آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد...
آنکه تنها شده بسیار مرا میفهمد...
چه بگویم که چنان از عشق فرو ریخته ام که فقط ریزش آوار مرا میفهمد...
Printable View
آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد...
آنکه تنها شده بسیار مرا میفهمد...
چه بگویم که چنان از عشق فرو ریخته ام که فقط ریزش آوار مرا میفهمد...
خدایــــــــــا .... دستم به آسمانت نمی رسد
اما تو که دستت به زمین می رسد
"بلندم کن "
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تـــــو را از خاطره ها
پاکـــــــ نمیکنم
بگذار بمــــــــــــــــانی
تا یادمــ بماند
چه طعمــــ ِ تلخی دارد
دروغ
که میتوانـــد حتی
شیرینـــــــــی عشق و اعتـــــــماد را
زهر مـــــار کند !
بگـــــذار بگوینـــــــد خسیسمـــــ
مَــــــــن
دوستتــــــــ دارم هـــــــایمــــــ
را الکـــــــی خـــــــرج نمیکنمـــــــ
جز برای مهــــــربانیخودتــــــــ
وقــتی دست فــشردیــم
و قـــول دادیـــم …
فقــــط ،دست ِ تــو مـردانـه بــود!
و … قـــــول ِ من !!
"تــو" چــآی مینوشیــــ...
غــــآفل از اینـڪهـ ڪسیـــ اینجـــآستـــــ
ڪهـ بهـ فنجــــآن בرون בستهـــآیتـــــ هــــمـ...
حســـــآבتـــــ میکنــــב...!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست داشتن تو دلیل که نه،، "دل" میخواهدگاهی فکر میکنم کار تو سخت تر از من استمن یک دنیا دوستت دارمو تو زیر بار این همه عشق قد خم نمیکنی!!
من عاشق اون دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو میگه:
پینوکیو ...چوبی بمان... آدمها سنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست
.
.
.
.
از تو دلگیر نیستم!!!
از دلم دلگیرم
که نبودنت را صبورانه تحمل میکند...........
لعنت به این سرما
که دکترم گفت :
تو او را خورده ای !
خبر نداشت از گرسنگی
و حال بو را نمی فهمم
چه بد بختی بزرگی
گریبانم را سفت گرفته
قبلا" پیش از آمدنت
بویت را احساس میکردم
امشب همه چیز رو به راه است، همه چیز...باورت میشود؟
دیگه یاد گرفته ام شبها بخوابم "با یاد تو"...تو نگرانم نشو
همه چیز را یاد گرفته ام...راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی
یاد گرفته ام ...نفس بکشم بدون تو...و به یاد تو
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پُر کنم
یاد گرفته ام که بی تو بخندم...یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت
یاد گرفته ام...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو...یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم
و مهم تر از همه یاد گرفته ام که با یادت زنده باشم و زندگی کنم
اما هنوز یک چیز هست...که یاد نگرفته ام...که چگونه...برای همیشه خاطراتت را در صفحه ی دلم پاک کنم...و نمیخواهم که هیچوقت یاد بگیرم...
تو نگرانم نشو..."فراموش کردنت" را هیچوقت یاد نخواهم گرفت