-
تبه گردد آن مملکت عنقریب...........کزو آزرده خاطر آید غریب
غریب آشنا باش و سیاح دوست..........که سیاح جلاب نامی نکوست
نکو دار ضیف و مسافر عزیز..........وز آسیبشان بر حذر باش نیز
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست...........که دشمن تواند بود رزی دوست
____________________
شب شما هم بخیر.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
تو را من دوست ميدارم و تو انگار ميداني
نگاه عاشق من را هميشه خوب ميخواني
-
يكي برد و يكي باخت، اوني كه برد تو بودي اوني كه دل به تو باخت من بودم!
يكي گفت و يكي نگفت، اوني كه گفت تو بودي اوني كه " دوست دارم " رو به هيچ كس جز تو نگفت من بودم
يكي ماند و يكي نماند، اوني كه ماند تو بودي اوني كه بدون تو نماند من بودم!!!!!
-
مياي از دورترين نقطه ي ايمان من
اونجا كه لحظه هام پر شدن از ياسمن
مياي از سكوت شهر پر از ستاره
ميكشي دستامو روي موهات دوباره
ميبري با خودت تا اوج بي نهايت
اونجايي كه تو چشمات موج ميزنه نجابت...
-
تو را که دیده زخواب خمار باز نباشد
حکایت من شب تا سحر نخفته چه دانی؟
-
یا در دشت'' كاوله قهراج''
همچون خوشهی جوی برویم
یا در گرماگرم رقص جوانان
خزیده بین تجمعی از مردم
بگیرم دست دختری رقصان
روز بخیر !
دختران سدهی اینده
روز بخیر !
نوجوانان سدهی اتی!
-
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آنخلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
-
مجسمه ها نصب گشته اند
بلند شو پدر جان ! بلند شو جانم!
برخيز و اينقدر شكسپير نخوان !
كه جعبه ي تصوير ،
هيچ هاملتي را نمايش نمي دهد.
و قدمهاي هيچ خوابگردي نمي لرزد
زير ِ رگان من = كه شهر بزرگ ونوس است .
-
تمام روز تمام روز
رها شده , رها شده, چون لاشه ای بر آب
به سوی سهمناک ترین صخره پیش می رفتیم
به سوی ژرف ترین غارهای دریایی
و گوشتخوارترین ماهیان
و مهره های نازک پشتم
از حس مرگ تیر کشیدند
-
در محفل دوستان به جز یاد تو نیست
آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست
شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار
آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست