-
دلم می خواد بدونی دلم مث یه دریاس
به وسعت نگاهت ، عمیق و خیس و ژرفه
می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی
شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی
من نمی خوام بگم که چشات خود ستارس
چشات اگه نباشه ستاره بی اشارس
من نمی خوام رو کاغذ فقط نوشته باشم
دیدن روی ماهت تولد دوبارس
-
سلامت را نخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
اگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است
زمستان است
(زمستان - اخوان ثالث)
-
تیرگی می اید
دشت می گیرد آرام
قصه رنگی روز
می رود رو به تمام
شاخه ها پژمرده است
سنگها افسرده است
رود می نالد
جغد می خواند
غم بیامیخته با رنگ غروب
می ترواد ز لبم قصه سرد
دلم افسرده در این تنگ غروب
-
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
-
تو اگر می دانی
به سپاس همه دل های غريب
به تمنای گل سرخ نجيب
که گذشته ز همه مکر و فريب
به من آن راز بگو
تو همان نقطه ی پرواز بگو
که من اندر خم اين کوچه ی تنگ
دل سپردم به همه بازی و رنگ
-
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
-
تنش گر چه از خاك گاهى گِلى است
جوانمرد نگريزد از كار سخت
كه اين خصلت و خوى مولا على است
به اين پير دهقان نگر گاه كار
نه دهقان كه او پورياى ولى است
نشد خسته دستِ من از رنج بيل
كه تن پرورى حاصلِ كاهلى است
اواتار جدید مبارک
-
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
پیش کمان ابرویش لابه همیکنم ولي
گوش کشیده است از آن گوش به من نمیکند
اون موقع در مرحله تست بود اينه!!!
-
در این دنیای بی فرجام من از فردا گریزانم
کجا گم کرده ام خود را نمی دانم نمی دانم .....
-
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
شعر رو حال كرديد!!!!