تو به من گفتی از این عشق حزر کن
لحظه ای چند براین آب نظر کن آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش که فردا دلت با دگران است
تا فراموش کنی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حزر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز ندانم نتوانم
(شعر کوچه) زنده یاد مشیری
-----------------
دوستان چه خوبه اگه شاعر شعر رو می دونن یا کسی که اونو خونده رو می دونن بگن