-
پشت چراغ قرمز به تو فکر می کنم
پشت چراغ زرد
به تو فکر می کنم
پشت چراغ سبز
به تو فکر می کنم
آنقدر به تو فکر می کنم
که حالا یک خیابان
به من اقتدا کرده اند
و تمام بوق های شهر به افتخار من
به صدا در آمده اند
حالا...
همه به تو فکر می کنند ...
" بهزاد نجفی "
-
-
.
دو چشم آبی ات را میپرستم / لبا ن عنابی ات را میپرستم
برای من تو بی تابی مکن یار / که من شادابی ات را میپرستم…
-
پرنده ای که رفت بگذار برود هوای سرد بهانس هوای دیگری به سر دارد.
-
خدای من !
مگر نه اینكه از عشق خودت قلب هایمان را زنده كردی؟
پس چگونه میخواهی از عشقم دور بمانم
در حالیكه خودت از رگ گردن به معشوقت نزدیكتری......
-
.
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ییست
وقلب
برای زندگی بس است
.
-
-
شعر ، ردیف و قافیه نمی خواهد
بوی بدن تو ...
هر دیوانه ای را شاعر میکند
مهران پیرستانی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
-
زمستان را
با شال گردنی تو می شناسم
و هوس پارو کردن برفی از بامی
که روبروی پنجره خانه توست
برف آب می شود
و من همچنان تو را تماشا می کنم
با فنجان چای نیم خورده
و کتابی در دست
روی صندلی لهستانی با عینکی خسته
اتاقت مجموعه شعری ست
که هیچ ذهنی نمی تواند مسمومش کند
اتاقت موزه ی دوستت دارم هاست ...
/ وحید پور زارع /