سلام دوستان
در پيش بيدردان چرا فرياد بي حاصل كنم
گرشكوه اي دارم زدل با يار صاحبدل كنم
Printable View
سلام دوستان
در پيش بيدردان چرا فرياد بي حاصل كنم
گرشكوه اي دارم زدل با يار صاحبدل كنم
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
سلام محمد عزیز. حالا این یار صاحبدل کی هست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلم از حادثه خونه ، چشام از خاطره خیس
دوس داری برو ولی نامه برامون بنویس
سر قرار نبودي خمار برگشتم
قرار بود كه چشم انتظار من باشي
تو دست هاي خودت را به دست هاي كسي...
بدون اينكه كمي شرمسار من باشي
چرا مرا به امان خدا رها كردي؟
به جاي اينكه خداوندگار من باشي ...
ياد ايامي که در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل ، آشياني داشتم
***
جلال جون پیداش کرده بودم که دیگه غمی نبود!!
می تونی دل بـکــنـــی تا ته دنیا برسی
امروز رها کنی تا خود فردا برسی
می تونی همسفر خاطره های بد باشی
می تونی راه رسیدن به شب بلد باشی
یه کپه هیزم تو اتاق خوابم می یارم می سوزونم
اما بازم هوا سرده
هوا سرده مادر
این تازه تابستونه
امروزم یه روزه آفتابیه
همه مردم با یه تی شرت تو خیابون سر میکنند
حتی بعضی ها لخت
حموم آفتاب می گیرند
اما برا من هوا سرده
هوا سرده مادر
رنگ يال تو زخون ...گشته همرنگ حنا
جاي زخم نيزه ها بر گردنت واي اي خدا
روحم به گِل نشسته ، برایم دعا کنید
آیینه ای برای دلم دست و پا کنید
احساس می کنم که به دریا نمی رسم
ای رودهای تشنه مرا هم صدا کنید
ای زخمهای کهنه که سرباز کرده اید
با شانه های خستهء من خوب تا کنید
دارم به ابتدای خودم می رسم - به عشق -
راه مرا از این همه آتش جدا کنید
حالا که خویش را به تماشا نشسته ام
با آخرین غریبه مرا آشنا کنید