در را باز می گذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی ...!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
در را باز می گذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی ...!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادی از من می کنی هرگز ..؟
آری من همانم که سالهاست از چشم تو افتاده ام ...
ولی هنوز خاکستر عشقت را ...
با یک باغ گل سرخ عوض نمی کنم ...
فقط من می دانم تو که بودی !!!
فقط من !!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همگی مهربان شده اند
گرم و بی دغدغه روی هم را می بوسند
و برای هم میوه پوست می گیرند
خنده های مردم از ته دل می آید
کوچه و خیابان پر از آغوش است
همه جای شهر بوی خوب می دهد
این خاصیتِ شب هایی ست ،
که با تو قرار دارم
شب هایی که تو چشم به راه من
تمام لباس هایت را امتحان کردی
و دوباره با همان لباس اولی که دوستش می دارم
پای پنجره ایستادی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم . . . . . . . . . . . . . . . چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
منتظر نباش که شبی بشنوی
صدای باران را می شنوی؟
از این دلبستگیهای ساده، دل بریده ام!
که عزیز بارانی ام را
در جاده ای جا گذاشتم!
یا در آسمان، به ستارة دیگری سلام کردم!
توقعی از تو ندارم!
اگر دوست نداری
در همان دامنة دور دریا بمان
هر جور تو راحتی, باران زدة من!
همین سوسویِ تو
از آن سویِ پردة دوری
برای روشن کردن اتاق تنهاییم کافیست!
من که این جا کاری نمی کنم!
فقط گهگاه
گمان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم!؟
همین!
این کار هم که نور نمی خواهد!
می دانم که به حرفهایم می خندی!
حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم
باران می آید!
صدای باران را می شنوی؟!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیــدم بـه خوابـــ دوش کــه ماهــی بـرآمــدی
کز عکــس روی او شبـ هجــران ســر آمــدی
تعــبیر رفتــ یــار ســفرکــرده میرســـد
ای کـــاج هــر چــه زودتــر از در درآمــدی
ذکــرش به خیـــر ســاقی فرخــنده فال من
کــز در مــدام بــا قــدح و ســاغــر آمــــدی
خــوش بـودی ار به خوابــ بدیدی دیار خویـش
تــا یــاد صحبتــش ســوی مــا رهــبر آمـدی
فیــض ازل به زور و زر ار آمــدی به دستـــ
آبــــ خضـــر نصـــیبه اســـکــندر آمـــــدی
آن عـــهد یــاد بــاد کــه از بــام و در مــرا
هــر دم پیــام یــار و خــط دلــبر آمــــدی
کـــی یافتـــی رقیبـــ تو چنــدین مـجال ظلم
مـظـــلومـی ار شـــبی بــه در داور آمــــــدی
خـــامان ره نرفـــته چه داننـــد ذوق عشــق
دریــادلـــی بجـــوی دلـــیری ســرآمـــــدی
آن کـــو تــو را به ســنگـــ دلـــی کـرد رهـنمون
ای کاشـــکی کـه پــاش به ســـنگی برآمـــدی
گـــر دیگـــری به شـــیوه حـــافظ زدی رقـــم
مقـــبول طـــبع شـــاهـِ هـــنرپــرور آمـــــــدی
لب خوانی کن ستاره را
می شنوی ؟ ....
زمزمه میکند که دوستت دارم
این
منعکس صدای من است
تمامِ عاشقانه ها را
به قلم تزریق می کنم
همه اش،
" تو "می شود
تویی که فقط
روی کاغذ مالِ منی...
نه چتر با خود داشتمژگان عباسلو
نه روزنامه
نه چمدان
عاشقش شدم!
از کجا باید میدانستم مسافر است؟
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…