از اولین جمله ات
فهمیده بودم زود
عشقای قبل از تو
سوء تفاهم بود ...
اینقدر می خوامت
همه باهات بد شن
با حسرت هر روز از
کنار تو رد شن
از اولین جمله ات
فهمیده بودم زود
عشقای قبل از تو
سوء تفاهم بود ...
اینقدر می خوامت
همه باهات بد شن
با حسرت هر روز از
کنار تو رد شن
شبا یه چیزایی میبینم که خراب میکنه روزمو
روزا یه چیزایی میبینم که خراب میکنه روحمو
اینم شده کار هر روزمو
به خودم میگم که یه کوهمو
این چیزا که میبینم اثری نداره روم
حتی سر سوزنو
ولی حقیقت دقیقا چیز دیگه س ... :-(
دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است گاهی فکر میکنی تمام شده اما یک دفعه همه ات را آتش میزند....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ،
تنها یــــک کلمه است
"میگذرد"
ولی دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد ، ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت ، ویرانه دل ماست که با هر نگه یار ، صد بار بنا گشت و به صد بار فرو ریخت .
او که نیامد
من به روح ایمان آوردم
آخر به چشم دیدم که روح از تنم
جدا شد و رفت
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنها ترم.
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.
دروغ میگویی تا من خوشحال شوم!و من احمق میشوم....تا تو دلگیر نشوی!
به سلامتی هرچی تنها و دلتنگه
به سلامتی هرکی که تنهاست
و تنهایی رو تحمل میکنه اما گدایی محبت نمیکنه
به سلامتی هر چی وفاداره
چنان دل کندم ار دنیا
که شکلم شکل تنهایست
بیا مرگ مرا ببین در خود
که مرگ من تماشایست
هنوز دروغ هایت را در گنجه دارم،گاهی باورشان میکنم و باز...عاشقت میشوم!
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میاویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه برمی گردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو همآغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید (( صبح به خیر))
پا
مــےرفت
مــےرفت
مــےرفت…
غافل از دلــے كـــ ِ جـــا ماندهِ بود!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روزهاي تكراري
روزهايي كه از پس چشمانم ميگذرند
و من و من همچنان در پي
كارهاي تكراري
در پي انجام هر چيزي
هرچيزي كه انجام داده ام
زندگي كردن در اين دنيا
آنهم زندگي تكراري...
افسانه ها را رهاکن.
دوری و دوستی کدام است؟!
فاصله هایند که دوستی را می بلعند...
تواگرنباشی
دیگری جایت را پرمی کند
به همین سادگی
گفتی
دوستت دارم و
من
به خیابان رفتم.
فضای اتاق
برای پرواز کافی نبود.
---------------------------------------
پ ن : 7:59 صبـــــــــــــــح
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین
نبض مرا که می دهد هیچ ز زندگی نشان
دلــــــــــــتنگم ؛ نه برای کسی ، از بیــــــ کسیکنــــــــــــــــــــــــــ ـــــــد
خســــــته ام نه از تکاپــــــو ، از در بــــــه دری
نه دوستی ، نه یادی، نه خاطــــره شیرینی
تنهـــایم ؛ تنهاتـــــر از آن سنـگ کنار جــاده
امـــا مشتاقــم؛ مشتاقــــ دیدار آنکــس
کــــــــــه صــــــادقــــــانـــــــه یادم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شور می زند
دلـم
با نُت نگاهت!
چرا به من می گویند ،دوستش نداشته باشم
مگر دوست داشتن جرم است ؟
من نمی فهمم که چرا دوست داشتنش مرا به گناه خواهد
کشاند من گناه نمیکنم من گناه را دوست ندارم
ولی او را چرا...
من او را فرا موش نمیکنم ولی گناهش راچرا ...
من دوستش دارم و اور ا فراموش نمیکنم
ولی گاهی گریز باید کرد و گاهی نمی شود گریخت
وآن لحظه که نمیتوانی از آن بگریزی
همان لحظه ای است که من از آن می ترسم ولی آن را تجربه کردم تجربه ای که خدایم ببخشاید و عشق واسطه
شود تا بخشیده شوم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست دارم غذایی باشم...
که لاشخوری برای جوجه ی گرسنه اش میبرد...
تا اینکه در دل خاک...
بیهوده بپوسم...
همین...
میـــــــان مانـــــدن و نمانـــــدن
فاصـــــــــله تنها یك حرفــــــ ساده بود
از قــــــول من
به بــــــاران بے امان بگو :
دل اگــــــر دل باشد ،
آبـــــــ از آسیابــــــ علاقــــــــه اش نــــمے افتــــــد
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد-
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم....
دل سوخته ام دوست, زجان باکم نیست
عهدم مشکن که مرگ پیمان من است
جا ن بی تو نخواهم که بر این ننگ بسی
خون گریمو افسوس به دامان من است
خون گریمو افسوس...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند ....
اما ....
من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد ....
... ... این روزها من خدای سکوت شده ام ....
خفقان گرفته ام
تا
آرامش اهالی ِ دنیا خط خطی نشود!
گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد کفش هایش را در بیاورد،
یواشکــــی نوکـــــ پا نوکــــــ پا از خودش دور شـــــــــود،
بعد بزند به چاکـــــــــــــــ ...
فرار کند از خودشـــــــــــ ...
اینجا همه شمع ها روشنند
جا شمعدانی ها خالی1.....
======
زندگی عرصه ی یکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود.
صحنه پیوسته بجاست
خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد...
شب را دوست دارم . . . زیرا در تاریکی چهره ها مشخص نیست . . .
و هر لحظه این امید در دلم ریشه میزند که . . . تو آمده ای ولی . . .
من تو را ندیده ام . . .
گاهی چه دلتنگ آغـــــوشتـــــــ میشوم
و همینطور دلتنگ بوســــــه هایتـــــ
دلم زانوان مهــــــربانتـــــ را میخواهد
تا سر بر آنها نهاده بر دامنت اشک بریزم
نه به شکایت بلکه از روی دلتنگـــــــی!:40:
فصل
فصل فاصله هاست
و حصارهای جدایی
بلنداند و ساکت دردآلوده
آی مردمان
شعر وشادی وشراب
بیایید درعالم مستی و راستی
همدیگر را ببخشیم
بیاییدباور کنیم
که شب های تنهایی
سرداندوساکت و رازآلوده
چندی است مردمان جهالت
درخانه های فرسوده
پنجره هارا برروی آمد خورشید بسته اند
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
مثل کبریت کشیدن در باد، دیدنت دشوار است
من که به معجزه عشق ایمان دارم ،میکشم اخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه باداباد
" بی همه گان به سر شود ... "
و مــــــن,
خیلـــــــــی نـــگران شده امـــــــــ
چـــــــــون
دیـــــگر دارد
بی تـــــــو هم به ســــر می شــــود انگـــــار !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من، پيش از تو"دل" نداشتم!
حال كه آن را به من هديه داده اي...
مي تواني هر چقدر كه مي خواهي بشكني و دوباره از نو بسازي!!
شوخی بود ها نشکنی!
وام دارنـــد به مــن
تمام ثانیـــه هایی را
کــــه خـــآلی از آغوش تــــــــو
می گذرنـــد روز هــآ
در غریبــــــــی نالــــــــه ها کــردم کســــی یـــــــــادم نکـــــــرد
در قـفــس جـــــــان دادم وصیــــــــــاد آزادم نکـــــرد
ضربـــه مــــــردم چنـــــــان از زنـــدگــــــــی سیــــــرم نمـــــود
آرزوی مـــــــرگ کــــردم ، مــــــرگ هم یــــــادم نکـــــرد
.
.
.
.
.
.
از دست تو ناراحتم ، باعث شدی گل وا نشه
باعث شدی بعد از خودت ، هیشکی تو قلبم جا نشه
از دست تو ناراحتم ، باعث شدی دل مرده شم
باعث شدی که تا ابد از عاشقی سرخرده شم
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
....
اخم می کنم تا ببینی جدی شدم.
چرا اینگونه سراغم می آیی؟
من به تمنای گریه ات نیست،
که تا سال ها،
تا قرن ها،
تا پایان تلخی،
زیر این خاک سرد،
قصد خفتن کرده ام.
معرفتی مانده اگر
یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،
برای من،
لبخند بزن ،لبخند !!
مي گفتي عاشقم بود / از دنيا منو ربودي
با عشقت دلم رو سوزوندي / نقش دل من رو خوندي
اما بهم گفتي كه نميتوني بموني / بهت ميگم عاشقتم تو اينو ميدوني
تنها گذاشتي منو ... رفتي كتاب عشق ما رو بستي / منو غرق كردي تو مستي
بعد 2 سال هنوز تو دلم هستي / اين دل بدبخت رو شكستي
دم به دم تو فكرتم ... هر دم تو عشقم / درد من هنوز تو دلم ... من كجا برم بدون تو يار من !! يار من !!