در دايره اي كامدن و رفتن ماست
آن را نه بدايت نه نهايت پيداست
كس مي نزند دمي درين معني راست
كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست ؟
Printable View
در دايره اي كامدن و رفتن ماست
آن را نه بدايت نه نهايت پيداست
كس مي نزند دمي درين معني راست
كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست ؟
تو اي ساغر مستي به كامم ننشستي ندانم كه چه بودي ندانم كه چه هستي
هايييييييييييييييييييييده
يك نفر مياد كه من منتظر ديدنشم .. يك نفر مياد كه من تشنه بوئيدنشم ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتابها اومده ... تن اون شعرهاي عاشقونه گفتن بلده ...
فقط فريدون فروغييييييييييي .
هر كس به طريقي دل ما مي شكند
بيگانه جدا دوست جدا مي شكند
بيگانه اگر مي شكند حرفي نيست
من در عجبم دوست چرا مي شكند
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
سلام
منی که هر وقتی بخوای می تونی برام ناز کنی
گره به ابرو بندازی واسم تاخت و تاز کنی
منی که ذکر نام تو واسم کلام آخره
منی که هديه ام واسه تو ترانه ی نيلوفره
ديگه از شاخه گلای جور وا جور گل چيدنت يعني چه ؟!
از من فدايي دل بريدنت يعني چه ؟!
منی که قلبمو مثل کف دستم واسه تو رو کردم
به منو به سادگيم خنديدنت يعني چه ؟!
همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي
كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
تو نه مثل آفتابي كه حضور و غيبت افتد
دگران روند وآيند و تو همچنان كه هستي
سلام
...
یه جا اگه قبله حاجات بود
یه جا اگه جای مناجات بود
صد جا دیگه دار مکافات بود
صد جا دیگه جای مجازات بود
سلام
دوست دارم و دانم كه نداري دوستم
تو بگو من چكنم تا تو بداري دوستم
مسلط شـــدهاي بـــر من ...
تـــو را ميگويــم ...
تـــازيانه ميزنــي ...
هـــي ديـــوانــه ...
مـــيخواهم بــگويــم :
تـــازيــانه از ســرم بــردار ...
مـــيتــرسم بــگويـنـد ديـــوانــه شـــدهام ...
بـــا خـــودم كلنـجـــار مـــيروم ...
تـــا ديـــوانــگي بـــه ســـراغم نيـــامده ...
بــرگردان تـنـهاييم را ...