مي بندم اين دو چشم پر آتش را
تا ننگرد درون دو چشمانش
تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعله نگاه پريشانش
مي بندم اين دو چشم پر آتش را
تا بگذرم ز وادي رسوايي
تا قلب خامشم نكشد فرياد
رو مي كنم به خلوت و تنهاي
اي رهروان خسته چه مي جوييد
Printable View
مي بندم اين دو چشم پر آتش را
تا ننگرد درون دو چشمانش
تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعله نگاه پريشانش
مي بندم اين دو چشم پر آتش را
تا بگذرم ز وادي رسوايي
تا قلب خامشم نكشد فرياد
رو مي كنم به خلوت و تنهاي
اي رهروان خسته چه مي جوييد
دلم برات تنگ شده جونم
می خوام ببینمت نمی تونم
بین ما دیوارهای سنگی
فاصله یک عمر می دونم
بغض ترانمو شکستم
می خوام بگم عاشقت هستم
منم دایم تو را خواهان، تو و خواهان خود دایم
مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟
همه زان خودی، جانا، از آن با کس نپردازی
چه باشد، ای ز جان خوشتر ، که یک دم آن من باشی؟
اگر تو آن من باشی، ازین و آن نیندیشم
ز کفر آخر چرا ترسم، چو تو ایمان من باشی؟
يك روز دبستان بي تركه و ستاره بي هراس مي شودّ
كبوترها و كركس ها،
در لوله هاي خاليِ توپ تخم مي گذارند
و جهان از صداي ترقه خالي مي شود!
يك روز خورشيد پايين مي آيد،
گونه زمين را مي بوسد
و آسمان ِ آرزوهاي من،
آبي مي شود!
باور نمي كني؟
اين خط!
اين نشان! ?
نمی خوهی یادت بیاری
ماله هم بودیم با چه حالی
حالا می خواهی تنهام بذاری
می گی سرنوشت از سرنوشت
تقويم desktop سياه دلم پر است
از كفتران زخمي و كاريز هاي خشك
خانم چقدر طعم شما nice بود
thanks
برعكس من كه طعم گسِ گريه مي دهم
let me cry پشت همين ميزهاي خشك
آدامس ميل داشته باشيد حاضرم
مي بندمت به بند گران غم
تا سوي او دگر نكني پرواز
اي مرغ دل كه خسته و بي تابي
دمساز باش با غم او ‚ دمساز ...
این شعر آخری را از کجا پیدا کردی؟!
زندگي يعني تکاپو
زندگي يعني هياهو
زندگي يعني شب نو، روز نو ، انديشه ي نو
زندگي يعني غم نو، حسرت نو، پيشه ي نو
زندگي بايست سرشار از تکان و تازگي باشد
زندگي بايست در پيچ و خم راهش ز الوان حوادث رنگ بپذيرد
زندگي بايست يک دم ، يک نفس حتي
ز جنبش وا نماند
گر چه اين جنبش براي مقصدي بيهوده باشد...
دیروز اتفاقی تو نت دیدمش گفتم تنوعه دیگه
چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان
باز گذارش به غم، کوبه غم ارزانی است
تا سر زلفین تو کرد پریشان دلم
هیچ نگویی بدو کین چه پریشانی است؟
از دل من خون چکید بر جگرم نم نماند
تا ز غمت دیدهام درگهر افشانی است
آره تنوع خوبی بود
تنها نه در تمامی این شهر
در جای جای گیتی
مردم برای کودک تو دست میزنند
گل می پراکنند
گلبانگ زنده باد به افلاک رفته است
تالار پر شده ست ز فریاد آفرین
مادر!
بیا ببین!