«در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می ناب و سفینه غزل است»
Printable View
«در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است// صراحی می ناب و سفینه غزل است»
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعرترش خون میچکید///
«دریغ و درد که تا این زمان ندانستم// که کیمیای سعادت رفیق بود، رفیق»
قلنداران طريقت به نيم جو نخرند
قباي اطلس آنكس كه از هنر عاريست
قد همه دلبران عالم
پیش الف قدت چو نون باد
.
«در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم// سرزنشها گر کند خار مغیلان غممخور»
روز اول رفت دينم در سر زلفين تو / تا چه خواهد شد در اين سودا سرانجامم هنوز
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
یاد باد انکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد ...