش در اثري، مردم را پاي تلويزيون ميخكوب ميكند. حضور در كنار او مبدل به رمز موفقيت خواهد شد.
• مدّت ها به ورزش تکواندو می پرداخته است.
-
اندی(1)
در روز 21 آوريل يا اول ارديبهشت پسری در مجيديه تهران به دنيا آمد.پسری ارمنی در خانواده اي دوست داشتنی.خانواه ای با 3 خواهر و 4 برادر.نام اصلی او آندرانيك مدديان بود از همان بچگی نبوغ موسيقی در اين كودك بازيگوش و شيطون معلوم بود روزها گذشت و او در خانواده ای دوست داشتنی و علاقه مند به موسيقی رشد كرد و بزرگ و بزرگتر شد. مانند پدر علاقمند به موسيقی بودو براي خودش روياي زيبايی ساخته بود.بالاخره هم به آرزويش رسيد.اولين گيتارش را در 14 سالگی با چوب ساخت.به گفته خودش صداهای عجيب و غريب از آن در می آمد.پسر خاله هاي او يك گروه موسيقی تشكيل داده بودند.و از آندرانيك هم دعوت كرده بودند با آنها همكاری كنند. او در آن گروه شروع به گيتارزدن كرد.در بعضی وقتها هم قطعاتی به زبان انگليسی اجرا ميكرد.آنقدر در كارش پيشرفت كرده بود كه قطعاتی را در محضر شاه اجرا كرد روزها گذشت و او تصميم گرفت براي ادامه تحصيل به آمريكا برود.و واردكالج موسيقی شد.رشته ای كه آرزويش را داشت. كم كم كارش را شروع كرد و اولين جايی كه كارش را شروع كرد كاباره تهران لس آنجلس بود.از فردی كه در زندگی او تآثير زيادی گذاشت و در حقيقت راه را براي او باز كرد ودستش را گرفت ميتوان شهرام شب پره را نا مبرد.او استعداد آندرانيك را ديده بود از او دعوت كرده بود به عنوان صدای دوم برای او بخواند.به گفته خود او دوران دانشگاه سخت ترين دوران زندگيش بود.تا حدی كه فقط براي يك وعده غذا پول داشت.ولی هر چه بود گذشت او همه چيز را تحمل كرد.روزی به او گفتند يك خواننده ای هست كه سبكش به كار تو خيلی می خورد. می توانيد يك گروه موسيقی خوب دو نفره تشكيل دهيد.او كوروس بودكه بعدها با هم بهترين گروه دو نفره را تشكيل دادند.به كوروس هم همين را گفته بودند.و دست روزگار اين دو را با هم آشنا كرد و يكی از پر طرفدارترين وجنجالی ترين گروه موسيقی دو نفره بعد از انقلاب را تشكيل دادند.اولين آلبومی كه از اين دو به جا مانده خواستگاری بود.با شعری زيبا و قوی از ژاكلين ويگن به نام خواستگاری.كه نام آلبوم را هم به نام همان شعر گذاشتند.اين اولين كار آنها با ژاكلين بودكه با استقبالی بي نظير روبه رو شد.در يكی از كنسرت های آنها دختری بود كه آندرانيك را خيلی دوست داشت و شب كنسرت او را اندی صدا زدكه اين شد ديگر همه او را با نام اندی صدا ميزدند دومين آلبوم آنها پرواز بود.و باز هم با شعرهای زيبای ژاكلين آهنگ چی میشد ,تپلی,ما همه ايرانی هستيم به قدری گل كرد كه روز به روز بر محبوبيت آن دو افزود.آهنگ ما همه ايرانی هستيم هنوز كه هنوز در اكثر كنسرتها اجرا ميشود.در اين آلبوم اندی و كوروس با فردی آشنا شدند كه در زندگی هنری آن دو و به خصوص اندی تآثير فراوانی گذاشت. او عليرضا امير قاسمی بود.و به قول خود اندی: علی گوش سوم من هست.و مانند يك برادرهمراه اندی بود.و او را در انتخاب آهنگ كمك می كرد.ويدئوی زيبای چی ميشد هنوز هم در خاطره ها هست.به دنبال موفقيت آلبوم پرواز و سروصدای اين دو خواننده تازه نفس محبوبيت آن دو بيش از پيش شد.وآنها كنسرتی برای طرفداران اجرا كردند.تمام بليطها فروخته شده بود.وسالن ديگه گنجايش نداشت.عده فراوانی پشت درهای بسته مانده بودند.هفته آينده اندی و كوروس برای بچه ها و تمام كسانی كه برنامه را نديده بودند كنسرت مجانی اجرا كردند.و با مردم سرود ما همه ايرانی هستيم سر دادند. بعد از اجرای موفقيت آميز كنسرت آن دو آلبوم سوم خود را به بازار عرضه كردند.بلا.كه جهشی فوق العاده در كار آن دو بود.با ,بلا ,تو,نگاه,كه آهنگ انگليسی اين آلبوم در متن يك فيلم هاليوودی قرار دادند.با آن مدل زيبای آهنگ بلا.موفقيت آن دو هر روز بيشتر از روز پيش بود.وكنسرتها با استقبال زيادی مواجه می شد در اينجا بهتر است داستانی برايتان از حضور اندی و كوروس در بين مردم تعريف كنم.يكی از طرفداران اين دو دختری حدوداْ 14 ساله بود.كه بيماری سرطان داشت.و در بيمارستان به انتظار مرگ نشسته بود.وقتی اندی و كوروس اين ماجرا را شنيدند همراه يك هديه كه يك دستبند طلا بود به ملاقات آن دختر رفتند. به گفته خود آن دختر آن روز انقدر اندی و كوروس به من اميد به آينده را دادند و اينكه بايد خوب شوم و به كنسرت آن دو بروم كه من تا حدودی روحيه خودم را به دست آوردم.و چون سرطان عميقآ در وجود او ريشه نكرده بود آن دختر سلامتی خود را به دست آورد.و جالب اينجا كه برايتان بگويم كه آن دختر در حال حاضر فارغ التحصيل رشته پزشكی هست واندی در جشن او هم شركت كرد و در تمام اين سالها از زندگی اين دختر خبر داشته و با هم در ارتباط بودند.چه لذتی دارد ارتباط با هنرمند مورد علا قه بگذريم. بعد از آلبوم بلا اندی و كوروس احساس كردندكه دوست دارند هر كدام جدا به فعاليت هنری خود ادامه بدهند.و قرار شد آخرين آلبوم دو نفره خود را به بازار عرضه كنند.آلبومی به نام خداحافظ.آخرين آلبوم با نام و همكاری اندی&كوروس.در اين آلبوم با شاعری آشنا شدند كه باز هم در زندگی هنری اندی و كوروس و مخصوصآ اندی تآثير به سزايی گذاشت.پاكسما زكی پور.اين شاعر استثنايی و جوان با آن شعرهای زيبا وقوی در محبوبيت اندی صددرصد تآثير به سزا گذاشته است.اين شاعر هنوز كه هنوز با اندی همكاری می كند وجزو دوستان صميمی اندی هست.پاكسيما شروع كار هنری خود را با اندی آغازكرد آلبوم خداحافظ با آهنگهای دخترآتيشپاره ,آمنه,ياسمن,عشق مسموم,بازهم جزو پر فروش ترين آلبومها شد.با آن مدل زيبای آهنگ دختر آتيشپاره.بعد از فروش اين آلبوم و اجرای كنسرتها اندی و كوروس اعلام كردند كه ميخواهند رسمآ از هم جدا شوند.در آن زمان از هر كسی پرسيدند چه كوچك و چه بزرگ كه نظر شما راجع به جدايی اين دو چيست:همه ميگفتند :ما به اين دو با هم عادت كرديم.حيف است كه از هم جدا شوند.شايعاتی هم ورد زبانها افتاد.ولي اندی وكوروس در تلويزيون آمدند و اعلام كردند كه هيچ مشكلی با هم ندارندو فقط از نظر كاری با هم اختلاف عقيده دارند.در نهايت اندی و كوروس اين گروه محبوب و جنجالی از هم جدا شدند.و دوره 8 ساله كاري آنها به پايان رسيد