تجربیاتی که داشتید و می تونه به بقیه توی زندگی کمک کنه اینجا بیان کنید(نقل قول ممنوع)

نقل قول:

اگر adsl گرفتید، مواضب حجمش باشید.
automatic update رو غیر فعال کنید
من فک کنم به خاطر همین اشتباه ظرف همون 10 روز اول، حدود 800 مگابایت از بین رفت..
+
هر چیزی رو می بینید برای دانلودش وسوسه نشین!

مخصوصا اگه شرکتی هم که ازش گرفتید adsl رو شرکتی مثل صبا نت باشه :)
یه چیز میگم شاید مطرح شده باشه من ندیدم
اگه داشتید با کسی صحبت میکردید و در خونه رو باز کردید حواستون باشه که حواستون پرت نشه...مثل ما کلیدتون رو گم نکنید....
و یه چیز دیگه......اگه خواستید گیمر حرفه ای بشید که خوب باید از سگا و میکرو شروع کنید...ولی اگه روحیاتتون نمیخونه که خوب عادیه.....بازی که میخواید بازی کنید رو همیشه سعی کنید روی +normal برید و پایین تر نیاید......بزارید بازی سخت باشه....بزارید ببازید.....یا به قول معروف صفت شید

اگر میتونین از فروشگاه های زنجیره ایی خرید کنید چون هر چی خواستین میتونید بردارید دوباره بگذارید سر جاش فروشنده هم همش چپ چپ نگاهتون نمیکنه.

یک پزشک عمومی با تجربه بهتر از یک متخصص بی تجربه است.

نقل قول:

نوشته شده توسط MOHAMMAD_ASEMOONI [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سلام.

جسارتاً اگر چپ و راست ظلم میکنین به این و اون و گناه میکنین و کسی هم نمیتونه مچتون رو بگیره , خوش و سرمست نباشین و قهقهه نزنین و بگین هاهاها بنازم به زرنگیِ خودم که زدم و بردم و خوردم و هیچ کس هم نتونست جلوم رو بگیره .

بشین و زار زار گریه کن . چون این معنیش اینه که خدا تو رو به حالِ خودت رها کرده . یعنی تو دیگه زیرِ سایه ی خدا نیستی . کسی که زیرِ سایه ی خدا نباشه بدبخت ترین آدم دنیاست .

اگر اومدی کارِ خلافی انجام بدی و نتونستی یا گیر افتادی , مبادا بگی بدشانسی . خدا رو به یاد بیار و سر تعظیم فرو بیار و از خدا تشکر کن چون تو زیر سایه ی خدا هستی و دوستت داره و نمیخواد که غرق بشی .

این همون صفت استدراج خداست که میگه اگه کسی از عمد و به اصطلاح خودم پررویی بخواد نافرمانی خدا رو بکنه خدا ولش میکنه به امون شیطون دیگه نگاشم نمیکنه
البته نگاش میکنه میدونید چجوری؟!!! اینقد بهش خوشی و مال و اموال و ... میده که دیگه فکر خدارو هم نکنه و این پرونده اعمالشو سنگین تر میکنه
اینو تو قرآنم آیش هست ولی نمیدونم کجا
ضمن اینکه من این مورد رو در پسر همسایم به وضوح میبینم
الان هم مهندس شده هم ماشین داره بنزین آزاد میزنه با پول باباش بابا مامانشم دارن از دستش دق میکنند
و البته بدترین کار ممکن رو میکنه!

نقل قول:

ضمن اینکه من این مورد رو در پسر همسایم به وضوح میبینم
الان هم مهندس شده هم ماشین داره بنزین آزاد میزنه با پول باباش بابا مامانشم دارن از دستش دق میکنند
و البته بدترین کار ممکن رو میکنه!

عزیزم خدا ناودون خونه ظالم رو از طلا میکنه تا فقط تو حال خودش باشه در ضمن این دنیا محل ازمایشه

اینایی که من میگم عینش سرم اومده!

1. وقتی به مسافرت رفتید بیش از اندازه مراقب سوئیچ ماشینتون باشید (البته اگه ماشینتون ضد سرقت بود : دی) من یه بار گمش کردم از شب تا صبح مسافرت زهرمارم شد ولی فرداش پیداش کردم : دی

2. هنگامی که رانندگی میکنید هیچ وقت از مشروبات الکلی استفاده نکنید!

3. به انجام کاری که نتیجش در آینده ای نه چندان دور اتفاق میفته اگه شدیدا ایمان داشته باشی مطمئن باش موفق میشی!

4. زیاد آدم مذهبی چشم و گوش بسته نباشید منظورم اینکه تابع یه حرف که زمانی گفته شده نباشید! (سعی کنید واقیعت ها رو ببینید و درک کنید!)
دین یعنی روش زندگی، پس ایده آل ترین زندگی رو انتخاب کن. (اثره پولستار : دی)
(خواهش این تیکه ی آخر رو نقل قول نکنید چون حال و حوصله جروبحث ندارم، در اندیشه ی خودت سیر کن!)

5. هیچ وقت مسواک زدن فراموش نشود.

هنگامی که رانندگی میکنید و هنگامی که رانندگی نمیکنید از مشروبات الکلی استفاده نکنید به نفعتونه چون بهتره که همیشه عقل آدم سر جاش باشه
الان حتی یذره هم استفاده نمیکنم چه برسه وسط رانندگی

اگر یه فروشنده نخواست برگه گارانتی رو امضا کنه یا فاکتور نداد ازش خرید نکنید چون حتما یه کلکی تو کارش هست.

تا 74 رو خوندم،بقیش رو هم میخونم چون تجربیا ت و پند! های خوبی بودن.....
----------------
-سعی کنین تو کارایی که بهتون مربوط نیست،یا راجع بهش اطلاع کافی ندارین،نظر ندین!!
تو دانشگاه،همه جور ادمی با همه جور شغلی هستن!!اتفاقا یه خانوم خیلی زرنگ جلو نشین! هم هست که سه چهارتا از پسرهای کلاس ارتباط به قول رفقام فیس تو فیس دارن!!(یعنی زیادی باهمن!با هم میرن،با هم میان و اینا...)همیشه،دوستای من راجع بهشون حرف میزدن و نظر میدادن!!بحث هم این بودش که این دختره مشکل داره و همزمان با همه ی اینا رابطه داره!!
من معمولا اصطلاح دختر مردم! رو دارم و یه تابوه از نظر من که هیچوقت بهشون تیکه نمیندازم،زیاد نیگاشون نمیکنم یا دنبال نمیکنم،عاشقشون نمیشم و از این چیزا!!(امل نیستم!!خیلی هم ادم باحالیم! ولی کلا سرم تو کار خودمه!)....
چند روز پیش،متوجه شدیم که یکی از اقایون،نامزد خانوم هستن،اون یکی،رفیق صمیمی نامزدش،و بقیه هم کسانی بودن که قبل و بعد از اون دو روزی که ما با هم کلاس داشتیم،میرفتن به اموزشگاه پدر خانوم و با استاد خصوصیشون،شی گرا و ساختمان داده کار میکردن.... اینو وقتی متوجه شدیم که یکی از همون اقایون،اومد به من و دوتا از رفیقام(یکیشون سپاهیه و این بحث فیس تو فسی رو شروع کرد اصلا!!) بریم باهاش با این اموزشگاهه تا من براشون شی گرا و ساختمان و زبان کار کنم....
این اتفاق،به من یه شخصیت خیلی خیلی بهتر ارائه داد!!
اما تکرار میکنم اینکه با خانوما رابطم خوب نیست،مثل این نیست که اگه یکی از خانوم ها سلام داد یا چیزی پرسید،چارستون بدنم بلرزه و کم بیارم یا هر چی!! کلا دختر ها رو مثل پسر ها می بینم!!

-به نظر میاد که دختر ها هرگز پسر نیستن!!
طبق گفته ی بالام،با دخترا رابطم زیاد خوب نیست!! یعنی همونجوری که با یه پسر حرف میزنم،با یه دختر حرف میزنم...وقتی فایل ارور دار برنامه نویسیشون رو به من میدن که درست کنم،نمی شینم مثل امل ها از اول حل کنم یا زیاد وقت بذارم...یه بار توضیح میدم،اگه طرف حالیش باشه درست میکنه.....این وسط،سر یه قضیه ی درگیری شدید که دم دانشگاه،و به وسیله ی یکی از رفقا ایجاد شد،من فهمیدم که دخترا هرچقدر هم مثل خانوم قمری کلاس ما محکم و قوی باشن،بازم ممکنه مثل ابر بهار به گریه بیوفتن و ادم هیچ جوری نتونه کنترلشون کنه!!!! باهاشون در حد امکان،نرم رفتار کنین!! نه اونقد که حس کنن دست پا چلفتین،نه اونقد که با یه پسر قوی رفتار میشه!! اونا لطیف ترن!!

- دعوای بی دلیل دوستت،دعوای تو نیست!!
گفتم که ادم باحالیم؟! گاهی اوقات،شوخی هام یه ارتش ادمو تا چند ساعت میخندونه(من معمولا کسی رو مسخره نمیکنم!!دیگه خیلی مایه بذارم،هدف مسخره شدن خودم هستم! که تجربه ی بعدی میشه!!)
معمولا رفقام ادم های باحال،دختر باز،علاف و اینجور چیزاس...البته،چون زرنگم،تو چش اساتید همیشه بچه ی مثبت به نظر میام(واقعا هستم!)...با دوستم که بچه ی ایلام نیست،راه می رفتیم...فهمیدم که دنبال یکی از دخترای هم کلاسی افتاده!!طبق قانون کاری که بهم مربطو نیست،دخالت نمیکنم، سعی کردم تو اولین خیابون جدا بشم چون دختر بازی و دنبال دخترا راه افتادن،تو اخلاقیات من نیست!! قبل از رسیدن به اولین خیابون،به دلیل تنه زدن یه بابایی به این خانوم،این رفیق ما پسره رو گرف و کتکش زد!! من همونجا تصمیم گرفتم که رامو به سمت اولین علی چپ کج کنم!! ولی قبل از رسیدن،اون پسر کوچیک که بعد از خوردن یکی دو تا سیلی در رفته بود،با داداشش یا دو سه نفر دیگه برگشت....
همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد....
واسه چی زدیش؟
ب خواهر تنه زد...ما بچه ی اینجا نیستیم باید اینجوری بکنین؟!
من به یارو گفتم ولش کنین بابا اشتباه کرده...
یه لحظه یه جهش از یارو که داشتم میبردمش عقب....
جیغ و داد و بعدشم بیمارستان....تو یه لظه،رفیقم چاقو خورد!! همون یه ثانیه که یارو پرید،چاقو زد و من شانس اوردم...اگه دخالت میکردم،منم چاقو میخوردم..به خاطر بی عرضگی رفیقم که اگه از یه خانوم خوشش میاد،جای اینکه بهش بگه،تعقیبش میکنه و راه حل های احمقانه استفاده میکنه!!
مشکل اینجاست که مادرش از کرمانشاه خودش رو مثل برق و باد رسوند و گریه و زاری و اولین سوالش از من این بودش که چرا از پسرش دفاع نکردم؟!!!
تجربه اینه که اراذل و اوباش،اراذل و اوباشن!! به این دلیل بهشون میگن اراذل که مرامشون چاقو زدنه! ما هم دانشجوییم!چرا؟ چون حتی به راننده تاکسی هم میگیم استاد و با همه با مثبت رفتار میکنیم!(همه نه،شاید فقط خیلی ها!)

-سطح علمی کلاستون،از استادش مهم تره....
درس شی گرای من،با یه سری ادم هایی هستش که حتی برنامه نویسی 1 رو هم بلد نیستن!! کلا هیچی بلد نیستن!! نمیدونم رو چه حسابی این درس رو گرفتن!! وقتی من دارم با استاد حرف میزنم،سوال می پرسم یا هر چیز دیگه،اونا نارحت میشن و فکر میکنن که من زیادی فک میزنم!! حتی دوستخوبم که ترم اول برای اولین تقلب کردم و بهش درس رسوندم،هم میگه درس رو ولش کن!!خفه شو تا درس بده و تموم شه....
من یه روز حرف نزدم،بالاترین سطح سوالی که پرسیده شد این بود که استاد اسم این کلاس رو میشه به جای test بذاریم مثلا x؟!!
استاده چند بار ازم خواست که حرف بزنم،ولی حرف نزدم...اخر جلسه گفتم استاد،کل این ترم رو من تو یه جلسه یاد میگرفتم!!اگه میگفتین سطح کلاس اینجوریه،من حذف میکردم!! اونم گفت که سطح کلاستون اینقده!! بیا به این ادرس.....وقتی رفتم،دیدم اقای استاد ما،مدیر بزرگترین شرکت برنامه نویسی استان ایلامه که من بهش گفتم سطحت پایینه...الان پیشش پاره وقت کار میکنم!!

-دیگری ارزش نداره براش تلاش کنی!!
ترم قبل،سر درس برنامه نویسی،من رسما از بقیه ی کلاس بالاتر بودم!!مشخص بود...من قبلا کار کرده بودم،ولی اونا نه....استاد برنامه نویسی 1،فحاش بود!! مثلا به یکی از بچه ها گفت شتر!خجالت نمیکشی به رفیقت میگی شهری(شهریار!)در شان دانشجو نیست اینجوری حرف بزنه....درس دادن هم افتضاح بودش و همه از دستش ناراحت بودن!!!
اخرین جلسه،یه سری برگه تقیم کرد که انتقادات و پیشنهادات رو بگین!
انتقاد من این بود که به بچه ها توهین میکنی،خیلی بد درس میدین،بچه ها اکثرا درس رو نمی فهمن!!و اینو خودم با دهن خودم هم بهش گفتم که متوجه بشه وبقیه هم بشنون....
مال منو گذاشت کنار و برا بقیه رو خوند،یکی از دخترا که اصلا سر کلاس نیومده بود،بلند شد و با اشاره به اینکه کل درس استاد رو فهمیده،حرف منو رد کرد!!
صحبت های بقیه هم کمتر از مال اون نبود!! استاد دوست دارم!!استاد خیلی خوب درس میدین....استاد بهترین درس رو با شما داشتیم!! استاد ترم بعد درس هامون رو حتمی با شما می گیریم و کلی چرت و پرت های دیگه!!....استاده اخرش به من گفت که دیدی؟! ادما همیشه همونقد بدست میارن که لیاقتش رو دارن!! و بعدشم رو به بچه ها گفت با توجه به نامه هاتون،و اینکه درس رو همه یاد گرفتین،امتحانی براتون بیارم کف کنین....ترم دوم،مشخص شد که از کلاس 63 نفره،فقط 6 نفر قبول شدن!! نیم نمره ی سر 20 من رو کم کرده بود و 19.5 داده بود و دختری که رقیبمه رو 20 داده بود(هرچند لیاقتش نبود!)....
ترم دوم هم باهاش داشتیم،این بار،من از استادی که در طول ترم به من توهین نکرده،درسش رو کاملا و بدون مشکل فهمیدم،از درس دادنش هم راضی هستم کمال تشکر را خواهم کرد،دوستان دیگه رو نمیدونم!!

-عادت هاتون،کار دستتون میدن!!:
شاید فکر کنین که با طرف چقد از خودش تعریف میکنه...!! ولی علاوه بر اینکه اصلا عصبانی نمیشم،خیلی رو حرف هام فکر میکنم...همیشه احمدی نژادی حرف میزنم!(مچ گیری میکنم تاریخی...حرف هایی میزنم که طرف فک کنه احمقانه هستش و جوابی میده که با اون جواب،جواب من دهنش رو میبنده در اون مورد!!)...
اما عادت بدم اینه که وقتی کم کم او میگیرم،سرعت فکر کردنم هم کم میشه!! یعنی یه جایی همه شروع کردیم داریم تند تند حرف میزنیم و با حاله و عشق و حال و همه چی!!اینجور موقاع،من اخلاقیاتم که شدیدا بهشون پایبندم: غیبت،فکر قبل از حرف،احترام به طرف مقابل! و... رو گاهی فراموش میکنم و بدون فکر حرف میزنم...کم میارم و خفه میشم....از غیبت ها و حرف هایی که پشت سر دیگری میگه،انتقاد نمیکنم و برخورد نمیکنم!! و....تجربه های بدی در این مورد داشتم!!من در حالت عادی محل رو ترک میکنم!! ولی هر چی سنم میره بالاتر،جسارتم تو این موارد بیشتر و بیشتر میشه!!

-من ادم به شدت غیر مذهبی هستم...به هیچ نیروی ماورا طبیعه ای اعتقاد ندارم!! هیچکسی نیست که باعث بشه امتحانم خوب بشه یا اینکه مریضیم یا مریضیش بهتر بشه...اهل خیلی چیزام نیستم!! مثلا اخرین باری که فاتحه ی یه نفر بودم،هیچوقت بوده!! همچنین عروسی...این مسئله از اونجا میاد که زیادی قانون مدرام...همین مسئله،باعث میشه که همه فکر کنن یه مشکلی دارم!! من مثل همه نیستم که فکر کنم اگه هفته ای یه دست لباس بخرم و بپوشم،یعنی ادم باشخصیتی هستم و شخصیتم رو با اخلاقم ساختم!! برام مهم نیست کی چی میگه، بزرگترین مشکلش اینه که مامانم میگه من معتادم!!میگه به راه راست برگردم و نماز بخونم...دعوا وقتی بالا و بالاتر میره که گناه های کبیره!! ی خودش تو نیم ساعت گذشته،شامل غیبت،حرف در اوردن،دخالت کردن و ... رو بهش گوشزد میکنم و پاک بودن خودم تو تمام طول روز،همیشه اعصاب خوردی بود برام....
با خریدن یه خونه ی دنج و نقلی برا خودم،دیگه خیلی وقته که با مامانم درگیری ندارم،اون فکر نمیکنه که معتادم و وقتی منو میبینه،تا ساعت ها قربون صدقم میره و بعد از اون چند ساعت من دیگه خداحافظی کردم و اون داره اخرین دعا هاش رو تلفنی به سمع و نظرم میرسونه!! همه چی هم عالیه!! فکر میکردم که میتونم مادرم رو عوض کنم،اونقد مطمئن بودم که خودم تغییر نمیکنم،ولی با دور شدن از مرکز مشکلات،همه چیز حل شده و همه چی ارومه من چقد خوشحالم!!

- غیرت!!
فری! رفیق دوران راهنمایی من بود...یه اسطوره!! اون 24 تا دوست دختر داشت....من همه ی دوست دختر هاش رو میشناختم،راه ارتباطیش با چند تای اونها بودم(چت کردن که خودش بلد نبود!!)،ممد،رفیق دوران دبیرستانم بود!! تقریبا یادم نیست باهاش بیرون رفته باشم،و از چند تا دختر چشمک و شماره نگرفته باشه!!
محسن،رفیق دوران داشنگاهیم،و نیما رفیق دانشگاهیم!! اولی،دختر باز حرفه ای!!همونی که چاقو خورد!! دومی یه سپاهی سهمیه ازاد!!
وجه مشترک همشون اینه که دختر باز های موفق،یا حتی خیلی موفقی هستن!!(شما رو نمیدونم ولی در مقایسه با من با 0 تا دسوت دختر،خیلی بچه های باحالین!!)...اما ویژگی دیگه ی همشون،بی غیرت بودن همشونه!! همشون،اگه میگفتی خواهرت یا ماردت،پاره پاره ات میکنن...ولی،همزمان با 7-8 تا دختر میپرن!!(خیانت)...همشون میدونن که دوست دختراشون،با چند تا پسر دیگه میپره!!(بی غیرتی!)...حرف من مشخصه!! مادرم،باید از شوهرش غیرت ببینه نه از من!
خواهرم از شوهرش،نامزدش،دوست پسرش!
و دوست دخترم/نامزدم/همسرم! از من....
چه معنی ادم با دختری بپره که اون خودش با ده تا پسر میپره؟! متاسافنه ما جزو بی غیرت ترین ادم های دنیاییم!! تو بلوک غرب،طرف اگه ببینه دوست پسر/دخترش با کسی غیر از خودش رابطه داره یا دوسته،باهاش به هم میزنه!! ولی ما خیلی راحت باهاش کنار میایم که هیچ،به رفقای دیگمون هم معرفیشون میکنم!!!بی غیرتی هم حدی داره....بی غیرت نباشیم لطفا...

تجزیه طلب:
مشترک گرامی،دسترسی شما به این پاراگراف،به دلیل بد بیان شدن منظور،امکان پذیر نمی باشد!
اگر فکر میکنین این محتوی به اشتباه پاک شده،برای بحث و گفت و گوی بیشتر،به پروفایلم سر بزنید!!:31:

---------------
ببخشید که خیلی طولانی شد!!

سعی کنید با همسایه هاتون دعوا نکنید.پس فردا یه اتفاقی میوفته بعدا روتون نمیشه توی چشماشون نگاه کنید

اگه کسی شما رو به عروسی یا مهمونی دعوت کرد و گفت که زنونه و مردونه از هم جداست و از طرفی شما میدونید قبلا این شخص مهمانی هایی که میگرفته قاطی بوده شما حساب رو به همون قاطی بودن بذارید چون این جور افراد شاید اول مهمانیشان سوا باشد ولی وسطش حتما قاطی می شود