-
تست روانشناسی برای زوج ها
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید. مثلاً اگر گزینه پ سوال ۱ را انتخاب کردید دیگر لزومی ندارد سوال ۲ و ۳ را پاسخ دهید فقط کافی است به سوال ۴ مراجعه کنید.
۱) بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲ ب) توکیو: رجوع به سوال ۳ پ) پاریس: رجوع به سوال ۴
۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحمانگیزی به گریه افتادهاید؟!
الف) بله: رجوع به سوال ۴ ب) خیر: رجوع به سوال ۳
۳) اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار میکنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر میکنید: رجوع به سوال ۴ ب) فوری از محل قرار میروید: رجوع به سوال ۵ پ) آنقدر صبر میکنید تا بیاید: رجوع به سوال ۶
۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟
الف) بله: رجوع به سوال ۵ ب) خیر: رجوع به سوال ۶
۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان میدهید؟
الف) از این کار امتناع میکنم : رجوع به سوال ۶ ب) برای مدت کوتاهی دستش را میگیرم: رجوع به سوال ۷ پ) پیشنهادش را قبول میکنم و دستش را میگیرم: رجوع به سوال ۸
۶) آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟
الف) بله: رجوع به سوال ۷ ب) خیر: رجوع به سوال ۸
۷) به نظرتان مدیر توانایی هستید؟
الف) بله: رجوع به سوال ۹ ب) خیر: رجوع به سوال ۱۰
۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟
الف) مرد: رجوع به سوال ۹ ب) زن: رجوع به سوال ۱۰ پ) اهمیتی ندارد: شخصیت نوع ۴
۹) آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟
الف) بله: شخصیت نوع ۲ ب) خیر: شخصیت نوع ۱
۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟
الف) بله: شخصیت نوع ۲ ب) خیر: شخصیت نوع ۳
-------------------------------------------------------
پاسخ تست:
شخصیت نوع یک؛ به شما تبریک میگوییم: شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید. حتی از منظر او شما زیبایی چشمگیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید. بلکه شخصیت شوخطبع و لطیفی دارید. شما فرد فرهیختهای هستید و میدانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقتتان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار میروید.
شخصیت نوع دو؛ کاملا" خوب: شما به راحتی همسرتان را جذب میکنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمیکنید. شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.
شخصیت نوع سه؛ بد نیست: شما نمیتوانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر آنها با شما کنار بیاید. سعی میکنید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانهای داشته باشید. شما در چشم دوستانتان فردی کاملاً صمیمی هستید.
شخصیت نوع چهار؛ مواظب باشید:شما نمیتوانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید. گاهی مواقع از خودتان بیتفاوتیهایی نشان میدهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید .
-
تست روانشناسی سلامت روحی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید!
۱- هنگامی که غمگین و ناراحت هستید ، آیا می توانید علت ناراحتی خود را پیدا کنید؟
همیشه 4 امتیاز
بیشتر اوقات 3 امتیاز
برخی مواقع 2 امتیاز
به ندرت 1 امتیاز
۲- هر چند وقت یک بار شما چیزهایی را خریداری می کنید ، ولی واقعا نمی توانید از پس هزینه های آن ها برآیید؟
همیشه 1امتیاز
بیشتر اوقات2 امتیاز
به ندرت 3 امتیاز
هرگز 4 امتیاز
۳- آیا شده که حرفی بزنید و بعد از گفتن آن پشیمان شده باشید؟
اغلب 1 امتیاز
گاهی 2 امتیاز
خیلی کم 4 امتیاز
هیچ وقت 3 امتیاز
۴- وقتی کسی شما را عصبانی کند ، در این صورت شما: با عصبانیت در مقابل او
می ایستید 2 امتیاز
به هیچ کس هیچ حرفی نمی زنید 1 امتیاز
همه جا از آن شخص گله و شکایت می کنید 3 امتیاز
به صورت آرام مساله را مطرح نمایید 4 امتیاز
۵- معمولا چند مدت طول می کشد که به خواب بروید؟
معمولا تا به رختخواب میروید می خوابید 3 امتیاز
20 دقیقه طول می کشد که بخوابی 4 امتیاز
خواب راحتی ندارید و سر جایتان می غلتید 1 امتیاز
یک ساعت یا بیشتر 2 امتیاز
۶- معمولا در چه شرایطی به خود این اجازه را می دهید که گریه کنید؟
وقتی ناراحتم و فقط دوستان نزدیک یا خانواده ام حضور دارند 3 امتیاز
هر زمان که احساس کنم نیاز به گریه دارم 4 امتیاز
هر کاری می کنم تا گریه نکنم 1امتیاز
وقتی که تنها هستم 2 امتیاز
۷- آیا احساس می کنید که دوستان خوبی دارید؟
جمع صمیمی از دوستان و اعضای خانواده دارم 4 امتیاز
افراد کمی در زندگی ام هستند 3 امتیاز
به سختی می توانم با دیگران ارتباط بر قرار کنم 2 امتیاز
تنها متکی به خودم هستم و نیاز به کسی ندارم 1 امتیاز
۸- تا چه حد به توانایی ها و استعدادهایتان اطمینان دارید؟
خیلی زیاد 4 امتیاز
زیاد 3 امتیاز
کم 2 امتیاز
اصلا 1 امتیاز
۹- چه چیزی باعث شادی و رضایت بیشتر در شما می شود یا به عبارتی باعث ایجاد انگیزه بیشتر در کارهایتان است؟
تحسین و تشویق دیگران 3 امتیاز
حس درونی خود 4 امتیاز
ترس از شکست 2 امتیاز
زنده ماندن و حفظ حیات 1 امتیاز
۱۰- از نظر من شادی و خوشبختی هر کس عمدتا بر پایه:
راه و روشی است که هر شخص در زندگی پیش میگیرد 4 امتیاز
اقتصاد جامعه 3 امتیاز اصولی است که هر کسی
از هما کودکی با آن تربیت شده 2 امتیاز
شانس و اقبال فرد است 1 امتیاز
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
امتیاز بین 32 تا 40
در این صورت باید به شما تبریک گفت. چرا که شما از لحاظ روحی و عاطفی در سلامت کامل هستید و باید به وجود خودتان افتخار کنید. شما توانسته اید با احساسات خود ارتباط خوبی بر قرار کنید .
امتیاز بین 24 تا 32
لازم است تا شما در شیوه زندگی خود کمی تجدید نظر کنید ، شرایط روحی شما به طرز نابسامانی در حالت نوسان است و اگر به همین منوال پیش بروید از لحاظ سلامت روحی دچار مشکل خواهید شد. شاید یافتن یک شغل جدید و یا حتی مشاوره کار مفید باشد .
به هر حال شما گاهی به خودتان اطمینان کامل دارید و برخی مواقع قادر هستید تا به احساسات خود به خوبی کنار بیایید .
امتیاز کمتر از 24
به شما توصیه می شود که به طور جدی تری به فکر سلامت روحی خود باشید و از کمکهای حرفه ای در این راه استفاده نمایید. ممکن است که مشکلی در زندگی خود داشته باشید و نیاز باشد تا برای دستیابی به آرامش و سلامت فکری خود آن مشکل را به نحوی تجزیه و تحلیل نمایید و راه حل مناسبی را برای آن بیابید .
-
تست سنجش افسردگی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قبل از تکمیل پرسشنامه متن زیر را به دقت مطالعه بفرمایید :
هنگام پاسخ به پرسشنامه هریک از عبارات زیر را به دقت بخوانید و دور عددی را که بیشتر با روحیه چند روز گذشته شما سازگار بود را خط بکشید . دقت کنید که به تمامی سوالات جواب بدهید .
اگر از میان عبارات توصیفی دو جواب مناسب خود را دیدید آن را که امتیاز بیشتری دارد انتخاب کنید و اگر مردد بودید به حدس و گمان متوسل شوید . هیچ سوالی را بدون جواب نگذارید.
(1)
0 غمگین نیستم
1 غمگین هستم
2 غم دست بردارم نیست
3 تحملم را از دست داده ام.
(2)
0 به آینده امید.ارم
1 به آینده امیدی ندارم
2 احساس می کنم آینده امید بخشی در انتظارم نیست
3 کمترین روزنه امیدی ندارم
(3)
0 ناکام نیستم
1 ناکام تر از دیگرانم
2 به زندگی گذشته ام که نگاه می کنم هرچه می بینم شکست و ناکامی است
3 آدم کاملا شکست خورده ای هستم
(4)
0 مثل گذشته از زنگی ام راضی هستم
1 مثل سابق از زندگیم لذت نمی برم
2 از زندگی رضایت واقعی ندارم
3 از هرکس و هر چیز که بگویی ناراضی هستم
(5)
0 احساس تقصیر نمی کنم
1 گاهی اوقات احساس تقصیر می کنم
2 اغلب احساس تقصیر می کنم
3 همیشه احساس تقصیر میکنم
(6)
0 انتظار مجازات ندارم
1 احساس می کنم ممکن است مجازات شوم
2 احساس می کنم مجازات می شوم
3 احساس می کنم مجازات می شوم
(7)
0 از خودم راضی هستم
1 از خودم ناراضی هستم
2 از خودم بدم می آید
3 از خودم متنفرم
(8)
0 بدتر از سایرین نیستم
1 از خودم به خاطر خطاهایم انتقاد می کنم
2 همیشه خودم را به خاطر خطا هایم سرزنش می کنم
3 برای هر اتفاق بدی خود را سرزنش می کنم
(9)
0 هرگز به فکر خودکشی نمی افتم
1 فکر خود کشی به سرم زده اما اقدامی نکرده ام
2 به فکر خود کشی هستم
3 اگر بتوانم خودکشی می کنم
(10 )
0 بیش از حد معمول گریه نمی کنم
1 بیش از گذشته گریه می کنم
2 همیشه گریانم
3 قبلا گریه می کردم اما حالا با آنکه دلم هم می خواهد نمی توانم گریه کنم
(11)
0 کم حوصله تر از گذشته نیستم
1 کم حوصله تر از گذشته هستم
2 اغلب کم حوصله هستم
3 همیشه کم حوصله هستم
(12)
0 مثل همیشه مردم را دوست دارم
1 به نسبت گذشته کمتر از مردم خوشم می اید
2 تا حدود زیادی علاقه ام را نسبت به مردم از دست داده ام
3 از مردم قطع امید کرده ام و به آنها علاقه ای ندارم
(13)
0 مانند گذشته تصمیم می گیرم
1 کمتر از گذشته تصمیم می گیرم
2 نسبت به گذشته تصمیم گیری برایم دشوار تر شده
3 قدرت تصمیم گیریم را از دست داده ام
(14)
0 جذابیت گذشته ها را ندارم
1 نگران هستم جذابیتم را از دست بدهم
2 احساس می کنم هر روز که می گذرد جذابیتم را بیشتر از دست می دهم
3 زشت هستم
(15)
0 به خوبی گذشته کار می کنم
1 به خوبی گذشته ها کار نمی کنم
2 برای اینکه کاری بکنم به خودم فشار زیادی میآورم
3 دستم به هیچ کاری نمی رود.
(16)
0 مثل همیشه خوب می خوابم
1 مثل گذشته خوابم نمی برد
2 یکی دو ساعتی زودتر از معمول از خواب بیدار می شوم؛ خوابیدن دوباره برایم مشکل است
3 چند ساعت زودتر از معمول از خواب بیدار می شوم و دیگر خوابم نمی رود
(17)
0 بیشتر از گذشته خسته نمی شوم
1 بیش از گذشته خسته می شوم
2 انجام هر کاری خسته ام می کند
3 از شدت خستگی هیچ کاری از عهده ام ساخته نیست
(18)
0 اشتهایم تغییر نکرده است
1 اشتهایم به خوبی گذشته نیست
2 اشتهایم خیلی کم شده
3 به هیچ چیز اشتها ندارم
(19)
0 اخیرا وزن کم نکرده ام
1 بیش از دو کیلو و نیم وزن کم نکرده ام
2 بیش از پنج کیلو وزن بدنم کم شده است
3 بیش از هفت کیلو وزن کم کرده ام
(20)
0 بیش از گذشته بیمار نمی شوم
1 از سردرد و دل درد و یبوست کمی ناراحتم
2 بشدت نگران سلامتی خود هستم
3 آنقدر نگران سلامتی خود هستم که دستم به هیچ کاری نمی رود
(21)
0 میل جنسی ام تغیر نکرده است
1 میل جنسی ام کمتر شده است
2 میل جنسی ام خیلی کمتر شده است
3 کمترین میل جنسی در من نیست
------------------------------------------
جواب :
طبیعی 10 – 0
افسردگی ملایم 17 – 10 نیاز به مشاوره و پیگیری مداوم
افسرگی متوسط 23 – 17 نیاز به مشاوره و پیگیری مداوم
افسردگی کمی بالا 42 – 23 نیاز به پیگیری و مشاوره و دارو درمانی در صورت نیاز
-
تاریخ روانشناسی
نگاه اجمالی
روانشناسی یکی از قدیمیترین نظام علمی و هم یکی از جدیدترین آنهاست. اندیشههای مربوط به انسان و ماهیت او بسیاری از کتابهای «مذهبی و فلسفی» را پرکرده است. حتی قرنهای چهارم و پنجم پیش از میلاد «افلاطون ، ارسطو و دیگر دانشمندان» یونان باستان با بسیاری از مسائلی که روان شناسان امروزی با آنها سر و کار دارند، دست و پنجه نرم میکردند. مسائلی مانند:
«حافظه ، یادگیری ، انگیزش (Motivation) ، ادراک (Perception) ، رویا و رفتار ناهنجار (Abnormal Behavior)» در روان شناسی گذشته و حال مطرح بوده و میباشد . بنابراین در موضوع روانشناسی بین گذشته و حال یک استمرار بنیادی وجود دارد. روانشناسان این پیوند بین گذشتهها و حال را برای کاوش جالب و سودمند یافتهاند و این خود سبب شده که «تاریخ روانشناسی» به عنوان یک زمینه مطالعاتی و حتی تحصیلی در آید.
تاریخ روانشناسی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگاه اجمالی
روانشناسی یکی از قدیمیترین نظام علمی و هم یکی از جدیدترین آنهاست. اندیشههای مربوط به انسان و ماهیت او بسیاری از کتابهای «مذهبی و فلسفی» را پرکرده است. حتی قرنهای چهارم و پنجم پیش از میلاد «افلاطون ، ارسطو و دیگر دانشمندان» یونان باستان با بسیاری از مسائلی که روان شناسان امروزی با آنها سر و کار دارند، دست و پنجه نرم میکردند. مسائلی مانند:
«حافظه ، یادگیری ، انگیزش (Motivation) ، ادراک (Perception) ، رویا و رفتار ناهنجار (Abnormal Behavior)» در روان شناسی گذشته و حال مطرح بوده و میباشد . بنابراین در موضوع روانشناسی بین گذشته و حال یک استمرار بنیادی وجود دارد. روانشناسان این پیوند بین گذشتهها و حال را برای کاوش جالب و سودمند یافتهاند و این خود سبب شده که «تاریخ روانشناسی» به عنوان یک زمینه مطالعاتی و حتی تحصیلی در آید.
اهمیت تاریخ روانشناسان
روانشناسی که امروز با آن سروکار داریم (در سطح تحصیلی و حرفهای) شاخه شاخه شده و چند پاره است. بعضی از روان شناسان بر کارکردهای « شناختی» تاکید دارند، بعضی به نیرویهای ناهوشیار علاقه منداند و دیگران با رفتار آشکار یا با فرآیندهای «فیزیولوژیکی و شیمیایی» سروکار دارند. و به نظر میرسد این رویکردها با هم وجه اشتراک زیادی نداشته باشند، جز این که همه آنها علاقهمند به «ماهیت انسان» هستند.
در این میان تنها چارچوبی که این زمینهها و رویکردها مختلف را به هم پیوند میزند و آنها محتوای منسجمی میدهد «تاریخ» آنهاست : یعنی تکامل روانشناسی به عنوان یک نظام علمی مستقل. تنها با بررسی خاستگاههای روان شناسی و مطالعه تحول آن در طی زمان است که میتوانیم ماهیت روان شناسی به عنوان یک نظام علمی مستقل ماهیت روان شناسی امروز را به وضوح درک کنیم.
در کنار آن تاریخ روان شناسی به خودی خود «داستانی جذاب» است، که در آن صحنههایی از نمایشهای انسانی ، تاثرآور ، قهرمانی ، انقلاب و حتی با سهمی از امور جنسی و مواد مخدر (سو مصرف مواد) به چشم میخورد. حرکتهای نادرست ، اشتباهات و سو تفاهمها همواره وجود داشتهاند، اما همواره تحولی روشن وجود داشته است که روان شناسی معاصر را شکل داده است و تبینی برای غنای فعلی آن فراهم آورده است.
مشکلات باز سازی گذشته روان شناسی
دادههای تاریخی ، یعنی اطلاعاتی که تاریخ دانان برای بازسازی «زندگیها ، رویدادها و دورههای زمانی» بکار میبندند .و مقدار زیادی با دادههای علمی تفاوت دارد. برخلاف دادههای علمی دادههای تاریخی را نمیتوان « بازسازی یا تکرار» کرد. تاریخ یک پدیده «همه یا هیچ» است. چیزی یک بار روی میدهد و دیگر تکرار پذیر نیست . این وضع باعث شده که همواره دادههای تاریخی با شک نگریسته شود، چرا که همواره امکان تحریف و اشتباه وجود دارد. در بازسازی گذشته روان شناسی نیز وضع بر همین منوال است. موارد زیادی در تاریخ روان شناسی وجود دارد که بعدا معلوم شده است که «غلط ، دروغ و تحریف شده» هستند. برای این تحریفات در روان شناسی سه منبع عمده را میتوان نام برد.
دادههای گم شده یا منع شده
گاهی تحریف به خاطر «دادههای مفقود شده یا به عمد منتشر نشده» است . یک نمونه از این دست پیدا شدن ده جعبه بزرگ از دست نوشتههای «فخنر» (Fechner) در سال«1983 م» است برای مدتی بیش از صد سال روان شناسان از وجود این خاطرات و یادداشتها که بین سالها ی «1928 تا 1979» را شامل میشود، (مهمترین و اولین سالهای تاریخ روان شناسی) بیخبر بودند. نمونه دیگری از این موارد به یادداشتها و نامهها «زیگموند فروید» ( Freud) برمیگردد. او در سال«1939 م» در گذشت از آن زمان به بعد نامه و یادداشتهای بسیاری منتشر شدهاند.
اما برخی از اسناد و نامهها بنا به درخواست و ارثان فروید تا پاسی گذشته از قرن بعد نیز در اختیار عموم قرار داده نخواهد شد. یک فروید شناس در این مورد میگوید که تاریخ در اختیار گذاردن این مطالب گوناگون است. یکی از نامههای پسر ارشد فروید که به فروید نوشته شده تا سال « 2013 م» مهروموم شده است و دیگری تا سال «2032 م ». نقطه جالب آنکه نامه یکی از مشاوران فروید تا سال «2102 م» یعنی 177 سال پس از مرگ اومنتشر نخواهد شد. این موضوع آدمیرا به این فکر میاندازد که در آن نامه چه چیزی وجود دارد که ایگونه سری از آن نگهداری میشود؟
دادههای تحریف شده در ترجمه
یک ضرب المثل ایتالیایی میگوید:«ترجمه یعنی خیانت». در این مورد دادهها در دسترس هستند. اما به طریقی تحریف شدهاند. شاید به دلیل ترجمه غلط از یک زبان به زبانی دیگر «عمدا یا سهوا» توسط خود فرد یا مشاهدهگر در نیت رویدادهای مربوطه تغییر داده شدهاند. برای مثال سه مفهوم اساسی در نظریه فروید از ساختار شخصیت (Id ، Ego و Superego) اصطلاحاتی ترجمه شده هستند که اندیشههای فروید را بدرستی انتقال نمیدهند. در این مورد وضع به گونهای است که جامعه روان کاوی پیشنهاد کرد که در ترجمه کارهای فروید تجدید نظر شود، زیرا تاکنون نظری تعریف شده از اندیشههای او ارائه شده است.
دادههای خود تائید کننده
دادههای تاریخی ممکن است توسط اعمال خود شرکت کنندگان در ثبت رویدادهای اساسی تحت تاثیر قرار گیرند. آنان ممکن است برای حفظ خود یا بالا بردن موقعیت اجتماعی شان آگاهانه یا نا آگاهانه اطلاعات غلطی در اختیار ما قرار میدهند. برای مثال «بی . اف. اسکینر» (B.F. Skinner) رفتارگرایی سرشناس در مورد برنامه روزانه خود در جایی نوشت:
« من ساعت شش صبح از خواب برمیخواستم تا هنگام صبحانه مطالعه میکردم. سپس به کلاسها ، آزمایشگاهها و کتابخانهها میرفتم. در ضمن روز، بیش از پانزده دقیقه وقت برنامه ریزی نشده نداشتم. تا ساعت 9 شب مطالعه میکردم و... هرگز به دیدن فیلم یا تماشای نمایش نمیرفتم ...با دخترها معاشرت کمی داشتم...» این توصیف مفیدی است، اما دوازده سال بعد از چاپ این مطلب و 51 سال بعد از خود واقعه اسکینز انکار کرد که در دوران تحصیل آن چنان سخت کوش و نرمش ناپذیر بوده است. او مینویسد: «من بیش از آنچه که زندگی واقعی امرا به یاد آورم، خود نمایی خود را به یاد میآورم.»
-
تاثیرات پیشینیان بر روانکاوی
نظریات مربوط به ذهن ناهشیار و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
در اوایل قرن هجدهم لایب نیتز بر طرح نظریه موناد شناسی خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتی از وضوح یا هشیاری که از ناهشیاری کامل تا وضوح یا هشیاری قطعی تغییر میکند، عنوان کرد. یک قرن بعد یوهان فریدریچ هربارت ، فیلسوف و مربی آلمانی ، مفهوم ناهشیار لایب نیتز را به مفهوم آستانه هشیاری توسعه داد. گوستاو فخنر نیز در تدوین نظریهها درباره ناهشیار خدمت کرد. پیشنهاد او مبنی بر این که ذهن را میتوان با یک قطعه یخ قیاس کرد، تاثیر بیشتری در اندیشه فروید بر جای گذاشت.
تاثیرات پیشینیان بر روانکاوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نظریات مربوط به ذهن ناهشیار و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
در اوایل قرن هجدهم لایب نیتز بر طرح نظریه موناد شناسی خود اقدام کرد که در آن درجات متفاوتی از وضوح یا هشیاری که از ناهشیاری کامل تا وضوح یا هشیاری قطعی تغییر میکند، عنوان کرد. یک قرن بعد یوهان فریدریچ هربارت ، فیلسوف و مربی آلمانی ، مفهوم ناهشیار لایب نیتز را به مفهوم آستانه هشیاری توسعه داد. گوستاو فخنر نیز در تدوین نظریهها درباره ناهشیار خدمت کرد. پیشنهاد او مبنی بر این که ذهن را میتوان با یک قطعه یخ قیاس کرد، تاثیر بیشتری در اندیشه فروید بر جای گذاشت.
فروید در چند کتاب خود از عناصر سایکو فیزیک فخنر نقل قول کرده و بعضی مفاهیم عمده از جمله اصل لذت ، مفهوم انرژی روانی و اهمیت پرخاشگری را از کارهای فخنر اقتباس کرده است. بنابراین فروید نخستین کسی نبود که ذهن ناهشیار انسان را کشف کرد و یا حتی بطور جدی آن را مورد بحث قرار داد. او اعتراف کرد که فیلسوفان پیش از وی بطور گستردهای به آن پرداختهاند.
نظریات مربوط به آسیب شناسی روانی و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
در خلال قرن نوزدهم دو مکتب فکری عمده در آسیب شناسی روانی وجود داشت: تنی و روانی. در مکتب تنی این عقیده وجود داشت که نابهنجاریهای رفتاری علت بدنی دارد. مکتب روانی به توجیه علل ذهنی یا روانی اختلالات رفتاری متوسل میشد. روی هم رفته مکتب تنی بر روانپزشکی قرن نوزدهم مسلط بود و روانکاوی به عنوان جنبهای از طغیان علیه این جهت گیری تنی بوجود آمد.
کاربرد هیپنوتیزم و تاثیر آنها بر ظهور روانکاوی
پیش از آن که فروید نشر عقاید خود را آغاز کند، اصطلاح روان درمانی به گونه گستردهای بکار میرفت. در این حیطه عمدتا تاکید بر کاربرد هیپنوتیزم در فرآیند درمان اختلالات روانی بود. ژان شارکو و پیر ژانه از جمله افرادی بودند که برای درمان بیماری هیستری از هیپنوتیزم استفاده میکردند.
نظریه داروین و تاثیر آن بر رونکاوی
داروین اندیشههایی را مورد بحث قرار داد که بعدها فروید آنها را به عنوان موضوعات اصلی در روانکاوی مطرح کرد. از جمله فرآیندهای روانی ناهشیار و تعارضها ، اهمیت رویاها ، نمادگری نهفته نشانههای عجیب رفتار. نظریههای داروین همچنین اندیشههای فروید را درباره رشد کودکی تحت تاثیر قرار داد.
آغاز روانکاوی
فروید سردمدار روانکاوی در سال 1856 در اتریش چشم به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات پزشکی با این که مایل بود تمام وقت خود را به مطالعه و تحقیق بگذراند، برای تامین معاش خود و خانوادهاش به ناچار پزشکی را پیشه خود ساخت. ولی در عین حال به مطالعه و تحقیق میپرداخت و نتیجه تحقیقات خود را به رشته تحریر در میآورد و منتشر میساخت. فروید چون علاقه ویژهای به بررسی و درمان بیماریهای عصبی داشت، برای تکمیل اطلاعات خود در این زمینه به پاریس رفت و یک سال با روانپزشک معروف فرانسوی ژان شارکو کار کرد و مانند او به وسیله خواب تلقینی به درمان بیماری هیستری پرداخت، ولی چیزی نگذشت که این روش را کنار گذاشت و روش درمانی ژوزف بروئر را که با گفتگوی با مریض ، هیستری را معالجه میکرد، مناسبتر تشخیص داد و چندی با بروئر همکاری نمود.
در سال 1895 بروئر و فروید کتاب پژوهشهایی درباره هیستری را منتشر کردند که اغلب نقطه آغاز رسمی روانکاوی تلقی میشود. بعدها او کار تاریخی خودکاوی را به عنوان وسیلهای برای درک بهتر خویش و بیمارانش در پیش گرفت و روشی را بکار برد، تحلیل رویا نام نهاد. خودکاوی او تقریبا دو سال طول کشید و سرانجام در کتاب تعبیر رویاها منتشر شد. فروید در سالهای بعد از 1900 عقاید جدید خود را تدوین کرد و به ترتیب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره و سه مقاله درباره نظریه جنسیت را منتشر کرد و به تدریج عقاید وی مورد استقبال مجامع علمی قرار گرفت. با ایراد چند سخنرانی به دریافت درجه دکترای افتخاری در روان شناسی نایل شد.
روانکاوی بعد از تاسیس
تسلط انحصاری فروید بر روانکاوی نوین دیری نپایید. هنوز بیست سالی از بنیانگذاری این جنبش نگذشته بود که توسط روانکاوانی که در یک یا چند موضوع بنیادی با فروید مخالف بودند، به گروههای رقیب تجزیه شدند. فروید واکنش مناسبی به این مخالفان نشان نداد. وی همین که این افراد از آموزشهای او روی گرداندند، بدون توجه به روابط نزدیک شخصی یا حرفهای آنها ، همگی را بیرون انداخت و دیگر هرگز با آنان صحبت نکرد. این گروه ، شامل کارل یونگ ، آلفرد آدلر ، کارن هورنامی گروه نوفرویدیها را تشکیل میدادند. آنها با وجود این که از اصول و مقدمات اصلی اندیشههای فروید جانبداری میکردند، اما در طول سالها جنبههای معینی از نظام فروید را اصلاح کردند و بسط دادند.
افرادی نیز چون گوردون آلپورت ، هنری مورای و اریک اریکسون بعد از مرگ فروید رویکردهای خود را پرورش دادند. اینان کسانی نبودند که با فروید مخالفت کرده باشند و هرگز فرویدی سختآئین نیز نبودند، بلکه عقاید خود را از اندیشههای فروید گرفتند، یا عقاید فروید را بسط دادند و یا در مخالفت با آثار فروید گام برداشتند.
میراث امروزین روانکاوی
برخی از دیدگاههای معاصر شباهت اندکی با دیدگاههای فروید دارند و به سختی میتوان آنها را وابسته به روانکاوی دانست. گوناگونی و چندپارگی در روانکاوی چشمگیر است و مکاتب فرعی آن خیلی بیشتر از سایر مکاتب مثلا رفتار گرایی است. تعداد و گوناگونی آنها بر اهمیت این رویکرد که یک قرن پیش توسط فروید آغاز شد، صحه میگذارد.
-
برخورد نزدیك با خودم
روانشناسان میگویند خودآگاهی هم قدم اول و هم قدم آخر در به دست آوردن مهارتهای زندگی است.
فرض كنید كه سیذارتا ( نام اصلی بودا) تا آخر عمر در همان قصر فانتزی پدرش میماند و هیچوقت نمیفهمید كه رنج، بیماری، پیری و مرگ وجود دارد. اگر بودا به این واقعیتهای بشری آشنا نمیشد و آن را به خودش نسبت نمیداد، حالا نقشههای دینی دنیا رنگهای دیگری داشتند. تنها اگر بودا به خودآگاهی نرسیده بود...
.
برخورد نزدیك با خودم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روانشناسان میگویند خودآگاهی هم قدم اول و هم قدم آخر در به دست آوردن مهارتهای زندگی است.
فرض كنید كه سیذارتا ( نام اصلی بودا) تا آخر عمر در همان قصر فانتزی پدرش میماند و هیچوقت نمیفهمید كه رنج، بیماری، پیری و مرگ وجود دارد. اگر بودا به این واقعیتهای بشری آشنا نمیشد و آن را به خودش نسبت نمیداد، حالا نقشههای دینی دنیا رنگهای دیگری داشتند. تنها اگر بودا به خودآگاهی نرسیده بود...
همه اتفاقات بزرگ از آنجا شروع میشود كه ما به گوشههای خانه وجودمان دوباره سرك بكشیم. از دور وراندازش كنیم. از طرح زیبایش لذت ببریم و از رنگ كدرش دلمان بگیرد.
منفذهایی كه باعث نفوذ سرما میشود را پیدا كنیم و باروتهای خیسنخوردهای كه میتوانند منفجرمان كنند را لااقل بشناسیم. پیهایش را بكاویم و به محكمبودن یا نبودن ستونهایش مطمئن شویم.
همه اتفاقات بزرگ از نگاهكردن به آینه شروع میشود. این را حتما بارها و بارها در فیلمها دیدهاید.
عبور از مرحله آینهای
واقعا اینی كه الان هستیم ریشه در كجا دارد؟ این سیستمی كه یكجور خاص فكر میكند، یك ارزشهای خاصی دارد، یكجور خاص احساسهایش را بروز میدهد و یكسری علاقهها و انگیزههای خاص دارد چهجوری به وجود آمده؟ روانكاوهای جدیدتر میگویند همه چیز از مرحله آینهای شروع شده است.
وقتی ما برای اولین بار توی 6 ماهگی تا 2 سالگیمان خودمان را در آینه نگاه كردیم و دانستیم این موجود عجیب و غریب توی آینه، خود ماییم، چیزی درون ما تشكیل شده است به نام «من». بعدها ما هر وقت خواستهایم به خودمان فكر كنیم، این «من» برآمده از آینه، محور همه چیز بوده و لااقل به گمان خودمان همه چیز را او راه میانداخته است.
عبور از مرحله بحرانی
اگر مرحله آینهای یادمان نباشد بحران نوجوانی حتما در حافظهمان مانده است. در نوجوانی دوباره وضعیت قرمز میشود و آینه باز پررنگتر میشود. آینه بر میگردد تا این بار مناسب بودن یا نبودن هیكلمان را در آن تخمین بزنیم و همزمان به قوانین لعنتی اطرافمان فكر كنیم. خیلیها میگویند اصل قضیه همین جاست.
اینجاست كه ما بعضی از ارزشهای پدر و مادر را میگیریم و بعضی را نفی میكنیم و این رد و قبولها میشوند پایه هویتمان؛ اینجاست كه یك تصویر ثابت بدنی از خودمان توی ذهنمان شكل میگیرد كه یا دوستش داریم یا از آن متنفریم یا بیخیال با آن كنار آمدهایم. در عبور از مرحله بحران هویت است كه ما تصمیم میگیریم چه كاره این دنیا شویم، با چه جور آدمی زندگی كنیم و چهجوری به دنیا نگاه كنیم.
روانشناسان آمریكایی سالهای اوج این بحران هویت را بین 18تا 22سالگی میدانند البته به این فرض كه فرد وارد دانشگاه شود. خیلیها متأسفانه بیشتر از حد طبیعی در این بحران توقف میكنند و هویتشان همچنان پا در هوا میماند.
یكی از مهمترین دلیلهای این قضیه این است كه احتمالا آنها یك بار ننشستهاند درست و حسابی سنگهای خودشان را با خودشان وا بكنند و به مهارت خودآگاهی برسند. خودآگاهی، توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، نیازها و ترسها و انزجارهاست. با هم سری به دنیای خودمان بزنیم:
من چه شخصیتی دارم؟
توی اتوبان یك اتومبیل توی لاین خودش نیست و ناشیانه یا موذیانه به شما هم راه نمیدهد. وقتی كه بالاخره به هر طریقی از كنارش عبور میكنید هم شما و هم كنار دستیتان معمولا برمیگردید و به چهره راننده اتومبیل خطاكار نگاه میكنید. توی این نگاه جز شماتت، شما دنبال یك چیز دیگر هم هستید.
میخواهید ببینید طرف چه شخصیتی دارد كه اینجور رانندگی میكند. شما توی همان نگاه هم دارید رانندگی را به شخصیت پیوند میدهید و هم شخصیت را به قیافه. اما میشود با قیافه شخصیت را تشخیص داد. اگر خودتان با خودتان روراست باشید، میفهمید كه برچسب شخصیتی كه به قیافهتان میچسبانند، چندان هم با شما جور در نمیآید.
شخصیت خیلی پیچیدهتر از تیپ بدنی ما آدمهاست. شخصیت، یك مجموعه از ویژگیهاست كه در طول یك عمر لااقل 18ساله به ما رسیده است. برای اینكه ما بدانیم چه شخصیتی داریم راههای غلط و درست بسیاری وجود دارند.
راههای غلط پیبردن به شخصیت
1 - انجام یك تست ساده روانشناسی رنگها یا كشیدن یك نقاشی یا دستخط یا تستهای بازاری دیگر. جواب این تستها مثل فالها یا آنقدر كلیاند كه در مورد همه درست در میآید! و یا آنقدر جزئی كه در واقع چیزی در مورد شخصیتتان به شما نمیگوید. اعتبار علمی آنها هم كه سالهاست زیر سؤال است.
2 - سؤالكردن از دوستان تازه یا هم اتاقی جدید یا همكاران. ما خودمان میدانیم كه هیچوقت كسی كه تنها دو روز است با ما آشناست نه شناخت كافی از ما دارد و نه آنقدر صمیمی است كه ضعفهایمان را بگوید.
معمولا ما در اوایل هر رابطهای یك ویترین از خودمان ارائه میدهیم و جنسهای بنجل را توی انباری پنهان مــــیكنیم. نظر همكاران، همكلاسیها و همانجمنیهایتان در یك محفل ادبی هم ملاك خوبی برای شناسایی شخصیت شما نیست.
آنها فقط معمولا بعدی از زندگی شما را میبینند؛ بعد كاری یا بعد تحصیلی یا بعد هنری. هیچگاه نمیتوان قضاوتی كه آنها در مورد ناتوانی یا تواناییتان مثلا در تحصیلات میكنند را به كل شخصیت تعمیم داد.
دانستن شخصیت كافی نیست!
جواب دادن به 30 سؤال زیر (داخل كادر) میتواند حسابی زیر و بالای شخصیت شما را در بیاورد. اما این كافی نیست؛ شما علاوه بر آن، باید توانایی هوشی خودتان را هم مشخص كنید.
برای اینكه دقیقا بدانید چه نوع هوشی در شما بیشتر وجود دارد هم تجربیات زندگیتان میتواند كمكتان كند و هم یكی از شمارههای همشهری جوان كه در همین صفحه ما در كنار تاثیر فیلمها بر هوشها، انواع این هوشها را هم شرح دادهایم.
ضمن اینكه شما باید نیازهای سنی كه در آن قرار دارید را بهخوبی بشناسید و برای رفع نیازهایتان برنامه بلندمدت یا كوتاهمدت داشته باشید.
دانستن شخصیت و خودآگاهی، گرچه قدم اول است اما هیچگاه كافی نیست. اینكه ما صادقانه با خودمان روبهرو شویم، وقتی ارزش پیدا میكند كه ما جاهایی از وجودمان را كه دوستشان نداریم یا موجب آزار دیگران میشود، بشناسیم و در مورد تغییر كردنشان فكر كنیم.
بعضی چیزها تغییرناپذیرند. اینكه من قدم بلند است یا یك قسمت از بدنم را از دست دادهام، چیزی نیست كه بتوانم برایش كاری كنم، حتی اگر دوستش نداشته باشم. اما بسیاری از خصوصیاتمان را میتوانیم تا حدی تغییر دهیم.
رویكردی كه در این صفحه به عنوان مهارتهای مقابلهای یا مهارتهای زندگی دنبال میشد و میشود، برای انجام همین تغییرات است. وقتی كه تغییر كردیم - حتی كم - دوباره میتوانیم به خانه وجودمان سرك بكشیم، از رنگ روشنش لذت ببریم و فكری برای طرحش كه كمی كج وكوله شده است بكنیم، سوراخ سمبههایش را یك بار دیگر نگاه كنیم و باروتهایش را توی یك جای بیخطر منفجر كنیم.
راههای درستتر پیبردن به شخصیت
1 - خودتان، خودتان را بشناسید. هیچكس از خودش به خودش نزدیكتر نیست. تنها كافی است قسمتی از شخصیتتان را جا نیندازید، منظم فكر كنید و عادلانه در مورد خودتان قضاوت كنید.
2 - از دوستان صمیمی و قدیمی بپرسید. دوستانی كه از كودكی یا نوجوانی، شما را میشناسند و فراز و نشیبهای زندگی شما و رفتار شما را در موقعیتهای مختلف دیدهاند، ملاكهای خوبی برای ارزیابی شخصیت شما هستند؛ به شرطی كه هنوز صمیمیت گذشته وجود داشته و در مراحل مهمی مثل بحران هویت از هم دور نبوده باشید. البته همیشه باید توجه داشت كه شخصیتی كه دوستتان دارد، به هر حال در قضاوت در مورد شما تأثیرگذار است و به قول دانشمندان تفسیرش سوگیری دارد.
3 - از ابزارهای معتبر استفاده كنید. شما همیشه برای حل مشكلات روانشناختی سراغ روانشناس یا مشاور نمیروید. روی تابلو مراكز مشاوره یك عبارت دیگر هم با عنوان «سنجش هوش و شخصیت» حك شده است.
روانشناسها، ابزارهایی علمیتر از تستهای بازاری دارند. این ابزارها از سالها تحقیق در مورد ابعاد شخصیتی آدمی به دست آمده است. یكی از معتبرترین تستهایی كه ممكن است یك روانشناس روی شما اجرا كند، تست 5 عامل شخصیت است.
نگاهی به مادههای این 5 عامل میتواند به شما هم كمك كند بدانید وقتی میخواهید شخصیتتان را بسنجید، باید دنبال چه چیزهایی باشید. روانشناسانی كه به مدل
5 عاملی شخصیت معتقدند، میگویند در هر كدام از ما درجههایی از ویژگیهای زیر وجود دارد:
1 - ثبات هیجانی: آیا شما آدم دمدمیمزاجی هستید؟ آیا شما همیشه غمگینید؟ آیا شما اغلب خوشحالید؟
2 - برونگرایی: شما از بودن با دیگران بیشتر لذت میبرید یا در خود بودن یا اینكه وسط این دو طیف قرار دارید؟
3 - باز بودن در مقابل تجارب جدید: شما با جاهای جدید، افكار جدید و هنرهای جدید حال میكنید یا نه كلا آدم كلاسیكی هستید؟
4 - توافقپذیری: وقتی در یك جمع قرار میگیرید، دوست دارید ساز خودتان را بزنید یا معمولا نظر گروه را میپذیرید؟
5 - وظیفهشناسی: آیا در مقابل مسئولیتی كه به شما میسپارند باوجدانید یا سمبل میكنید؟
جوابدادن به همین 5 سؤال هم میتواند كلیت شخصیتتان را برایتان معلوم كند اما اگر میخواهید ریزتر شوید، در مورد ویژگیهای زیر هم به خودتان فكر كنید. یادتان باشد كه هركسی در یك طیف از این ویژگیها قرار میگیرد.
در مورد ثبات هیجانی
1 - اضطراب: آیا شما دلشوره زیادی تجربه میكنید؟
2 - خصومت: آیا شما آدمی كینهای هستید؟
3 - افسردگی: آیا معمولا احساس غمگینی میكنید؟
4 - خودآگاهی: آیا بعد از انجام دادن فعالیتها در مورد خودتان فكر میكنید؟
5 - تكانشگری: آیا یكدفعه عصبانی میشوید؟
6 - آسیبپذیری: آیا كلا آدم حساس و زودرنجی هستید؟
در مورد برونگرایی
1 - گرمی: آیا كلا با دیگران گرم میگیرید؟
2 - گروهگرایی: آیا ترجیح میدهید كارهایتان را بیشتر گروهی انجام دهید؟
3 - شجاعت: آیا به راحتی میتوانید حق خودتان را بگیرید بدون اینكه احترام كسی را خدشهدار كنید؟
4 - فعالیت: آیا كلا آدم اكتیوی هستید؟
5 - هیجانجویی: آیا زیاد دنبال موقعیتهای هیجانبرانگیز میروید؟
6 - هیجانهای مثبت: آیا كلا آدم خوشبین و شادی هستید؟
در مورد باز بودن در مقابل تجارب جدید
1 - تخیلیبودن: آیا زیاد در تخیلات خودتان در مورد گذشته و آینده سیر میكنید؟
2 - زیباییشناسی: آیا قدرت درك زیباییهای موجود در اشیای زندگی روزمره یا آثار هنری را دارید؟
3 - احساسی: آیا به رمانتیكبودن معروفید؟
4 - جدیت: آیا در انجام دادن كارها حسابی پیگیرید؟
5 - اندیشمند بودن: آیا در مورد خیلی از چیزها یا حوادث اطراف، نظریههای خاص خودتان را دارید؟
6 - ارزشیبودن: آیا به ارزشهای خاص خودتان زیاد اهمیت میدهید؟
در مورد توافقپذیری
1 - اعتماد: آیا كلا آدمی هستید كه به دیگران اعتماد دارید؟
2 - خلوص: آیا توی كارهایتان خردهشیشه زیاد دارید؟
3 - نوعدوستی: آیا فعالیتهای بشردوستانه مثل هلال احمر برایتان مهم است؟
4 - اجابت: آیا وقتی قولی را دادید به آن وفادارید؟
5 - فروتنی: كلا آدم متواضعی هستید یا مغرورید؟
6 - مهربانی: آیا دیگران شما را آدم دلرحمی میدانند؟
در مورد وظیفهشناسی
1 - صلاحیت: آیا توی كاری كه دارید صلاحیت حرفهای دارید؟
2 - منظمبودن: كلا آدم با نظم و ترتیبی هستید یا نظم، خیلی برایتان مهم نیست؟
3 - فرمانبرداری: آیا زیر كار دررو هستید یا معمولا حرف بالاسرتان را گوش میكنید؟
4 - تلاشهای پیشرفت: آیا سعی میكنید در تحصیل یا كارتان، قدمهای رو به جلویی بردارید یا به موقعیت فعلی رضایت دادهاید؟
5 - خود انضباطی: آیا هرازگاهی خودتان را مجبور به منظمكردن كارهایی كه بهتان محول شده میكنید؟
6 - تاملگری: آیا گاهی در مورد كارهای محوله منتقدانه فكر میكنید؟
-
روشهای تغییر حالات روانی در راهی درست و منحصر به فرد
ذهن شما همانند یك كامپیوتر، بدنتان را اداره می كند.
شغل خود را از دست داده اید؟ ناراحتی قلبی،سرطان یا به دیگر امراض خطرناك
مبتلا هستید؟ وسایل منزل تان به سرقت رفته است؟ در مسیر زندگی سر درگم شده اید؟
در سنین پیری، احساس تنهائی می كنید؟ احتمال وقوع اتفاقی ناخوشایند را برای
فرد مورد علاقه خود می دهید؟ ارزش سهامتان سقوط كرده یا حقوق ماهیانه شما
كاهش یافته است؟ احساس ناتوانی و بیچارگی می كنید؟ افسرده شده اید؟ فكر می كنید مغزتان از كارآیی مطلوب برخوردار نیست؟ سیستم بدنتان نارساست؟ علایم بیماری در شما بروز كرده است؟…
روشهای تغییر حالات روانی در راهی درست و منحصر به فرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ذهن شما همانند یك كامپیوتر، بدنتان را اداره می كند.
شغل خود را از دست داده اید؟ ناراحتی قلبی،سرطان یا به دیگر امراض خطرناك
مبتلا هستید؟ وسایل منزل تان به سرقت رفته است؟ در مسیر زندگی سر درگم شده اید؟
در سنین پیری، احساس تنهائی می كنید؟ احتمال وقوع اتفاقی ناخوشایند را برای
فرد مورد علاقه خود می دهید؟ ارزش سهامتان سقوط كرده یا حقوق ماهیانه شما
كاهش یافته است؟ احساس ناتوانی و بیچارگی می كنید؟ افسرده شده اید؟ فكر می كنید مغزتان از كارآیی مطلوب برخوردار نیست؟ سیستم بدنتان نارساست؟ علایم بیماری در شما بروز كرده است؟…
نگران نباشید. تنها چاره ، برنامه ریزی مجدد است. خودتان را برای تندرستی بیشتر
برنامه ریزی كنید.
دكتر ماكسول مالتز، نویسنده پرآوازه ی كتاب « سایكوسیبرنتیك» چنین گفته است :
«ما هرگونه خودمان را به تصور در آوریم، زندگیمان همانگونه جریان پیدا می كند».
كلمات و تصاویر ذهنی، رفتار ما را برنامه ریزی می كنند. شما می توانید از طریق
تصویرسازی ذهنی و تفكرات كلامی مثبت، انرژی شفا بخشتان را رها سازید!
اگر به خود بگویید: «خوب ، من این مطالب را می خوانم و این تمرینات را انجام خواهم داد ولی فكر نمی كنم نتیجه ای داشته باشد» با این اعتقاد در حقیقت از سلولهای عصبی مغزتان می خواهید كه اهمیتی به تمرینات قائل نشود؛… در هر حال انتخاب با شماست!!!
ما می خواهیم به شما كمك كنیم تا:
به خوبی بخوابید ، هر زمان كه خواستید، بدون استفاده از ساعت شماطه دار ، از خواب
بیدار شوید. با وجود خواب آلودگی، بیدار بمانید. از سردردها خلاصی یابید. مشكلاتتان را
در رویاهایتان حل كنید. سیگار كشیدن را ترك كنید. وزنتان را كاهش دهید. مطالب طولانی را به راحتی حفظ كنید. با تمركز و قدرت یادآوری بسیارخوبی مطالعه كنید. پاسخ سؤالات مشكل را پیدا كنید. به هدفهایتان دست یابید. از هرنوع دردی كه در بدنتان دارید، رها شوید. نابهنجاریها و اختلالات بدنتان را اصلاح كنید. هردو نیمكره مغزتان را در امور زندگی
مورد استفاده قرار دهید و خلاق تر و فهمیده تر گردید!!!
سطح ذهن ما دارای امواجی است كه از طریق اجرای تكنیكهای گام به گامی كه با ما
همراه خواهید بود، می توانید در سطح آنها قرار گرفته و از آنها برای موفقیتهای خود
بهره بگیرید.
نیمكره چپ مغز ما ، برجهان مادی، حسی و فیزیكی نظارت دارد. به جزئیات امور توجه دارد و همانند قوه بینایی یك مورچه، تكه تكه می بیند. به تفاوتها، تضادها، و قطبهای متفاوت از هم گرایش دارد ، ولی نیمكره راست، به دنیای تفكرات ، احساسات و ادراكات حكم می راند. مانند قوه بینایی یك پرنده، كل تصویر را می بیند و كل گرا است. تفاوتها را نادیده می انگارد
و به وحدتها، یگانگی ها و یكی بودنها گرایش دارد.
ما با قرار گرفتن در سطح امواج آلفا، باعث می شویم نیمكره راست مغز بیشترین كاركردش را ظاهر سازد، یعنی: ازجهان عینی و مادی خارج و وارد جهان روحی میگردیم. همه افراد را
یكی می بینیم، تفاوتهای مادی و زمینی مابین انسانها را نادیده می انگاریم و در سطحی متعال، خویشتن خویش را با خویش دیگران در هم می آمیزیم. در ذهن ما، دیگر « حق
بامن است، تو اشتباه می كنی» جایی نخواهد داشت، بلكه به جای آن « همه آنچه كه حقیقت دارد» به عنوان یك راه حل دوطرفه، اهیمت خواهد یافت.
********************
منبع : سایت نیک صالحی
-
یوگا چیست ؟
یوگا از ریشه كلمه سانسكریت YUJ گرفته شده و به معنی اتحاد است. اتحاد بین تن و روان ، بین نیروهای مثبت و منفی وجود انسان . یوگا قدمت زیادی دارد و بر اساس سبك های مختلفی كه در یوگا وجود دارد می توان از آن برای راهگشایی و كسب انرژی بهره برد 0 تمرینات یوگا شامل تمرینات بدنی (آساناها)تمرینات تنفسی (پرانایاما) تمرینات ذهنی( پراتی هارا) و ... می باشد كه در نهایت به جهت كسب سلامتی و آرامش و آگاهی مثبت بكار گرفته می شود . یوگا هنر زندگی كردن است . دانشی است كه باید با زندگی روزانه هر فرد عجین شود زیرا كه برتمام جنبه های حیاتی اعم از جسمی – روانی و روحی تاثیر بسزایی دارد . علم یوگا با عمل كردن روی عوامل خارجی و فیزیك بدن آغاز می شود و به لایه های ظریف بدن ارتباط داده می شود .
یوگا چیست ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یوگا از ریشه كلمه سانسكریت YUJ گرفته شده و به معنی اتحاد است. اتحاد بین تن و روان ، بین نیروهای مثبت و منفی وجود انسان . یوگا قدمت زیادی دارد و بر اساس سبك های مختلفی كه در یوگا وجود دارد می توان از آن برای راهگشایی و كسب انرژی بهره برد 0 تمرینات یوگا شامل تمرینات بدنی (آساناها)تمرینات تنفسی (پرانایاما) تمرینات ذهنی( پراتی هارا) و ... می باشد كه در نهایت به جهت كسب سلامتی و آرامش و آگاهی مثبت بكار گرفته می شود . یوگا هنر زندگی كردن است . دانشی است كه باید با زندگی روزانه هر فرد عجین شود زیرا كه برتمام جنبه های حیاتی اعم از جسمی – روانی و روحی تاثیر بسزایی دارد . علم یوگا با عمل كردن روی عوامل خارجی و فیزیك بدن آغاز می شود و به لایه های ظریف بدن ارتباط داده می شود .
هدف یوگا هماهنگ كردن سیستم های مختلف بدن است تا در پرتو آن شادابی و تندرستی كلی بدست آید . سیستم یوگا به شاخه های زیادی نظیر هاتا – راجا – گیانا – كارما – كندالینی – تانترا و ... تقسیم شده است كه هر كدام از شاخه ها ، بنا بر هدفی كه دنبال می كند به ذكر جزئیات پرداخته و هر فرد می تواند متناسب با خصوصیات فردی و نیاز شخصی راه مورد علاقه اش ، را انتخاب و دنبال كند .
در چند دهه ی اخیر قرن حاضر ، هاتا یوگا ( یوگای جسمانی )از گسترش ویژه ای برخوردار بوده است و به وسیله ی پرتوجویانی كه در مراكز یوگا كسب دانش كرده اند در سطح جهان انتشار داده شده است . هاتا یوگا شامل تمرینات فیزیكی (آساناها) و تمرینات نظافتی ، تنفسی ، رموز و اشارات (مودراها) و قفل ها(بانداها) می باشد .
یكی دیگر از دستاورد های یوگا، درمان جسم و روان است . مهم ترین و مؤثر ترین تاثیر آن ، ایجاد هماهنگی و اتحاد قوی میان جسم و روان است . امروزه برای درمان قطعی بعضی بیماریهای روان تنی كه طب مدرن از درمان آن عاجز است از روشها و تمرینات اختصاصی یوگا استفاده می شود . طبق گزارشات پزشكی ، یكی از موفق ترین شیوه های درمان ،((یوگا درمانی)) بوده است . علت آنست كه یوگا هماهنگی و هارمونی لازم را بین سیستم اعصاب و غدد مترشحه ی داخلی ایجاد می كند و این هماهنگی به طور مستقیم روی سیستم های داخلی و اندام تاثیر می گذارد . در دنیای پر تنش ، برای اكثر مردم ، یوگا ساده ترین روش برای دستیابی به تندرستی و شادابی است . آساناها (حركات) بسیاری از خستگی های روزانه ناشی از فعالیت های شغلی را مرتفع می كنند . علاوه بر آن روش های یوگا غالبا آرام بخش روح و روان هستند . تمرینات یوگا می تواند سازنده ی یك شخصیت برتر و افزایش هوش به عنوان وسیله ای برای بالا بردن تواناییهای فردی و افزایش بازدهی كاری باشد . صرف نظر از نیازهای شخصی ، یوگا وسیله ای برای مبارزه و دفع اضطرابها و یی قراری های اجتماعی است . یوگا به عنوان یك سیستم بهداشتی چند بعدی می تواند نقش مهمی را در حفظ بهداشت جسمانی ، روانی و دفع وكاهش بسیاری از بیماریها از جمله افسردگی داشته باشد .
قسمت دیگر تمرینات یوگا ، تمرینات ذهنی ( مدیتیشن) است . با تمرینات ذهنی و تنوع در یوگا می توان قسمتهای مختلف شبكه های مغزی را فعال تر نموده و یا از فعالیت آنها كاست و این تاثیر را به قسمت های مختلف هدایت نمود و درصدد ایجاد حالت های مختلف و یا كنترل و رفع شرایط خاص عصبی برآمد . مغز انسان مهمترین ، با رزترین و پیچیده ترین ارگان بدن است . فهم و درك و كنترل این ارگان پیچیده از مباحث مهم و جالب توجه دانشمندان ،عصب شناسان ، روانپزشكان وروان شناسان است . آناتومی روانی یوگا با اینكه قریب به پنج هزار سال از تمدن مدون آن گذشته ولی امروز با اشتیاق فراوان و بدلیل كاربردی آن به عنوان یك بدل برای فهم ، درك وكنترل شبكه های عصبی مغز مورد توجه است . با تمرینات یوگا (اعم از حركتی تنفسی ، ذهنی و اخلاقی) شما روند جدیدی را در زندگی حس خواهید كرد . مردم از فرهنگ های مختلف با سطح تحصیلات متفاوت و هر سنی می توانند تمربنات بوگا را تجربه كنند و از فواید جسمانی و روانی آن بهره مند شوند . یوگا هنر و علم زیستن است كه با سیر تكاملی بدن و ذهن ارتباط دارد . یوگا سیستم منظمی است كه تمام جنبه های هویت فردی را دربر می گیرد و انسان با پرداختن به بوگا از بیرونی ترین جنبه های شخصیت به درونی ترین شخصیت خود ، آگاه می شود . بنابر این می توان گفت یوگا ، تنها تمربنات جسمی نیست بلكه مجموعه ی تعلیمات جسمی – حیاتی – درمانی و خود شناسی است و در معنای عمیق یك حركت كمال گرایانه برای پیوستن به بحر بیكران هستی است . امروزه میلیون ها نفر در سراسر دنیا از یوگا و مدیتیشن بعنوان یك نیاز اساسی با شیوه های مختلف مرتبط با بیماران – مربیان – ورزشكاران – كودكان مددكاران – روانپزشكان و زندانیان ، بهره می برند . در همین رابطه بهترین و موفقترین اصلاحات عجیب و شگفتی ساز در زندانیان سراسر دنیا پدید آمده كه اطلاعات آن كاملا درست است .
یوگا:
یوگا یعنی رهایی از درد و رنج .
یوگا انسان رابه خرد می رساند و خرد انسان را به خداوند .
یوگا نگریستن به اسرار و زیباییهای درون است .
یوگا یك نیاز است یك نیاز با ارزش برای مردم عصر حاضر .
یوگا تعادل جسم و روان و وحدت این دو با هم است .
یوگا یعنی به آرامش رسیدن .
یوگا یكی شدن تمام نیروهای تن ، روان و روح ، با خداست .
یوگا یك روش فلسفی - كاربردی در تفهیم مسائل وجودی ، مراتب ذهنی ریشه های درد و رنج و متعادل سازی و دفع آنهاست .
یوگا از بین برنده ی تمام دردهاست .
یوگا پیام خرد است و بشریت وارث این پیام.
یوگا هنر زندگی كردن است .
یوگا یعنی رهایی از آلودگی و درد و رنج .
با یوگا :
با یوگا آرامش روانی و تعادل و هماهنگی اركان تن و روان تامین می گردد .
با یوگا نشانه های بیماری زای جسمی و روانی فرد و جامعه برطرف می شود .
با یوگا مقاومت فرد در مواجهه با استرس های زندگی بیشتر می شود .
با یوگا قدرت تمركزتان بالا می رود.
با یوگا از ناراحتی های ستون فقرات و سایر مفاصل رهایی می یابید .
با یوگا خستگی و فرسودگی را به فراموشی می سپارید .
با یوگا توازن جسمانی و تعادل روانی را در هر سن می توانید بدست آورید .
با یوگا می توانید در ورزشهای قهرمانی موفق تر باشید .
با یوگا بیماریهای جسمانی مانند ناراحتی های گوارشی ، عملكرد نامنظم غدد درون ریز بدن و نارسایی های خونی ، مشكلات قلبی ، مشكلات ارتوپدیك و بسیاری از بیماریهای روانی مانند اضطراب ، ترس ، وسواس و... بهبود می یابد .
با یوگا شما به زیباییهای درون خود می نگرید .
با یوگا شما یاد می گیرید كه چگونه همه را دوست داشته باشید .
-
روانشناسی بالینی
مقدمه
روانشناسی بالینی شاخهای از علم روانشناسی است که به بحث در زمینه اختلالات روانی و تشخیص آنها و درمان میپردازد. از عمر روانشناسی به شکل علمی و منظم فقط حدود یک قرن میگذرد. ولی رشد آن در چند سال اخیر اعجاب آور بوده است. این رشته هم مانند علوم دیگر فرمان با ازدیاد روزافزون دانش رشتههای تخصصی بوجود آمد و امروزه در امریکا حدود 30 - 20 بخش دارد و هر بخش علاقه و مهارت خاصی را عرضه میکند. ولی در 20 سال اخیر هیچ یک از رشتههای روان شناسی به اندازه روانشناسی بالینی پیشرفت نکرده است و تعداد افرادی که در این بخش تحقیق میکنند از رشتههای دیگر روانشناسی به مراتب بیشترند.
روانشناسی بالینی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مقدمه
روانشناسی بالینی شاخهای از علم روانشناسی است که به بحث در زمینه اختلالات روانی و تشخیص آنها و درمان میپردازد. از عمر روانشناسی به شکل علمی و منظم فقط حدود یک قرن میگذرد. ولی رشد آن در چند سال اخیر اعجاب آور بوده است. این رشته هم مانند علوم دیگر فرمان با ازدیاد روزافزون دانش رشتههای تخصصی بوجود آمد و امروزه در امریکا حدود 30 - 20 بخش دارد و هر بخش علاقه و مهارت خاصی را عرضه میکند. ولی در 20 سال اخیر هیچ یک از رشتههای روان شناسی به اندازه روانشناسی بالینی پیشرفت نکرده است و تعداد افرادی که در این بخش تحقیق میکنند از رشتههای دیگر روانشناسی به مراتب بیشترند.
روانشناسی بالینی در گذشته
تکامل روانشناسی بالینی به سبب تاثیر عوامل متعدد صورت گرفت که بعضی از آنها خارج از حیطه روانشناسی بود. برای مثال پیشرفتهای حاصله در بیولوژی ، فلسفه ، سیاست و امثال آن نیز در تشکیل تاریخچه روانشناسی درمانی موثر بوده است. از عمر روانشناسی بالینی به عنوان یک رشته تخصصی و مستقل حدود 90 سال میگذرد تاریخ آن با تکامل روانشناسی مرضی آمیخته است و گذشته آن به زمان انسان اولیه میرسد. بشر اولیه امراض روانی پدیدهای ماورءالطبیعه میدانست.
روشهای درمان اینگونه بیماران که تصور میشد دچار جن زدگی و ارواح خبیثه شده باشند عبارت بود از سوراخ کردن جمجمه به منظور آزاد کردن روح پلید و به زنجیر بستن، تنبیه جسمی و سوزاندن و انواع شکنجههای دیگر. در اواخر قرن هجده در فرانسه پزشکی به نام فیلیپ پنیل رئیس بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه شد. او با اصلاحات نوع دوستانه به درمان روانی کمک کرد. در قرن نوزدهم مسمزیسم بوجود آمد. مسمز فردی بود که با استفاده از هیپنوتیزم به درمان بیماران روانی پرداخت.
عوامل موثر در پیدایش روانشناسی بالینی
پیدایش و تکامل روانشناسی بالینی پیشرفت در ماهیت هوش و اندازه گیری آن ، تفاوتهای فردی ، روان شناسی کودک نیز نقش داشتهاند. حد فاصل میان روانشناسی بالینی و روانشناسی کودک از بعضی جهات بسیار نامشخص است. زیرا روان شناسی بالینی در اصل به سبب علاقه به مسائل کودکان عقب افتاده بوجود آمد. پیدایش ابزارها و آزمونهای روانی نیز در تکامل روان شناسی بالینی نقش اساسی داشتهاند.
روان شناسی بالینی در ایران
در جریان تاریخ نود ساله روان شناسی بالینی در دنیا ، ایران تاریخچه سی سالهای دارد. اولین درس در این رشته از روان شناسی در سال 1344 شمسی در گروه روانشناسی دانشگاه تهران تدریس شد و اولین کتاب در این زمینه به نام روان شناسی بالینی تالیف سعید شاملو در سال 1345 شمسی از طرف دانشگاه تهران منتشر شد. نخستین کلینیک روان شناسی در سال 1346 و در دانشگاه تهان تحت عنوان مرکز مشاوره و راهنمایی ایجاد شد.
در این مرکز برای اولین بار کار سیستمی مرکب از یک روان شناس بالینی که سرپرست مرکز نیز بود، یک روانپزشک و یک مددکار اجتماعی به بررسی مسائل روانی دانشجویان پرداختند و با همکاری هم در تشخیص و درمان نابهنجاریهای رفتاری آنها اهتمام ورزیدند. رشته روان شناسی بالینی عمدتا در اوئل دهه سال 1350شمسی زمانی رسمیت یافت که در گروه روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران واقع در بیمارستان روزبه برنامهای به نام فوق لیسانس روان شناسی بالینی ایجاد شد.
ویژگیهای روان شناسی بالینی
وظایف روان شناسی بالینی متنوع و مختلف است و به موسسهای که روان شناسی در آن کار میکند و همچنین به نوع تحصیلات و تعلیمات عملی که داشته است بستگی دارد. برای مثال وظایف روان شناسی بالینی در بیمارستان روانی ممکن است منحصر به تشخیص بیماری از طریق تست باشد یا به روان درمانی بپردازد یا مشغول تحقیقات شود و یا تعلیم عده ای را به عهده بگیرد. روان شناس بالینی ممکن است در مدارس ، مراکز مشاوره کودکان ، زندانها ، بیمارستانها ، دانشگاهها ، پرورشگاهها ، کودکستانها ، وزارت کار ، کارخانهها و انواع دیگر موسسات انجام وظیفه کند.
انواع روان شناسی بالینی
چهار نوع روان شناسی بالینی وجود دارد: دستهای که برای درمان بیماری با روانپزشکان و روانکاوان اشتراک مساعی میکنند و بیشتر به کشف ماهیت بیماری و طرز معالجه یک فرد خاص توجه میکنند. دسته بعد روان شناسانی که وقت خود را بطور عمده صرف اندازه گیری خصوصیات افراد بوسیله تستهای روان شناسی میکنند. دسته دیگر فعالیتهای دسته اول و دوم را بطور مساوی انجام میدهند یعنی هم به تشخیص و هم به درمان میپردازند.
دسته آخر روان شناسانی هستند که به تحقیق و آزمایش خصوصیات بیماران روانی علاقه دارند و از طریق تجربی برای کشف علل ، علائم و طرق درمان میکوشند. روان شناسان معتقدند که آگاهی از تمام این روشها برای آماده ساختن روان شناسی بالینی ضروری است و روان شناسی بدون آشنایی با آنها نمیتواند به نحو موثری انجام وظیفه نماید.
تشخیص در روان شناسی بالینی
روان شناسان بالینی از روشهای مختلف برای تشخیص اختلالات استفاده میکنند. از جمله این روشها مشاهده رفتار بیمار ، مصاحبه کلینیکی ، آزمونهای روانی ، بررسی تاریخچه فردی و ... است.
درمان در روان شناسی بالینی
روشهای مختلف درمانی در روان شناسی بالینی وجود دارد که روان شناسانی با توجه به رویکرد نظری که در روان شناسی دارند یکی از آنها بکار میبرند. مثل شناخت درمانی ، رفتار درمانی ، روانکاوی و ... برخی از روان شناسان بالینی دیدگاه التقاطی دارند و از تمام شیوههای درمانی بهره میبرند.
-
خواب دیدی؟ خیر باشه
با استفاده از یافتههای روان شناسان و عصب شناسان میتوان کارهایی کرد که رویاها بیشتر به دردمان بیایند.
«خواب میدید در سرزمین ناشناسی است. از گرما عرق کرده، پیراهنش به تنش چسبیده، از تشنگی له له میزند. درختهای ناشناختهای را میبیند که برگهایشان سوخته، شاخههایشان شکسته... سایه ندارند... «هستی» منت یک درخت سوخته را میکشد و زیرش مینشیند.
سایهای در کار نیست اما میتوان به درخت تکیه زد. زیر درخت پر است از گنجشکهای مرده، بال شکسته... انگار خون هم ریخته. پوکه فشنگ هم که فراوان است. چند تا گربه و سگ میآیند و کاری به کار هم ندارند.
یا دست ندارند یا پا چشمهای همهشان کور است... هستی از دیوار خرابهای، از روی آجرها و پوکههای فشنگ رد میشود و به چمن سوختهای میرسد... یک ساختمان فرو ریخته از دور پیداست. چند تا در بسته پیداست. هستی خود را میبیند که روی زمین دست میمالد. اما کلیدی پیدا نمیکند. صدایی میگوید: آنها که ریسمان دستشان بود، آنها که کلید داشتند همهشان گم و گور شدند.»
این جملات شاید برای شما هم آشنا باشد؛ قسمتهایی از نخستین صفحههای «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور. نویسنده خواب «هستی» شخصیت اصلی داستان را خودش بر اساس دلمشغولیهای هستی میسازد. آیا خوابهای ما هم نمود دغدغههایمان هستند؟ آیا ما میتوانیم نویسنده خوابهای خودمان باشیم؟
در ادامه شماره قبل که بیشتر روی نظریههای رؤیا تاکید کردیم این بار میخواهیم بگوییم رؤیاها به چه دردی میخورند.
یونگ میگوید همه خوابها یک داستان دارند. در یک مکان و زمان البته عجیب و غریب اتفاق میافتند. یک یا چند شخصیت دارند. اتفاقاتی برای این شخصیتها پیش میآید كه یا به نتیجه خاصی منجر میشود، یا نیمهتمام رها میشود.
این عناصر داستانی را میتوانید وقتی که به خواب دوستتان گوش میدهید تشخیص دهید. اما واقعا این داستانی که غالبا بیسر و ته و بیمعنا مینماید میتواند معنای خاصی داشته باشد؟ در این که خوابها معمولا عجیب و غریب هستند شکی نیست.
شاید به این علت که همانطور که در شماره قبل هم گفتیم در رؤیاها فرایندهای ذهنی و شناختی ما یکجور دیگر سازماندهی میشوند. خوابها مثل اسطورهها هستند: بیمکان، بیزمان و بدون منطق خاصی در علت و معلول رویدادها.
شاید برای همین است که یونگ میگوید در هر فرهنگی نمادهای خاص آن فرهنگ در ناخودآگاه انباشته میشوند و البته یکی از راههای دستیابی به آن ناخودآگاه جمعی همین رؤیاها هستند. اما نكاتی از عقاید یونگ كه بیشتر به درد ما میخورد؛ اول اینکه خوابها بیمعنی نیستند.
همه خوابها معنی دارند، ما باید بتوانیم با کمک تداعیهایی که از یک خواب به ذهنمان میآید این معنی پنهان را کشف كنیم. دوم اینکه خوابها از دغدغههای ما که به گذشته نزدیک و دور ما مربوطند، به وجود میآیند. لااقل از نظر روانشناسی علمی هیچ خوابی نمیخواهد آینده را پیشبینی کند. حتی اگر در زمان خواب ما از الان خودمان بزرگتریم و کارهایی مربوط به آینده را انجام میدهیم، این رؤیاها نمود دغدغه ما در مورد آن مرحله از زندگی یا آن کار است.
دغدغههایی که از گذشته ما به وجود آمدهاند نه از قدرت پیشگویی رؤیاها. حرف سوم یونگ هم که خیلی میتواند به درد ما بخورد این است که گاهی رؤیاها برای جبران آنچه در ما نیست به وجود میآیند. یعنی رؤیاهای یک آدم لامذهب ممکن است تمهای مذهبی داشته باشد یا ممکن است که در خوابی عاشق کسی بشویم که از او متنفریم.
یونگ میگوید اینجا ناهشیار ما دارد در مورد حسهای سرکوبشدهمان هشدار میدهد. برای خود یونگ این قضیه آنقدر مهم بود که اسم زندگینامه خودنوشتش را گذاشت: «خاطرات، رؤیاها، اندیشهها و...» به هر حال ما بیشتر مطلب هفته را گذاشتهایم برای شرح کارآمدی رؤیاها.
اراده كنید، خواب ببینید
شاید با دیدن عبارت «مدیریت رؤیا» تعجب کنید. البته این قضیه به صورت نسبی امکانپذیر است. اگر شما عجایب هفتگانه رؤیا را در شماره قبل خوانده باشید از این عبارت شگفتزده نمیشوید. ما در مدیریت رؤیا هم قبل از خواب و هم بعد از خواب را هدف گرفته ایم. هم معنای رؤیاها و هم دستکاری در به یاد ماندن و خوشایندتر شدن رؤیاها.
1 به یاد ماندن یا نماندن رؤیا، مسئله این است! همانطور که در شماره قبل هم خواندید خیلی تکلیف دانشمندها با رؤیا معلوم نیست. شما اول تکلیفتان را مشخص کنید. آیا مثل عصبشناسها میخواهید رؤیاها از یادتان برود؟ خب هیچ کاری نکنید! کافی است جایی بخوابید که اول صبح خیلی شلوغ باشد.
حتی میتوانید این کار را بهصورت اختیاری انجام دهید. مثلا یک آهنگ دوستنداشتنی را بگذارید روی زنگ موبایلتان و صبح با این آهنگ از خواب بیدار شوید! یا به نامزدتان بگویید اول صبح 8-7 تا اساماس خالی پشت سر هم برایتان بفرستد تا با صدای دنگدنگ آنها بیدار شوید.
اینجوری رؤیاها خود به خود از یادتان میرود یا از کسی که بیدارتان میکند بخواهید که وقتی چشمهایتان تکان تکان میخورد از خواب بیدارتان نکند. چون اگر همان موقع بیدار شوید خواب به یادتان میماند. اگر هم مثل روانشناسها به فایده رؤیا و تعبیر رؤیا معتقدید اولین کاری که میکنید این است:
2 رؤیاهایتان را یادداشت کنید! شاید شما با این کار به شهرت فروید نرسید و «رؤیا و تعبیر رؤیایتان» تحولی در روان درمانی به وجود نیاورد، ولی این یک کار را که میتوانید مثل او انجام دهید! یک قلم و کاغذ بگذارید کنار دستتان بعد بخوابید.
روانشناسان معتقدند این کار باعث میشود ذهن یاد بگیرد که ما این اطلاعات را میخواهیم و نباید از بینشان ببرید. اگر این کار را انجام ندهید، ذهن پیشفرضاش این است که با شما لج کند و رؤیاها را به فراموشی بسپارد.
سعی کنید رؤیاهایتان را همان اول صبح با تمام جزئیات کامل شامل زمان، مکان، رنگ اطراف، آدمها و لباسها و مخصوصا اتفاقاتی که بین آنها رخ میدهد یادداشت کنید. خلاصه یک داستان را با شاخ و برگهایی که معمولا در همه رؤیاها وجود دارند شرح دهید. اول صبح ما فکر میکنیم که رؤیا آنقدر مهم یا هیجانانگیز بوده که تا ابد یادمان میماند ولی ظهر موقع ناهار هیچچیز یادمان نیست.
3 رؤیاهایتان را برای یک سنگ صبور تعریف کنید! تعریف رؤیا برای دیگران مخصوصا وقتی هنوز کامل به یادمان مانده است هم میتواند به حفظش کمک کند. کسی که رؤیایمان را میشنود با آنها مثل اطلاعات دیگر برخورد میکند و مخصوصا اگر از او بخواهیم، به یادش میماند. اما مغز ما به هر نحوی دوست دارد رؤیاها از یادمان برود.
شاید به قول فروید به این خاطر که پشت رؤیاها چیز اضطرابانگیزی خوابیده است. تعریف رؤیاها برای دیگران همچنین باعث میشود که حسابی هیجانمان تخلیه شود و به قول معروف دلمان سبک شود البته به طریقه غیرمستقیم. فقط از طرف نخواهید که برایتان معنی و مفهوم خوابتان را بگوید، علتش را در بخش بعد میبینید.
4 در مقابل تصاویر رؤیاها، تداعی آزاد کنید. به جای اینکه به کتابهای ابن سیرین و حتی فروید سرک بکشید، به معنای شخصی رؤیا فکر کنید. سگی که به خوابتان میآید، ممکن است برای شما که روز قبل از رؤیا سگی گازتان گرفته است معنای متفاوتی داشته باشد تا از نظر یك چوپان. شاید نمادهای مشترک بسیار کمی بین تمام افراد دنیا وجود داشته باشد.
در سطحی وسیعتر از معنای فردی رؤیا شاید معنای فرهنگی آن هم بتواند کمک کند. خواب گاو دیدن برای یک هندی معنای کاملا خاص و مذهبی دارد، اما برای یک استرالیایی شاید بیشتر معنایی اقتصادی داشته باشد! خیلی چیزها هستند که میتوانند روی معنای یک رؤیا، اثر داشته باشند.
مثلا ضربالمثلهایی که با یک تصویر همراهند ممکن است با همان معنای نمادینشان به خوابتان بیایند: گیر کردن شما در یک کلاف سر درگم احتمالا نشاندهنده این است که مشکل خاصی دارید که خیلی پیچیده شده است و نتوانستهاید تاکنون کاری برایش بکنید. بعضی افراد هم هستند که احتمالا لااقل در نگاه اول یک معنای مشترک دارند.
مثلا رئیس قطار یا پلیس در این رؤیا احتمالا نماد مرجع قدرت در گذشته بیننده رؤیا بوده است: فردی در رؤیایی دیده بود که در صدد رفتن به مسافرتی بوده و از فکر از دست دادن قطار بسیار مضطرب شده و در نهایت زمانی به مقصد رسیده که رئیس ایستگاه یا پلیس با ترشرویی بیصبرانه منتظر او بودهاند.
اما مثلا اگر شخصیتی که در کازابلانکا همفری بوگارت نقشش را بازی میکند خواب ایستگاه قطار را ببیند، اولین معنا برای او معنایی عاشقانه است. به هر حال سعی کنید همه صحنههایی که در مقابل یک تصویر رؤیا در بیداری به ذهنتان میآید را ردیف کنید. بالاخره با این تداعی آزاد به جایی میرسید. یادتان باشد که هیچ رؤیای بیمعنیای وجود ندارد و بهترین تعبیرکننده رؤیایتان خودتان هستید.
5 به رؤیاهای تکراری بیشتر بها بدهید! شنیدهاید که محمد اصفهانی میخواند «دیده بودمت هزار بار تو یه رؤیای قدیمی» یا این ترانه مانی رهنما که میگوید «تو رو یک عمره تو خوابم میبینم...». بگذریم از این که شاعران ترانهها به یک عقیده جاافتاده در فرهنگ ما - اینکه رؤیاها پیشبینیکننده آیندهاند - توجه داشتهاند، اما در یک لایه هم به تکراریبودن و بنابراین مهمبودن این رؤیاها اشاره کردهاند. روانشناسان میگویند رؤیاهای تکراری اغلب بیانكننده مشکلات حل نشده هستند .
البته رؤیاها میتوانند یک امپیتیری از مجموعه مشکلاتی باشند که در یک رؤیا گنجانیده شدهاند. مثلا مردی به یاد میآورد که وقتی پسر کوچکی بوده، رؤیای تکراری و بینهایت ناخوشایند داشته، او در آن رؤیا به طور بینتیجهای به سختی میکوشیده تا یک شبکه از تکههای نخ یا پشم که طرح درهمبافته غیرعادیای داشته و در آن، رشتهها به طرز غیر قابل گشودنی در هم پیچیده بودند، را از هم باز کند. این رؤیا بر احساس درماندگی ناتوانکنندهای دلالت میکرد که در آن رؤیا، بیننده حس میکرد هیچ کوششی در شکافتن و از هم گسستن گرهها مؤثر نخواهد بود.
6 گاهی راهحل مشکلتان در رؤیاهایتان است. وقتی که تمام شب به یک مشکل فکر کنید تعجبی ندارد که ذهنتان حتی هنگام خواب هم دست از سر آن مشکل و راهحلهایش بر ندارد. احتمالا در مورد دانشمندانی که نتایج مسائلشان را در خوابها یافتهاند چیزهایی شنیدهاید. رؤیاها گاهی الهامی برای حل خلاقانه مسائل هستند.
مثلا ککوله، کاشف بنزین، بعد از اینکه خواب دید دایرهای از مارها هر کدام دم مار بعدی را در دهان دارد، موفق به کشف ساختمان شیمیایی بنزین شد. ساختمانی که حلقوی است نه خطی. پس رؤیاها همیشه هم تصویری از آرزوهای سرکوفته نیستند.
7 تا میتوانید قبل از خواب به چیزهای بد فکر نکنید! همه نظریهپردازان خواب قبول دارند که بیشتر رؤیاها مایههاشان را از آخرین تحریکات مغزی قبل از خواب میگیرند. دیدن یک فیلم ترسناک، فکر کردن به احتمالات بدی که در آینده ممکن است رخ دهند و فکر کردن به دلخوریهای گذشته باعث میشود به جای رؤیا کابوس ببینید.
8 رؤیاهایتان را از دست ندهید! چه بخواهید که رؤیاها به یادتان بماند و چه نخواهید، به هر حال سعی کنید جوری بخوابید که بیشترین مدت خواب REM را داشته باشید. هر چه بیشتر و بهتر بخوابیم تعداد مراحل خواب REM طبیعیتر میشود. ضمن اینکه خواب REM باعث میشود اطلاعاتی که روز قبل به حافظه سپردهایم در حافظه بلندمدت تحکیم شوند، در نتیجه نمره امتحانمان بهتر شود. برای اینکه بهتر و به اندازه بخوابیم در شماره17، یک مطلب مفصل در همشهری جوان چاپ شده است.
رؤیا دیدن از نگاه اسلام
رؤیاها یا همان چیزهایی كه در خواب میبینیم، در متون اسلامی به 2 دسته تقسیم میشوند: دسته اول «اضغاث احلام» یا رؤیاهاى كاذبهاند؛ یعنی خوابهایی كه تعبیر خاصی ندارند؛ همان صحنههای درهم و برهمی كه وقتی با شكم پر میخوابیم سراغمان میآیند و دسته دوم رؤیای صادقه یا خوابهایی هستند كه به حقیقتهایی اشاره میكنند. گاهی این حقیقتها را صریح برایمان میگویند، گاهی هم با زبان استعاره. بعضیها میگویند این رؤیاها نتیجه ملاقات روح ما با فرشتگان است.
پیامبر(ص) فرموده رؤیا «گاهى بشارتى از ناحیه خداوند است، گاهی وسیله غم و اندوه از سوى شیطان و گاهی چیزهایی است كه انسان در فكر خود مىپروراند و آن را در خواب مىبیند». خواب شیطانى تعبیر ندارد اما خوابهایی كه از طرف خداوند هستند، قرار است برای ما از آیندهمان خبرهای خوشی بیاورند.
رویاهای ما و نزدیكی آنها به حقیقت، به ظرفیت درونی ما بستگی دارد. برای اینكه در عالم رؤیا بتوانیم از خودمان و از تصویرهایی كه «نفس»مان برایمان میسازد كنده شویم، یعنی از عالم ماده بیرون برویم و خودمان را به عالم غیب متصل كنیم، به «مراقبه» نیاز داریم:
پاكیزگی و طهارت، خواندن قرآن و بعضی دعاها و محاسبه اعمال روزانه خودمان میتوانند خوابهای ما را بهتر و شفافتر كنند. به طور كلی خوابیدن در اسلام آداب زیادی دارد كه رعایتكردن آنها كیفیت رؤیاهای ما را بالا میبرد؛ مثل خوابیدن به پشت یا به طرف راست، دستشویی رفتن قبل از خواب و وضو گرفتن قبل از خواب.
اما بعد از همه اینها، تعبیر رؤیا هم شرایطی دارد. هر كسی نمیتواند خواب را تعبیر كند. تعبیركننده خواب باید بتواند تشخیص بدهد كه اصلا خواب شما قابل تعبیر هست یا نه و بعد باید بتواند این حقیقتهایی را كه ما در لباس دیگری میبینیم، به شكل حقیقی خودشان ببیند؛ كاری كه از دست هر كسی ساخته نیست. پس رؤیاهای گرانبهایتان را به دست هر كسی نسپارید.