چرا هست. ولی بعد از جام ملتها میره همین تیم ِ شیمیزو.نقل قول:
Printable View
چرا هست. ولی بعد از جام ملتها میره همین تیم ِ شیمیزو.نقل قول:
در نخستین گزارش با موضوع هدفمند سازی هزینه در فوتبال به سراغ سوپراستارهای فوتبالی یا مدیران باشگاهی نرفتیم بلکه فرصت را به مردمی دادیم که به عنوان علاقه مندان این رشته ورزشی معتقدند هزینه های میلیاردی فوتبال از بیت المال تامین می شود و هرکدام به نوعی نقد خود را بر این مسئله وارد می کنند.
آنها از خود می پرسند پولی که بازیکنان برای شرکت در بزم های شبانه خرج می کنند برای کیست یا بازیکنان خارجی همیشه مصدوم با کدام پول بر روی نیمکت تیم ها قطار می شوند؛ مردم معتقدند هزینه های فوتبال باید هدفمند شود.
حسین امامی دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی به خبرنگار مهر میگوید: "هزینه ها در فوتبال حرفه ای بسیار بالاست و با توجه به ماهیت این رشته و میزان مخاطبش در جهان این موضوع بسیار طبیعی است. اما دو تفاوت عمده میان هزینه ها بین فوتبال ما و جهان وجود دارد. اول آنکه تمامی باشگاههای حرفه ای دنیا خصوصی هستند و خودشان درآمدزایی می کنند نه آنکه از بیت المال و جیب دولت و ملت با بازیکنان قراردادهای میلیونی و میلیاردی ببندند."
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وی ادامه داد: " موضوع دوم این است که به عنوان نمونه تنها یک بازی رئال مادرید و بارسلونا بیش از یک میلیارد بیننده دارد که تنها علتش کیفیت بازیکنان دو تیم است. کدام بازیکن فوتبال ایران حتی در لحظه ای می تواند خود را جای یکی از بازیکنان سرشناس باشگاههای حرفه ای بگذارد. واقعا اگر این هزینه ها صرف بازیکنان سطح بالا شود، مردم ناراحت نمی شوند و شاهد قهر تماشاگران هم نخواهیم بود. ضمن آنکه بازیکنان حرفه ای در تمرین، زندگی شخصی و حتی تنبیهات باشگاه هم حرفه ای هستند نه مانند بازیکنان ایرانی که تنها در پول گرفتن حرفه ای شده اند."
این دانشجو ادامه داد:"من طرفدار تیم فوتبال پرسپولیس تهران بودم اما، زمستان یک دو سال پیش وقتی بعد از یک شکست تیم در کنار اتوبان منتظر ماشین ایستاده بودم و بازیکنان با ماشین های آخرین مدل و با چهره های بی تفاوت از مقابل من رژه می رفتند تصمیم گرفتم دیگر به ورزشگاه نروم و وقتم را به دیدن بازی های اروپایی از تلویزیون اختصاص دهم."
عبدی از کارگران پالایشگاهی کشور نیز در این مورد به خبرنگار مهر گفت: "باشگاههایی که در شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان و کرمان وجود دارند عامل پرداخت پول های زیاد در فوتبال هستند. تصور نمی کنم در تیمی مانند صنعت نفت آبادان از قراردادهای چند صد میلیونی یا میلیاردی خبری باشد. باشگاههای بزرگ به دلیل چشم و هم چشمی به جای آنکه هزینه ها را صرف پرورش جوانان استان خود کنند به بازیکنان غیر بومی می دهند."
وی در ادامه گفت: "یک کارگر که صبح تا شب کار می کند و برای آوردن یک لقمه نان سر سفره جان می کند قدر دستمزد آخر ماهش را می داند اما وقتی ما ظرف چند سال پول های کلان میلیونی و میلیاردی را به یک جوان می دهیم طبیعی است که او راه و رسم زندگی را گم کند. سوال من این است که آیا پرویز دهداری با پول به شاگردانش تعصب یاد می داد؟ امیدوارم اکنون که دولت طرح هدفمند کردن یارانه ها را اجرا می کند برای هزینه های میلیاردی فوتبال هم که از بیت المال انجام می شود فکری کند."
در ادامه همین بحث یک مهندس فعال در وزارت نفت که معتقد بود عنوان نامش اهمیتی ندارد گفت:" بر روی سکوهای نفتی مستقر در خلیج فارس روزانه بسیاری از فرزندان ایران با جان و دل کار می کنند که در معرض صدمات و خطرات بسیاری قرار دارند آنها مدت های طولانی از خانواده خود دور هستند البته نه برای تمرین فوتبال و سفرهای دور دنیا بلکه برای کار در محیطی که شاید حتی روزهای بسیار نور آفتاب را هم نبینند و آب و غذای خود را نیز با هلی کوپتر دریافت کنند."
وی ادامه داد:" یک بازیکن فوتبال حتی اگر مصدوم شود و از فوتبال کنار برود هم به عنوان مربی می تواند به کار ادامه دهد اما این دوستان اگر دچار سانحه جدی شوند یا خدای نکرده جانشان را از دست بدهند چه آینده ای برای خانواده شان وجود دارد؟ بنابراین بهانه هایی که فوتبالیست ها برای این دستمزدهای بالا می آورند درست نیست. من معتقدم دولت و سازمان ورزش باید وارد عمل شوند و این موضوع را که باشگاههای دولتی به خصوص باشگاههای تهرانی و صنعتی چگونه بیت المال را هزینه می کنند اقدام قاطعی انجام دهند."
روستایی از معلمان بازنشسته آموزش و پرورش نیز در همین رابطه می گوید: "گاهی اوقات زندگی یک همکار من با وامی یک میلیونی زیر و رو می شود یا دوست دیگرم به خاطر 100 هزار تومان دچار مشکل است آن وقت وقتی حاصل یک عمر زندگی خود را با رقم قرادادهای یک سال یک فوتبالیست مقایسه می کنم هم خنده ام می گیرد و هم ناراحت می شوم."
وی در ادامه تصریح کرد:" واقعا این که چنین پولی آن هم از جیب مردم پرداخت شو ناراحتم. امسال شنیدم قرار است برای بازیکنان سقف قرارداد تعیین کنند اما، معتقدم فدراسیون فوتبال توانایی نداشت که حرف خود را عمل کند و باز هم همان پول های زیاد رد و بدل شد. نکته جالب اینکه یکی از این بازیکنان فوتبال شاگرد من بوده است. او در زمان درس خواندن هم بازیگوش بود و اکنون همان خصلت ها را حفظ کرده است. از اینکه گاهی می شنوم این بازیکنان به جای زمین فوتبال سر از جاهای دیگر و بعضی میهمانی ها درآورده اند واقعا تاسف می خورم، کاش پول ها خرج جوانان محروم و مستعد کشور می شد."
وی ادامه داد: "چرا این هزینه ها نباید نصیب تمامی ورزشکاران شود، آنهایی که در بازی های آسیایی برای کشور مدال آوردند یا مدال آوران جهان و المپیک من در روزنامه ماجرای آن بوکسور که به خاطر شرکت در تمرین از کار اخراج شده بود یا آن خانم مدال آور که مستاجر بود را خوانده ام چرا این پول ها به کل رشته ها اختصاص پیدا نمی کند."
فرهاد امانی زاده دانشجوی کارشناسی ارشد رشته پلیمر هم در گفتگو بعنوان کرد: "این روزها بسیاری از دانشجوها برای تامین هزینه کتاب های مورد نیاز و مواد آزمایشگاهی دچار مشکل هستند، من مدت زیادی از جوانی ام را به رشته ای اختصاص دادم که برای کشور سودمند است اما اکنون باید دنبال کار بگردم در حالی که یک فوتبالیست هم سن من تا همین الان به اندازه تا آخر عمر پول جمع کرده است. من فکر می کنم اکنون که قرار است دولت و تمامی مردم زندگی و هزینه های خود را هدفمند کنند، دولت ابتدا باید به سراغ برخی فضاها که به چشم نمی آید اما، هزینه های کلانی را به بیت المال وارد می کند مانند فوتبال برود."
وی ادامه داد: "بهترین راه این است که باشگاههای فوتبال خصوصی شود آنگاه ببینیم آیا باز هم مدیران دلشان می آید قراردادهای میلیاردی را از جیب خودشان ببندند یا نه؟"
حسین از کارگران مجتمع فولاد مبارکه هم می گوید:"من مشکلی با اینکه کارخانه ما حامی یک تیم فوتبال باشد ندارم. بلکه معتقدم دستمزد بازیکنان بالاتر از کیفیت واقعی آنهاست. این موضوع نه برای باشگاه ما بلکه برای تمامی باشگاهها صدق می کند. مهمترین عامل افزایش دستمزد فوتبالیست ها هم دلال ها هستند. به نظرم چون فدراسیون فوتبال توانایی برخورد با دلال ها را ندارد سعیدلو و دولت باید مستقیم دستور این کار را بدهند. به هرحال من و تمامی مردم امیدواریم تا این پول های کلان خرج ورزش جوانان استان شود و از همین جا به فوتبالیست ها می گویم اگر پول بیت المال را در بزم های شبانه خرج می کنید یا در زمین فوتبال کم فروشی می کنید بدانید که ما راضی نیستیم."
مجید کلاهی از هواداران باشگاه استقلال تهران می گوید:" من طرفدار دو آتشه استقلال هستم، یکبار آن قدر محو بازی تیمم شدم که سیگار دستم را سوزاند و من تا آخر بازی متوجه نشدم. اما، وقتی یک شب بعد از شکست تیمم مقابل ماشین آخرین مدل یکی از بازیکنان تیم را گرفتم و تنها از او پرسیدم چرا در زمین راه می رفتید، او حرف بسیار زشتی به من زد که از فوتبال متنفر شدم. چرا من باید برای رفتن به ورزشگاه از دوستانم پول قرض کنم و آنگاه این افراد را تشویق کنم که با پول بادآورده از جیب دولت و ملت دچار غرور شده اند. تنها دلیلی که فوتبال ایران نسبت به گذشته های دور افت کرده این است که پول جایگزین غیرت و تعصب شده است. به همین دلیل بود که در بازی های آسیایی همه رشته ها مدال گرفتن اما، فوتبال حتی روی سکو هم نرفت."
اما آخرین چهره این گفتگو یک کارشناس برجسته فوتبال کشور است؛ امیر حاج رضایی اعتقاد دارد ماجرای هزینه های بی حساب و کتاب فوتبال سر دراز دارد می گوید:" اگر واقعا نیتی برای هدفمند ساختن هزینه های فوتبال وجود دارد نیازمند کارشناسی، آسیب شناسی و یک عزم ملی است. من صمیمانه از موفقیت تیم های ورزشی ایران در گوانگجو خوشحالم و معتقدم باید سرمایه گذاری مناسبی در تمامی رشته ها صورت پذیرد اما موافق نیستم که به دلیل ناکامی فوتبال ایران با این رشته بی مهری شود."
حاج رضایی تصریح کرد: "فوتبال سرمایه ای به نام هواداران میلیاردی را دارد که خودجوش به ورزشگاهها می آیند و این موضوع در هر نقطه از دنیا از برزیل و کامرون گرفته تا ایران یکسان است. البته باز هم می گویم تمامی ورزشکاران رشته های دیگر هم باید به اندازه تلاش خود حقشان را دریافت کنند. ضمن آنکه بحث هزینه های بی حساب در فوتبال را هم می پذیرم."
حاج رضایی ادامه داد: "اما موضوع اصلی این است که فوتبال ایران بیمار است و این موضوع تنها یکی از مشکلات این فوتبال بیمار به شمار می آید. مطالبه مردم برای دانستن اینکه پول فوتبال که از طرف باشگاههای دولتی هزینه می شود چگونه خرج شده، یا بحث خصوصی سازی باشگاهها مطالبه به جایی است که باید با نگاه کارشناسی مورد بررسی قرار گیرد."
مهر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی از خواص مهم فوتبال که به ادبیات ویژه پیشکسوتها و مونقرهایهای این ورزش هم ارتباط پیدا میکند، روایتهای اغراقآمیزی است که آنها از گذشته دارند. افرادی که برای ادعای خود، هیچ سند تاریخی ندارند و چه راست بگویند و چه احتمالا ادعای خود را با اغراق بیان کنند، حرفشان موردقبول واقع میشود. بههرحال تقصیری متوجه آنها نیست، مقصر دوستداران نسل اول فوتبال ما هستند که از آنها افسانه ساختند. آنها افسانه شدند و برای آنکه از بقیه افسانهها و روایات تخیلی عقب نمانند، مثل همین داستانها برای خود روایت میسازند.
مهدی حداد پور، گزارشگر هفته نامه ورزشی تماشاگر ، گزارش جالبی درباره بلوف های شاخ دار برخی اهالی فوتبال تهیه کرده که در ادامه میخوانید:
شوتهای آدمکش
در نسل اول فوتبال وقتی میخواستند از قدرت شوتهای سنگین مرحوم عبدا... سعیدایی بگویند از شوتی میگفتند که باعث شکسته شدن دیرک دروازه و احتمالا ترکیدن توپ شده است و یا از قدرت شوت مرحوم عباس تنیدهگر (عباس سیاه) میگفتند که شوت او باعث شده 2، 3نفری که سر راه توپ قرار گرفته بودند، کشته شوند! این روایتهای افسانهای، البته بینالمللی هم شد.
وقتی ادعا میشد مرحوم حسن صدقیانی (افندی) در حضور پادشاه بلژیک، هر 3گل تیم رویال شارلروا را در سال1932 و در فینال لیگ بلژیک به ثمر رسانده است، ابتدا باور میکردیم، اما وقتی ورزش و تاریخ آن وارد دهکده جهانی ارتباطات شد و بالندگی و غنای ادبیات تاریخی فوتبال را افزایش داد، هرچه جستوجو کردیم اثری از صدقیانی را در تاریخ لیگ فوتبال بلژیک ندیدیم. البته گاهی اوقات نکتههای بدیعی را خواندیم و شنیدیم، مثل حضور حسینعلیخان سردار در ترکیب تیمملی سوئیس برابر تیمملی فرانسه در سال1920 میلادی یعنی 80سال قبل که گرچه بر این اتفاق جالب و بزرگ هیچوقت تاکید نکردهایم، اما تا دلتان بخواهد عاشق این خالیبندیها هستیم. مثلا میشنویم و میخوانیم که مرحوم اکبر حیدری (اکبر توفان) کاپیتان تیمملی فوتبال در بازی ایران-افغانستان سال1320، در یکی از بازیها تمام بازیکنان خودی و حریف را دریبل کرده و دروازه حریف را باز کرده ،اصلا از خودمان نمیپرسیم که چه لزومی داشته که زندهیاد اکبر حیدری بازیکنان خودمان را دریبل کند!
5سرزن بانمک!
درباره دکتر امیرمسعود برومند که درحالحاضر 83ساله است، گفته میشود یکی از بهترین مهاجمان فوتبال دنیا در سالهای 40 و 50 میلادی بوده. تا حالا شده از خودمان بپرسیم این چه مهاجم برتری بوده که در نامزدهای برترینهای قرن آسیا هم جایی نداشته است؟ البته شکی نیست که مسعود برومند در زمان خودش واقعا فوتبالیست بزرگی بوده، اما اینکه یکمهاجم جهانی باشد، تا حدودی اغراقآمیر به نظر میرسد. درست مثل ادعایی که درباره همایون بهزادی وجود دارد. ادعایی که براساس آن گفته میشود او یکی از 5سرزن برتر دنیاست! وقتی میشنویم همایون بهزادی براساس ادعای یکی از نشریات ورزشی کشور ترکیه مفتخر به کسب چنین عنوانی شده و هیچ مجمع و موسسه بینالمللی ادعای مهم مورد اشاره را تایید نکرده، خندهمان میگیرد.
در مورد مرحوم حمید شیرزادگان هم روایت مشابهی وجود دارد. میگویند در سال1344 که او از آمریکا به ایران برگشت، 20هزار نفر هوادار در فرودگاه مهرآباد به استقبال او آمده بودند، درحالیکه تا سال1350 حتی مسابقات و رویاروییهای بزرگ فوتبال ایران هم بیشتر از 18هزار تماشاگر نداشته است. آنها احتمالا 4، 5هزار تماشاگر در دهه40، 20هزار نفر محاسبه کردهاند.
میهمان بایرن و منچستر
محمدرضا عادلخانی یکی از گوشچپهای بزرگ فوتبال ایران بود که در دهه50 به رشد و معرفی فوتبال ما کمک زیادی کرد. او در آلمان پیراهن تیمهای ووپرتال، واتنشید و روت وایس اسن را پوشید، هر سهتیم در دسته دوم آلمان بودند، در این میان اما ادعای عادلخانی درباره حضور در بایرنمونیخ و همبازی بودن با «بکنباوئر» جالب بود. او یکبار برای شرکت در تمرینات تیم بایرنمونیخ از مسئولان باشگاه آلمانی اجازه میگیرد و همین حاضر شدن سر تمرینات تیم دستهیکی آلمانی باعث شد بعدها ادعا کند که در آستانه حضور در بایرنمونیخ قرار گرفته، آنهم در سال1345 که 18ساله بوده است. یا ناصر حجازی که تمرین کردنش در تیم منچستریونایتد برایش توهم حضور در باشگاه منچستریونایتد را به دنبال داشت.
در روزهایی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود، حجازی بدون توجه به قراردادش با شهباز، بهراحتی به تاج سابق برگشت، البته خودش ادعا میکند که شهبازیها برای رفتن به تیم منچستریونایتد به او رضایتنامه ندادند. این درحالی است که تمام رضایتنامههای فوتبالی؛ بعد از انقلاباسلامی فاقد ارزش حقوقی و قانونی اعلام شدند.
کاپیتان در تیم خیالی پله
آندرانیک اسکندریان، ستاره ارمنی ایران بود که در سال1980 تا کاپیتانی تیم کاسموس نیویورک پیش رفت. گفته میشود او در حضور پله و بکنباوئر کاپیتان کاسموس شده است، اما این ادعا دروغی بیش نیست! در سال1980، پله سومین سال دوریاش از فوتبال را سپری میکرد. پله سال1977 رسما از دنیای فوتبال خداحافظی کرده و بکنباوئر هم در سال1980 به آلمان برگشته و به جای بایرنمونیخ پیراهن تیم فوتبال هامبورگ را برتن کرد!
گلهای 45متری
گاهی اوقات بلوفها و خالیبندیهای برخی پیشکسوتان خوب فوتبال ما آنقدر شیرین است که آدم دلش نمیآید چیزی بگوید و ادعایی کند، مبادا شیرینی این خالیبندیها کم شود. در این میان بعضی از افراد از خالی بستن، منظور خاصی ندارند، بلکه عادتشان شده، مثلا تمام شوتهای سنگینی که در دهه30 و 40 گل شده و فیلمش وجود ندارد، به ادعای فوتبالیستهای آن زمان از فاصله 35متری و 45متری به ثمر نشسته است.
در کتاب تاریخ بازیهای پرسپولیس و استقلال تا سال1362 هرچه گل که همایون بهزادی، علی جباری، حسین کلانی و... زدهاند، از فاصله 35متری بوده است، انگار از فاصله جلوتر گل زدن در آن زمان جایز نبوده و هیچکس حق زدن گل از فاصله کمتر از 35متری را نداشته است. یکی دیگر از ادعاهای جالب ملیپوشان آن زمان یعنی مردان دهه40 تا دهه60 داشتن یکصد بازی ملی است! البته شأن این مردان آنقدر بالاست که اگر امروز فوتبال بازی میکردند تعداد بازیهای ملیشان قطعا بالای یکصدبازی بود، اما وقتی در دهه40 مثلا تیمملی طی 5سال، 10بازی رسمی ملی داشت، آنها باید 50سال بازی میکردند تا به یکصدبازی ملی برسند.
یکبار به احمدرضا عابدزاده گفتیم که حمید درخشان گفته یکصدبازی ملی دارد و او گفت که حمیدخان احتمالا بازیهای تیمهای سبز و سفید درون اردویی تیمملی را هم بازی ملی حساب کرده است! البته بعضی از واقعیتهای فوتبال 30سال گذشته ما صورت تخیل دارد.
مثلا آیندگان ما شاید باور نکنند که در بازیهای آسیایی 1982 دهلینو، عباس کارگر به خاطر نداشتن کفش با کفشی 2شماره کوچکتر برابر کرهجنوبی به میدان رفت و آنگونه با پاهای تاولزده جانفشانی کرد و یا علی دایی در آسیایی94 هیروشیما برخلاف باور اهالی فوتبال یکنیمه با طحال پاره بازی کرد و یا حتی عابدزاده با شرایطی که بیشتر به افراد بستریشده در بیمارستان شبیه بود، در بازی پلیآف ایران-ژاپن در مقدماتی جامجهانی 1998 فرانسه در جوهور باروی مالزی، 120دقیقه بازی کرد؛ اینها واقعیت بودند، اما برخی از خالیبندیهای این دوستان، داستان را تکمیل میکند، مثلا وقتی ضیا عربشاهی میگوید من 12سال در تیمملی بودهام (او از سال60 تا 67 ملیپوش بوده است) یا وقتی رضا رجبی میگوید کاپیتان 4رده مختلف تیمملی بوده است (رجبی در سطح تیمملی بزرگسالان یک بازی رسمی ملی هم ندارد).
100متر زیر 10ثانیه
بعضی از ادعاها هم تخیلات شکلنگرفته است، مثل اینکه جعفر مختاریفر میگوید: «من باهوشترین مربی ایرانم و اگر کارم را بهعنوان مربی شروع کنم، هیچکس به گردپای من نمیرسد» یا عباس کارگر که در دفتر تماشاگر ادعا کرد: «همین حالا در 53سالگی اگر 10روز تمرین کند 100متر را زیر 10ثانیه میدود»! عباس کارگر در چشم نگارنده نگاه کرد و گفت فلانی به نظرت نمیتوانم؟ و وقتی با جواب منفی نگارنده مواجه شد، سریع حرف را عوض کرد و به مرور خاطرات قدیمی پرداخت.
روی کول مردم
بعضی اوقات روایات محبوبیت ستارههای دهه40 هم عجیب تخیلی است. شاهینیهای دهه40 که خودشان را حسابی دوست دارند، ادعا میکنند آنقدر خوب بودهاند که همیشه برای تماشای بازی تیم خودشان بلیت تهیه میکردند (آنها 5، 6مورد انجامشده در 10سال را به همیشه تعبیر کردهاند). ادعای دیگر این نفرات آن است که هیچوقت به یاد ندارند با پای پیاده از امجدیه تا میدان هفتمتیر رفته باشند و همیشه این فاصله را روی دوش مردم بودهاند (به همین دلیل همیشه کفش ورزشی آنها نو میماند!) شاید هم مردم فوتبالدوست حتی بعد از باختهای شاهینیها قهرمانان خود را روی دوش سوار میکردند و آنها را به میدان هفتتیر میبردند.
در ادامه بنا داریم به صورت کاملا پراکنده برخی از ادعاهای جالب، خندهدار و بانمک پیشکسوتان فوتبال که البته طعم خالیبندی و بلوف دارد را با هم مرور کنیم، ادعاهایی که شاید به واقعیت هم نزدیک باشد، اما واقعا بانمک و جالب هستند.
علیرضا عزیزی: علی کریمی کیه؟ اگر فیلمهای جوانی من بود ثابت میکردم که گندهتر از علی کریمی هم انگشت کوچک من نبودند. من روی یکدستمال، 15نفر را دربیل میکردم.
مسعود مژدهی: من سلطان مد ایران بودم. همه هنرپیشهها و خوانندگان روز ایران خانه من میآمدند و از من لباس میگرفتند. تمام لباسهای آنها که روی صحنه و در سینما میدیدید، لباسهای من بوده است!
محمود یاوری: آنقدر ماساپوست، ستاره چکسلواکی را آزار دادم که کنارم آمد و با زبان بیزبانی از من خواست که دیگر توی پایش نرود و بگذارم او گل بزند!
علی پروین: قبل از بازی ایران-فرانسه گفتند چطور میخواهی میشل پلاتینی را بگیری؟ من هم گفتم: میشل پلاتینی باید من را بگیرد (پلاتینی در آن دیدار اصلا بازی نکرد).
ابراهیم آشتیانی: در بازی ایران-استرالیا از سمت راست 35بار نفوذ کردم و برگشتم (هر 3دقیقه یکبار و معادل 8کیلومتر راه در زمانی که ستارگان دنیا 7کیلومتر هم نمیدویدند).
امیر احتشامزاده: در بازی ایران-ژاپن در آسیایی 1966 بانکوک اگر جلوی عکاس تایلندی را نمیگرفتم، ضربهاش به کله همایون بهزادی میخورد و بهزادی کشته میشد!
جعفر کاشانی: در آلمان جلوی شعبان جعفری (بیمخ) را گرفتم و گفتم آقاشعبان زیادی تند میروی، کمی به نصایح من گوش کن و او هم گفت: چشم جعفرخان! (شعبان جعفری، از افراد نزدیک به شاه ملعون بود و از کاشانی هم 23سال بزرگتر بود).
محمد دادکان: سوت را از محراب شاهرخی گرفتم و دست علی پروین دادم، از آنجا به بعد بود که علی پروین سرمربی پرسپولیس شد (یعنی علی پروین تنها به خاطر یکسوت این موقعیت را پیدا کرده است؟!).
در اینجا به ذکر یکنکته میپردازیم که نصف پیشکسوتهای فوتبال ما اعتقاد دارند در عمر فوتبالشان اخطار نگرفتهاند، البته در آن زمان داورها در یکهفته لیگ و در 8بازی حداکثر به 3نفر کارت زرد نشان میدادند، اما درباره دادکان، ادعای عدم دریافت کارت زرد تا حدودی ادعای درستی بوده است.
ناصر حجازی: اگر اجازه میدادند شرکت کنم، رئیسجمهور میشدم و همه مردم به من رای میدادند.
ابراهیم قاسمپور: در مصر فوتبال بازی میکردم و برای 50نفر از اعضای خانوادهام پول میفرستادم (در توجیه رفتن به خارج از ایران با شروع جنگ تحمیلی).
منبع:
کد:http://www.sport.persianv.com/view/007472.php#more
بیست و چهارمین کنگره کنفدراسیون فوتبال آسیا از صبح امروز پنجشنبه در هتل "شرایتون" دوحه قطر آغاز شد و با برگزاری انتخابات در بخشهای مختلف AFC ساعتی پیش به اتمام رسید.
به گزارش مهر، علی سعیدلو، تنها نماینده کشورمان در این انتخابات بود که در بخش نایب رئیسی AFC با قبول شکست در تقابل با رقیبی از نپال به نام "گانش تاپا" از دستیابی به کرسی کنفدراسیون فوتبال آسیا بازماند. این اتفاق در حالی صورت گرفت که علی کفاشیان روز چهارشنبه از حضور در انتخابات کمیته اجرایی AFC انصراف داده بود تا شانس سعیدلو برای کسب کرسی آسیایی افزایش یابد.
در هر صورت ایران از دستیابی به یک کرسی در کنفدراسیون فوتبال آسیا بازماند و این در حالی است که محمد بن همام در آخرین سفر خود به تهران تاکید کرده بود، ایران به عنوان یکی از قطبهای فوتبال آسیا این استحقاق را دارد که در AFC یک کرسی داشته باشد.
در شرایطی که کشورهایی چون سریلانکا، اردن، بنگلادش، نپال، مالدیو، مغولستان، گوام و پاکستان صاحب کرسی در کنفدراسیون آسیا شدند، ایران از مناسبات فوتبال در قاره کهن بیرون ماند. این در حالی بود که مسئولان سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال امیدوار بودند، پس از چند سال ایران در AFC صاحب کرسی شود.
در پایان انتخابات امروز کنفدراسیون فوتبال آسیا افراد زیر موفق به کسب اکثریت آرا شدند:
ریاست AFC
محمد بن همام قطری بدون رقیب بود و برای سومین دوره پی در پی رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا شد.
نایب رئیس فیفا
ولیعهد علی بن حسین از اردن با کسب 25 رای از 45 رای ماخوذه از دکتر چانگ مونگ جون از کره جنوبی پیشی گرفت که 20 رای اعضای مجمع را به خود اختصاص داد.
اعضای کمیته اجرایی فیفا
ووراوی ماکودی از تایلند و ورنون فرناندو مانیلا از سریلانکا به ترتیب با کسب 24 و 23 رای گوی سبقت را از کوزو تاشیما ژاپنی و ژانگ جیلونگ چینی ربودند و به عضویت کمیته اجرایی فیفا در آمدند.
نایب رئیس AFC
گانش تاپا از نپال، عبدالله سلطان احمدشاه از مالزی و ژانگ ژیلونگ از چین، در بیست و چهارمین کنگره کنفدراسیون فوتبال آسیا به عنوان نواب رئیس انتخاب شدند.
تاپا که یک عضو سابق کمیته اجرایی کنفدراسیون فوتبال آسیا، توانست در انتخابات مربوط به نایب رئیس منطقه جنوب و مرکز آسیا، علی سعیدلو، رئیس سازمان تربیت بدنی و معاون رئیس جمهور ایران را با 25 رای برابر 20 رای شکست دهد و در تنها انتخابات رقابتی که برای پستهای نواب رئیس AFC برگزار شد، پیروز شود.
عبدالله مالزیایی در انتخابات منطقه جنوب شرق بدون رقیب بود، در حالیکه در منطقه شرق آسیا تمامی رقبای ژانگ در روز انتخابات کنارهگیری کردند. قرار بود ژانگ در برابر کوزو تاشیما از ژاپن و ریچارد لای از گوام رقابت کند، اما هر دوی آنها انصراف دادند.
عضو زن کمیته اجرایی AFC
محفوظا اختر بنگلادشی از منطقه جنوب و مرکز بدون رقیب به عنوان عضو زن کمیته اجرایی کنفدراسیون فوتبال آسیا انتخاب شد.
اعضای کمیته اجرایی
از منطقه غرب قاره کهن علی بن خلیفا الخلیفا از بحرین با 29 رای، دکتر حافظ المدلج از عربستان و سعید خالد حمد البوسیدی از عمان هر کدام با 27 رای به عضویت کمیته اجرایی AFC درآمدند. در منطقه مرکز و جنوب علی عظیم از مالدیو با 27 رای، پرافول پاتل از هند با 26 رای و مخدوم سید فیصل صالح حیات از پاکستان با 22 رای فرصت حضور در کمیته اجرایی کنفدراسیون فوتبال آسیا را بدست آوردند. علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال ایران از حضور در انتخابات این بخش انصراف داده بود.
در منطقه شرق قاره کهن نیز ریچارد کی لای از گوام، کوزو تاشیما از مغولستان و گنبولد بیانامخ از مغولستان بدون رقیب به عضویت کمیته اجرایی AFC در آمدند. وینستون لی بو آیون از سنگاپور، تران توان از ویتنام برای عضویت در کمیته اجرایی AFC انتخاب شدند و زاو زاو از میانمار نیز در سمت خود در این کمیته ابقا شد.
منبع:
!کد:http://www.tabnak.ir/fa/news/140843/%D8%AC%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8-%DA%A9%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF
گفتم یه دو تا خبر تخریبی بزارم دو چهره محبوب و سرشناس رو تخریب کنیم دور هم :دی
دادکان:آقاي كفاشيان! مگر اين پست حق شما بود كه ازآن انصراف داديد؟
رئيس اسبق فدراسيون فوتبال در گفتوگو با ايسنا، در رابطه با انصراف علي کفاشيان از نامزدي در انتخابات کميته اجرايي کنفدراسيون فوتبال آسيا اظهار کرد: کفاشيان پس از يازده سال پستي را از فوتبال ايران گرفته است که با زحمت فراوان به دست آمده بود. پست اکسکو(Executive Committee ) يا همان کميته اجرايي، پستي بسيار مهم است چرا که کارهاي اجرايي فوتبال آسيا را در اين کميته انجام ميدهند و همچنين تمامي اقدامهاي مثبت و تصميمات کلان مربوط به کنفدراسيون فوتبال آسيا را اعضاي اين کميته انجام ميدهد.
وي ادامه داد: مگر کفاشيان چه کاره است که به راحتي از اين پست انصراف ميدهد؟ اين پست حق فدراسيون و حق جامعه فوتبال است. آقاي کفاشيان چرا پستي را که مربوط به کارهاي اجرايي فوتبال آسيا ميشد، واگذار کرديد و ميخواهيد به جاي آن نايب رييسي غرب آسيا را بگيريد که يک پست کاملا تشريفاتي است، چرا بايد اين کار را بکنيد؟ حالا آمديم و سعيدلو هم به عنوان نايب رئيس غرب آسيا انتخاب شد آن وقت چه چيزي عايد ما شده است؟ فقط يک پست تشريفاتي را در اختيار گرفتهايم و يکي ازمهمترين پست هاي اجرايي در فوتبال آسيا را از دست دادهايم.
دادگان با بيان اين که متاسفانه هيچکس از اهالي فوتبال حاضر نيست در مورد اين اتفاقهاي ناخوشايند صحبتي بکند، گفت: اين حق ماست که در کميتهي اجرايي کنفدراسيون فوتبال آسيا باشيم. اگر هم من صحبت کنم بعد ميگويند چرا دادگان انتقاد ميکند. من متاسفم براي تمام مطبوعات و پيشکسوتان ورزش که در قبال اين موضوع سکوت کردهاند و هيچ صحبتي نميکنند، بايد به کفاشيان گفت مگر آن پست حق شما بود که رفتيد از آن انصراف داديد، که چه شود، که سعيدلو انتخاب شود. سيستم يک مدير مانند تو را ميخواهد که فقط به حرفهاي آنها گوش کنيد. شک نکنيد که اگر دادگان اکنون رئيس فدراسيون بود هيچ وقت به خاطر سعيدلو کنار نميرفت چرا که اين حق جامعه فوتبال است که در کميته اجرايي فوتبال آسيا مسووليت داشته باشد و يکي از کشورهاي تصميم گيرنده باشد.
رئيس پيشين فدراسيون فوتبال با بيان اين که کفاشيان اين کار را تحت فشار انجام داده است، گفت: آقاي کفاشيان خيانتي که کرديد تا ابد بر پيشاني خودت ميماند. اين پست با يازده سال تلاش براي ايران به دست آمده بود. خودت و سعيدلو هم ميدانستيد که هر دو کرسي را به ايران نميدهند و يا اکسکو را ميدادند و يا نايب رئيسي غرب آسيا را، اما حالا شما براي اينکه سعيدلو نايب رئيس غرب آسيا شود از چنين کرسي مهمي انصراف ميدهيد، من براي بنهمام هم متاسفم که ميآيد چنين پيشنهادي را به کفاشيان ميدهد که يکي از اين دو پست را انتخاب کند. خوشحالم که پيش از اين هم در مصاحبه با ايسنا گفته بودم که اين کار سعيدلو به فوتبال ايران ضربه ميزند. آن زمان هم گفتم که اين دو نفر نميتوانند هر دو پست را بگيرند. اصلا مگر سعيدلو کجاي ورزش اين کشور است که حالا بيايد نايب رئيس فوتبال غرب آسيا شود، چرا بايد يک پست اجرايي مهم را در آسيا از دست دهيم و به جاي آن يک پست معمولي و تشريفاتي را بگيريم. که حالا بخواهيم براي کشورهايي مانند ازبکستان و قرقيزستان تصميم بگيريم؟ من از تمام مسوولان، پيشکسوتان، معلمان و دانشگاهيان کشور ميخواهم که وارد اين بحث شوند و نگذارند که پست هايي که در اين چندسال در صحنه بينالمللي براي ايران به دست آمده از دست برود.
محمد دادگان در ادامه با اشاره به اين که علي آبادي هم مانند سعيدلو مي خواست خودش در فوتبال آسيا پست بگيرد، گفت: من در دو کميتهي فيفا عضو بودم اما عليآبادي من را کنار گذاشت تا خودش به جاي من بيايد. اما فيفا پس از آن اجازه نداد که چنين کاري انجام دهد. آنها به همين خاطر کفاشيان را آوردهاند که او را کنار بزنند و خود در فوتبال آسيا صاحب منصب شوند. آقاي کفاشيان شما که ميخواستيد برويد اصلا چرا آمديد، من که ميدانم شما تحت فشار از اين پست انصراف داديد، اصلا شما در اين چند سال چه خدماتي را به فوتبال ايران داديد. حتما پس از اين هم وقتي پستي گرفتيد ميخواهيد بگوييد من به فوتبال کمک کردم، شما چه کار کرديد فقط آمديد مهمترين پستي را که در اين چند سال براي فوتبال ايران به دست آمده بود از دست داديد. آقاي کفاشيان شما اگر خودت را وزنهاي براي فوتبال کشور نميدانستيد چرا آمدي رئيس فدراسيون شدي که حال بخواهيد از اين پست مهم انصراف دهيد. من پيش از اين هم به اين موضوع اشاره کرده بودم و ميدانستم که چه سرنوشتي در انتظار ماست، اگر سعيدلو انتخاب شود هم هيچ مزيتي براي فوتبال ما نخواهد داشت.
سعيدلو از تصدي نايب رئيسي كنفدراسيون فوتبال آسيا بازماند
بيستوچهارمين کنگره کنفدراسيون فوتبال آسيا و انتخابات اي اف سي از صبح امروز در هتل شرايتون دوحه آغاز شده که در رايگيري براي پست نايب رئيسي اين کنفدراسيون گانش تاپا از نپال با کسب 25 راي از 45 راي ماخوذه براي 4 سال و تا سال 2015 به عنوان نماينده کشورهاي مرکز و جنوب قاره کهن انتخاب شد.
اين در حالي بود که علي سعيدلو، رئيس سازمان تربيت بدني و معاون رئيس جمهور نيز براي نشستن بر کرسي نايب رئيسي کنفدراسيون فوتبال آسيا در منطقه مرکز و غرب نامزد شده بود، اما در احراز اين سمت ناکام ماند.
سعيدلو 20 راي از 45 راي ماخوذه را به خود اختصاص داد.
رئيس سازمان تربيت بدني پيش از انتخابات از حمايت کشورهاي ميانمار، افغانستان، لبنان، اردن و کويت از وي براي تصدي اين سمت خبر داده بود.
پرافول پاتل از هند و مخدوم سيد فيصل صالح حيات از پاکستان 2 نامزد انصراف داده از اين انتخابات بودند.
آدم دلش میسوزه
بجای کفاشیان یک تکه سنگ میگذاشتن
تصمیمات بهتری میگرفت به این دلیل که سنگ اصلا نمیتونه تصمیم بگیره که تصمیمات اشتباه بگیره
به خدا سر درد گرفتم با شنيدن اين خبر
چقدر بي عزت شديم خدايا
بايد قبول كنيم توي اين كره خاكي تنهاييم
نه مسئولين به فكر غرور اين ملتن نه كشوراي ديگه حرمت نگه ميدارن
اين كفاشيان هم يك تنه داره ريشه اين فوتبال رو ميزنه
ای بابا هر روز بهتر از دیروز دینگ دینگ
ولی خوب این نیز بگذرد البته اگه بعدش چیزی مونده باشه
هرکاری که کفاشیان میکنه فوتبال بیشتر به نابودی نزدیک میشه.
البته کفاشیان خودش هیچ کار هست وفقط به دستور بالایی ها گوش میده و تا حالا هیچ کاری با اراده خودش انجام نداده.
یاد دادکان بخیر
چرا ايران در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا ناکام ماند؟
ناکامي "علي سعيدلو" در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا، قصه تکراري ورزش ايران در سال هاي اخير است که به کمرنگي نام و نفوذ کشورمان در مجامع بين المللي ورزش انجاميده است.
علي سعيدلو که کمتر از دو سال است به راس ورزش ايران آمده، پس از حضور در ميادين مختلف ورزشي تصميم گرفت تا به عنوان نايب رييس به کنفدراسيون فوتبال آسيا راه يابد، اما گويا او و همکارانش تحليل مناسبي از مناسبات بين المللي نداشته و در پايان انتخابات رقيبان نپالي، گوامي، اردني و چينياش - که نه کشورشان جايگاهي در فوتبال آسيا دارد و نه هيچ کدام از آنها (همانند سعيدلو) رتبه بلندي در کشورشان دارند – جاي او را گرفتند و پستي سمبليک ( نه اجرايي و تاثيرگذار) را در کنفدراسيون فوتبال آسيا به خود اختصاص دادند. اين ناکامي بزرگ تنها براي سعيدلو و يارانش نبود. اين شکست را هم مي توان به نام فوتبال و هم به نام ورزش ايران در آستانه رقابتهاي فوتبال جام ملت هاي آسيا نوشت. در ادامه به جنبههاي مختلف اين ناکامي درس برانگيز و داستان تکراري اين اشتباه بزرگ به نقل از ايسنا خواهيم پرداخت.
نقش با تجربههاي ورزش
در شرايط مشابه، با تجربهها و کارکشتههاي ورزش که سالها تجربه کسب کردهاند، براساس ويژگيهاي شخصيتي شان به سه گره تقسيم مي شوند.
گروه نخست، استخوان خرد کردههايي هستند که درد ورزش را کشيده و خاک ورزش را خوردهاند و مي دانند چگونه مي توان در مجامع بين المللي راي اعتماد کسب کرد، اما با توجه به اين که ارزش خود را بالاتر از افراد کانديداتور مي دانند و از دست آنها ارتزاق نمي کنند، به طور حتم در گروه مشاوران و همکاران قرار ندارند و بيشتر در حاشيهاند. اين افراد براساس خصوصيات ذاتي برخي اوقات از کوره در مي روند و زبان به انتقادهاي ريز و درشت ميگشايند.
گروه دوم، کارشناساني هستند که در گروه دست اندرکاران و برخي اوقات مشاوران قرار دارند، اما به دليل حضور در سيستم، زماني که به رفتارهاي غلط و نادرست برمي خورند، خاموش ماندن را پيشه کرده و خودشان را از ماجرا کنار مي کشند. اين افراد گرچه از اتفاق نادرست پيشگيري نمي کنند، اما انتقادي هم به زبان نمي آوردند تا خداي ناکرده در زمره "مغضوبين" قرار نگيرند.
اما گروه سوم. گروه سوم افرادي هستند که حتي بيشترشان موهايشان را در ورزش سپيد کردهاند، اما به گونه اي از رفتار اشتباه برخي مديران "روز" دفاع مي کنند که امر به شخص رييس نيز مشتبه شده و آن کار نادرست را به عنوان بهترين گزينه براي جاري کردن مديريت خود برمي گزينند و نتيجه همين مي شود که امروز شده است. متاسفانه از اين گروه سوم در ورزش ايران کم نيست و در حقيقت از آنها مي توان به آفتهاي ورزش ياد کرد. مهمترين ويژگي شان بيان مسايلي است که به مذاق مدير بالاسري خوش مي آيد و نظر مساعد آنها را جلب مي کند.
دلايق عقلي اشتباه سعيدلو
آنهايي که به خوبي از انتخابات مجامع بين المللي در ورزش آگاه هستند، مي دانند که "سابقه" حضور، حرف نخست را در اين مجامع مي زند. در کنار سابقه، نحوه ارتباط و تعامل با ساير اعضاي جامعه بين المللي در طول مدت حضور نيز تاثير بسزايي در جلب اعتماد ديگران دارد. داشتن "ثبات مديريت و جايگاه" فرد در کشورش نيز از جمله مهمترين معيارها براي دستيابي به يک کرسي بين المللي محسوب مي شود. همه اين ها را بايد به ميزان اقتدار و دانش فني فرد در حوزه تخصصي افزود. به اين نکتهها مي توان چندين مورد ديگر را هم اضافه کرد که هر کدام به فراخور خود بي تاثير در جلب اعتماد نمايندگان کشورها نيست.
اگر به هرکدام از موارد بالا توجه کنيم، درمي يابيم که علي سعيدلو در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا کمتر از اين پشتوانه ها بهره مي برد.
از لحاظ سابقه مي توان به جرات گفت که حضور و ديدار سعيدلو با نمايندگان جامعه بين المللي فوتبال به تعداد انگشتان يک دست هم نمي رسيد. پس رييس سازمان تربيت بدني ايران يکي از اصلي ترين ويژگيهاي جلب راي اعتماد ديگران را نداشت. چون نه کسي او را مي شناخت و نه کسي او را ديده بود. تنها مي دانستند که معاون رييس جمهور ايران نيز در انتخابات حضور دارد.
دوم اين که اعضاي جامعه بين المللي فوتبال نيز پس از مراودههاي مختلف با مسئولان ورزش و فوتبال ايران دريافته اند که سعيدلو و امثال او که داراي پست هاي سياسي در ايران هستند، ميهمان امروز و فرداي ورزش اند و پس از مدتي از اين جايگاه کنار خواهند رفت. همانگونه که از ابتداي انقلاب تاکنون چندين نفر همانند او آمده اند و پس از مدتي کنار رفته اند. پس ترجيح مي دهند به جاي انتخاب "منصب ها" به انتخاب "نيروهاي برگزيده" دست بزنند تا گرهي از گرههاي فوتبال آسيا باز شده و اين ورزش در قاره کهن به جلو حرکت کند. اين قانون در بيشتر انتخابات هاي بين المللي که به صورت سالم برگزار مي شود، صادق است.
پس بنابراين سعيدلو از اين ديدگاه نيز چندان مورد توجه آسيايي ها نبود و حتي شايد اغراق آميز نباشد که پست سياسي سعيدلو، يکي از پوئن هاي منفي او در اين انتخابات بود که متاسفانه ناکارشناسان آن را امتياز مثبت سعيدلو قلمداد کرده بودند.
يادي از اشتباههاي گذشتگان
از قديم ترها که چندان به ياد نداريم، اما در يک دهه اخير محسن مهرعليزاده را مي توان سرآمد همه مديران "کرسي از دست ده" قلمداد کرد. او در ابتدا کرسي با ارزشي که از زمان مصطفي هاشمي طبا در هيات اجرايي آژانس جهاني مبارزه با دوپينگ بدست آمده بود را از ايران گرفت. شايد داشتن آن کرسي و حضور ايران در صدر سياست گذاريهاي دوپينگ دنيا، مي توانست جلوي بسياري از اتفاق هاي ناگوار سالهاي اخير را بگيرد. شاهکار "مهندس" نيز در انتخابات کميته ملي المپيک بود. انتخاباتي که منجر به از دست رفتن عضويت يک ايراني در کميته بين المللي المپيک شد و اين امکان از ورزش ايران گرفته شد تا در جمع برترين مديران ورزش دنيا حضور داشته باشد.
پس از او محمد علي آبادي نيز چندان پرفروغ ظاهر نشد و پس از کنارگذاشتن محمد دادگان رييس وقت فدراسيون فوتبال که نشان از کم تجربگي و مشاورههاي غلط داشت، خودش خواست وارد فوتبال شود، اما شرايط به او اجازه نداد و با علي کفاشيان کنار آمد تا او رييس شود و خودش همه چيز را هدايت کند.
در کنار اين تجربه هاي تلخ داخلي – که از آنها مي توان به عنوان ريشه هاي ضعف فوتبال ايران در سال هاي اخير نام برد – علي آبادي از کرسي کميته ملي المپيک نيز نگذشت و با تمام قدرت بر اين صندلي تکيه زد. علي آبادي به محض حضور در اين نهاد مهم ورزش رايزنيهايي را براي حضور در بين اعضاي کميته بين المللي المپيک شروع کرد. آن هم بدون در نظر گرفتن ويژگيهايي که ارايه شد. خوشبختانه اين عرصه به صورت انتخابات برگزار نمي شود که بخواهيم ناکامي ديگري به نام ورزش ايران ثبت کنيم، اما همين که تا کنون او را انتخاب نکرده اند، نشان از رعايت نشدن مواردي که ذکر شد دارد.
سعيدلو هم در اين ميان، پس از موفقيتي که ورزش ايران در گوانگ جو کسب کرد، راه اشتباه گذشتگان را طي کرد و راه به جايي نبرد. البته در دوران مديريت او ايران تاکنون پست دبيرکلي شناي آسيا، دبيرکلي شمشيربازي آسيا، عضويت در هيات رييسه فدراسيون جهاني کشتي را از دست داده و به احتمال فراوان پست دبيرکلي وزنه برداري آسيا را نيز از دست خواهد داد، اما اين که چه نيرويي باعث مي شود اين مسايل را بي ارزش انگاشته و حضور شخص رييس را در پستي سمبليک مهم قلمداد کند، خودش جاي بحث دارد.
درسي براي فردا
بي شک اين انتخابات براي کساني که با عمق به موضوع ورزش نگاه مي کنند، درسهاي فراواني دارد.
درس نخست اينکه از داشتههاي خود به خوبي حفظ و حراست کنيم. اگر کرسيهاي بين المللي مهم است، اول سعي کنيم آنهايي که در اختيار داريم را حفظ کنيم، پس از آن به فکر بيشتر کردنش باشيم.
درس دوم اينکه مديران محترم ورزش کشور بدانند با توجه به ساختار مديريتي کشور، دير يا زود از ورزش رفتني هستند؛ پس با امکاناتي که در اختيارشان هست، از افرادي حمايت کنند که شانس بيشتري براي انتخاب شدن دارند و انتخاب شدنشان دردي از درهاي ورزش را دوا مي کند. خوشبختانه چه در فوتبال و چه در رشته هاي ديگر از جمله اين افراد زياد هستند.
درس سوم اينکه يک استراتژي بلندمدت و اساسي در زمينه کسب کرسي هاي بين المللي داشته باشيم و با هدف به سمت پستهايي حرکت کنيم که براي ورزش ايران سودآور است.
درس چهارم اين که به نيروهاي ملي و وطني اعتماد کنيم و به لبخندهاي "شرقي" و "غربي" براي حمايت دل خوش نکنيم. اين هايي که دست در دست ما مي فشانند و رو در روي ما ميخندند، معلوم نيست در دل چه دارند و اين انتخابات به خوبي به ما ثابت کرد همه آن اظهار ارادت ها در عمل چيزي به همراه نداشته است.
قلعهنويي:ناكامي ما درانتخابات AFC طبيعي بود
امير قلعهنويي درباره ناکامي مسوولان فوتبال ايران در انتخابات کنفدراسيون فوتبال آسيا (AFC)، اظهار کرد: در عصر ارتباطات، فوتبال ايران بايد در مجامع بينالمللي داراي سکو باشد تا به پيشرفت فوتبالمان کمک کند. ما اگر در آسيا داراي قدرت باشيم، بهتر ميتوانيم روند رو به رشد را طي کنيم، اما متاسفانه در سياستها و برنامههاي فوتبال در داخل کشور دچار مشکل هستيم که به طور طبيعي نميتوانيم انتظار موفقيت در بيرون از آن را داشته باشيم.
وي افزود: اگر قطريها امروز جام ملتهاي آسيا را برگزار ميکنند و توانستند ميزباني جام جهاني را هم بگيرند، از حدود 28 سال پيش طرح و برنامه مشخص و منسجم داشتند و به آن عمل کردند. زماني که در سال 1987 ميلادي در قطر بازي ميکردم، آنها مشغول تدوين و شروع برنامهريزي بلندمدت براي پيشرفت فوتبالشان بودند؛ همان زمان بود که ساخت استاديومهاي جديد را طراحي ميکردند. آنها در ادامه توانستند کرسي رياست AFC را با حضور بنهمام بدست آورند که به پيشرفت فوتبالشان خيلي کمک کرد؛ آنها اين کارها را انجام ميدهند نه اينکه در کشور ما مثلا برخي نمايندههاي مجلس موضعگيري ميکنند و ميگويند چرا فلان مبلغ را به آن بازيکن داديد و چرا اين پولها را در فوتبال خرج کرديد!
قلعهنويي با لحني انتقادي ادامه داد: قطر ميآيد و بازي برزيل برابر آرژانتين را برگزار ميکند و حين برگزاري آن ستارههاي بزرگي از فوتبال دنيا را به کشورش ميآورد، اما اينجا بيژن نوباوه (نماينده مجلس شوراي اسلامي) عليه ما جبهه گرفته که چرا در آنجا اين طور عمل کرديد چرا آن طور؟! ما بايد در فوتبال سرمايهگذاري کنيم تا به موفقيت برسيم. در فوتبال ايران واقعا پولي نسبت به فوتبال دنيا خرج نميشود. سرمايهگذاري ما حتي نسبت به کشورهاي همسايه هم کمتر است. باور کنيد در ازبکستان بيشتر براي فوتبال هزينه ميشود تا در ايران. ازبکها طي يکسال توانستند استاديوم بينظيري براي تيم پاختاکور بسازند.
وي تاکيد کرد: برنامهريزي صحيح همراه با سرمايهگذاري، موجب پيشرفت فوتبال ميشود؛ پير و جوان، سياسي و غيرسياسي، مسوول و غير مسوول همه فوتبال را دوست دارند ما از اين پتانسيل به شکل احسن استفاده نميکنيم. متاسفانه برخي افراد بدون مطالعه در فوتبال ما دخالت ميکنند که باعث ميشود به عقب حرکت کنيم. آنها اطلاعات کافي از فوتبال و چگونگي موفقيت در آن ندارند و بدون اشراف نسبت به اوضاع حرف ميزنند. ما در AFC انتظار بدست آوردن کرسي داريم، آن وقت درون کشور چنين جبههگيريهايي عليه فوتبال و يکديگر داريم. با اين وضعيت بايد چه توقعي از کسب جايگاه در مجامع بينالمللي داشت؟ بايد پيشرفت کرد و بعد انتظار کسب جايگاه داشت.
قلعهنويي با بيان اينکه نبايد نسبت به کرسي نايبرييسي AFC نگاه فرمايشي داشته باشيم، افزود: اين پست طبق چارت سازماني کنفدراسيون فوتبال آسيا تعريف مشخص خودش را دارد. ما اکنون نبايد بگوييم نايبرييسي AFC فرمايشي بوده و نميتوانسته براي ما چندان استراتژيک باشد. کرسي نايبرييسي ميتوانست به سود فوتبال ايران باشد که متاسفانه از دست رفت.