در پس درهای شیشه ای رویاها.
در مرداب بی ته ایینه ها.
هر جا که من گوشهای از خودم را مرده بودم
یک نیلوف روییده بود
گویی او لحظه لحظه در تهی من میریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم
(سهراب)
Printable View
در پس درهای شیشه ای رویاها.
در مرداب بی ته ایینه ها.
هر جا که من گوشهای از خودم را مرده بودم
یک نیلوف روییده بود
گویی او لحظه لحظه در تهی من میریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم
(سهراب)
در این کوچه هایی که تاریک هستن
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم
من از سطح سیمانی قرن می ترسم
بیا تا نترسم من از شهر هایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است .
__________________________________________________ __
ویرایش شد...
__________________________________________________ _
مثل بال حشره وزن سحر را می دانم
مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن
مثل زنبیل پر از میوه , تب تند رسیدن دارم .
مثل یک میکده در مرز کسالت هستم .
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کشش های بلند ابدی
من از روییدن خار سر دیوار دانستم ....... که نا کس ، کس نمی گردد از این بالا نشینی ها
اي مردمان بگوييد آرام جان من كو
راحت فزاي هرکس؛ محنت رسان من كو
نامش همي نيارم بردن به پيش هركس
گه گه به نازگويم سرو روان من كو
سلام
من امده ام
تو نیکی می کن و در دجله انداز .... که ایزد در بیابانت دهد باز
من عادت می کنم با درد تازه
جدایی شاید از من ؛من بسازه
هر کجا هستم باشم
اسمان مال من است
پنجره. فکر. هوا. عشق . زمین مال من است
جه اهمیت دارد
گاه اگر میرویند
قارچ های غربت؟
(سهراب)
تا کنی محکم حصار جسم ، فرسوده است جان.....تا بتابانی نخ برای پود،پوسیده است تار
رفت در ظلمت آن شب و شب های دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق دل آزرده خبر هم
نکنی از آن کوچه گذر هم
من ندیدم دو صنوبر با هم دشمن
من ندیدم بیدی. سایه اش را بفروشد به رمین
رایگان می بخشد . نارون شاخهی خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست . شوق من میشکفد
(سهراب)