ای مرد ساحلی
هرگز از بادبان شکسته
سخن از جهت مپرس...
با او سر تفاهم با ابر و باد نیست...!
"نصرت رحمانی"
Printable View
ای مرد ساحلی
هرگز از بادبان شکسته
سخن از جهت مپرس...
با او سر تفاهم با ابر و باد نیست...!
"نصرت رحمانی"
این بیمار
همراه ندارد
بستری اش کنید
در بخش قلب
به او
مسکن قوی بزنید
رهایش کنید
تا صبح
تمام نستعلیق های خطش
صاف می شود
مرد پرسید
می توانم کنارتان بنشینم
به یادداشت کنار نیمکت اشاره کردم
رنگی می شوید
مرد رفت
خانه ی من
آنتن نمی دهد
نزدیک خانه ام
رودخانه ای ست
آن جا هم
آنتن نمی دهد
دلم می خواهد
کسی کنار رودخانه
مدام
شماره ی مرا بگیرد
و مدام
بشنود
مشترک مورد نظر در دسترس نیست
دارم از یاد میبرم
دست خط تنم را
نستعلیق شانهها و منحنی خندههایم را
باید برهنه شوم
بروم زیر آفتاب
پیش باد
رفته بودم سفر
مدیترانه به من خندید
گفت
چرا از آب میترسی؟
امپراطوری ایران شکست خورده
قرارمان تابستان
بیا با ملاحان پیر فینیقیه
برویم دریانوردی
اندر بیان درد فراقت هیچ چاره نیست
بگشای لب که شرح فراغت آرزوست
غم بر سه تار دلم می نوازدت
بنواز جان که نای مسیحایت آرزوست
"سیاوش پارسا"
دیشب بهار میهمان لاله بود
غم در پیاله و رقصی میانه بود
مطرب به هر نفس دل عشاق می ربود
ساقی میان مجلس و گرم باده بود
من در گوشه ای نشسته پی معشوق می بدم
شب هم گذشت و معشوق دربهانه بود
بنویس...
قاصدک گفت که هر شب که گذشت
دفتری باز کن و روی در و دیوار اتاقت بنویس:
عاشقان دیر زمانیست که با خط رخ یار خوشند...
به پرنده ی آرزوهایم گفتم
به دیار آرزوهایم رهسپار شو
آنجا که رسیدی
تک ستاره ام را ببوس و بازگرد
اما
نمی دانم چرا بازنگشته است
گویا پرنده ی آرزوهایم
خود عاشق دیار رویاها شده است
...
کاش خود برای بوسیدنت بال داشتم...
تیک تاک...
صدایی همیشگی...صدایی به عمق تنهایی های من و تو...
ناگهان...یک تصادف...
روزنامه:"پسر بچه ای هنگام بازگشت از خانه تصادف کرد و در دم جان سپرد...."
ساعت کماکان می نوازد...تیک تاک...
تاکسی:"سمانه فهمیدی خواهر مینا از عشق دوست پسرش خود کشی..."
تیک تاک...
اخبار:"مادری در حین تولد دو قلوها جان سپرد..."
.....
........
...........
انگار تنها چیزی که مردنی برایش نمی توان تصور کرد صدای ساکت تنهایی هاست...
صدای قلب ها چون تیک تاک ساعت است...
آرام اما همیشگی...