دست از پا خـــــــــطا کنی
تعویضــــــــــــ میشوی ...
همین حوالــــــــی کسی شبیـــــه توست (!)
این است پیــــــــامعشق هایامـــــــــــروزی !
Printable View
دست از پا خـــــــــطا کنی
تعویضــــــــــــ میشوی ...
همین حوالــــــــی کسی شبیـــــه توست (!)
این است پیــــــــامعشق هایامـــــــــــروزی !
در دفترِ شعر من ــ این دیوان معمولی ــ
محبوب من ماهی است با چشمان معمولی!
برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی
با پای خود دور از «پریدُم»های دریایی
عمری شنا کردهست در یک وان معمولی
محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر
یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی
او جوجهتیغی روی پلک خود نچسبانده!
تا نیزهای سازد از آن مژگان معمولی
محبوب من این است و من با سادگیهایش
سر میکنم در خانهی ارزان معمولی
جای گلستان میتوان با بوسهای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی
با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یا قرآن معمولی
عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت میشود پیکان معمولی
معشوق من پاک است و عشقم پاک اما من...
من کیستم در متن این دوران معمولی؟!
من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی...
قلعه ات را از خانه ی سفید بردار
بگذار نزدیک وزیرت !
فیل سیاه را کج کن به سمت راست
تمام پیاده هایت را بفرست جلو ...
حالا
ملکه ی زیبای من !
یک قـــــدم که جـــلو بگذاری
شاه درمانده ای در محاصره ی کامل توست !
کیشم نکن
وقتـــــــی
ایــــن همه ماتِ تواَم !!
کاظم خوشخو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بال بال می زنم...
نه پرنده ام!
نه فرشته!
تو را می خواهم...!
.
.
همــــه می گوینــــد :
تــــو چقــــدر آرومــــی ..
چــــه آرامشــــی داری ..
امــــــــا ..
ایــــن وســــط هیچکــــس نفهمیــــد ..
کســــی کــــه آخــــر خــــط رسیــــده
دیگــــر فقــــط نگــــاه می کنــــد ...!
چندیست که فکر میکنم
حتی عشق ...
چیزیست که از خودش دراورده
دلم...
سهم “من” از “تو” عشق نیست ،
ذوق نیست ،اشتیاق نیست
همان دلتنگی بی پایانی ست که
روزها دیوانه ام می کند...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
* لبخندت تمام تعادل شهر را به هم میریزد *
* تو بخند ، من شهر را دوباره میسازم*
غفلت کرده ای مادر...
پشت این قلب عاشق,
فرزندت ارام ارام جان میسپارد
و تو فراموش کردن را به اونیاموخته بودی ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دنیــــا فهمـید خیلی حــقیر است وقتی گفتم :
یک تارمــوی "تــــــــــ♥ـــــــو " را به او نمیدهم...