معلم نيستم ،
تا عشق را به تو بياموزم!
ماهيان براي شنا کردن ،
نيازي به آموزش ندارند!
پرندگان نيز ،
براي پرواز ..
به تنهايي شنا کن!
به تنهايي بال بگشا!
عشق کتابي ندارد!
عاشقان بزرگ جهان ،
خواندن نميدانستند.!..
Printable View
معلم نيستم ،
تا عشق را به تو بياموزم!
ماهيان براي شنا کردن ،
نيازي به آموزش ندارند!
پرندگان نيز ،
براي پرواز ..
به تنهايي شنا کن!
به تنهايي بال بگشا!
عشق کتابي ندارد!
عاشقان بزرگ جهان ،
خواندن نميدانستند.!..
نخوابيده دريا و من هم
زمان را نگه دار
در اينجا كه دريا و شعر و تو هستي
در اين خواب و بيدار
در اين جا كه روياي ديرين مجسم
در اين بزم سبزي كه از جمع ياران فراهم
مبادا زمان سر بيايد
زمان را نگه دار
روزي كه تو را ديدم
همه نقشه هايم را
همه ي پيشگويي هايم را
پاره كردم.
چون اسبي عربي
باران وجودت را حس كردم
پيش از آنكه خيس شوم.
تپش صدايت را شنيدم
پيش از آنكه سخن بگويي .
تارهاي درخت را با اتگشتانم باز كردم
پيش از آنكه ببافي اش.
نه من ني توانم كاري بكنم ؛ نه تو
زخم ؛ با خنجري كه رو به اوست
چه كند؟!
بهار را دوست دارم
نه برای سفره ی هفت سین
نه برای گل های رنگارنگ
نه برای گل اقاقیا
برای با تو بودن دوست دارم
تابستان را دوست دارم
نه برای لبخند آفتاب
نه برای بازی بچه ها
نه برای پرواز پرنده ها
برای با تو بودن دوست دارم
پاییز را دوست دارم
نه برای باران
نه برای برگ های رنگارنگ
نه برای کوچ پرنده ها
برای با تو بودن دوست دارم
زمستان را دوست دارم
نه برای برف
نه برای سرما
نه برای آدم برفی
برای با تو بودن دوست دارم
دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم
خطوط در هم پیراهنت را دوست دارم
نگاه با همه بیگانه ات را دوست دارم
غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم
دوست دارم
تن سوزان مثل آتشت را دوست دارم
بهاری و من آن عطر خوشت را دوست دارم
به هر لحظه کنارم بودنت را دوست دارم
تماشائی تو هستی دیدنت را دوست دارم
دوست دارم
اگه از من تو بپرسی رنگ عاشـقــی چه رنگه
من میگم رنگش سیـــاهه اما باز واسم قشنگه
تو همونی که میگفتی همیــشه پیشم می مونی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چرا قلبــمو شکستی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چرا از من گریــزونی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باور نداره قلبم وقت وداع رسیده
انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دونه دونه روی ناودون
قطره های ســرد بارون
بــی تـو اما یه کویرم
تــو نباشی من می میرم
قطره قطره چکه چکه اشک آسمون می باره
گله دارم از خــداونـد اگه باز تو رو نیاره
گله دارم از خــداونـد اگه باز تو رو نیاره
کسی زیباتر از تو در جهان نه
تو باش آرام جانم دیگران نه
غرور عاشقی دیوانه ام کرد
که دل خواهد تورا اما زبان نه
دل می رود و من اسیر دست غم ها می شوم
باز تنها باز تنها باز تنهای تنها می شوم
هواتو کردم دوباره،
بازم دلم تنگه برات
اگر چه دوری از دلم،
هنوز میمیرم من برت
امید من، سنگ صبور،
باشه برو پیشم نیا
بذار که تنها بسوزم،
تو غربت دل تنگی هام
نه اینکه عاشق نباشم،
نه این که دوستت ندارم
می خوام تو اوج بی کسی،
سر روی شونت بذارم
زخم زبون و صبر من،
باور بکن حدی داره
یه قلب خالی از امید،
آخه سوزوندن نداره
منی که حتی گریه هام،
واسه تو تکراری شده!
نگاه سردت هنوزم،
با خنده باز زجرم می ده!
خدا خودت منو به این،
در به دری عادت بده!
باور نداری هنوزم،
عشق تو داغونم کنه
بخند با گریه های من،
شاید که آرومم کنه
بهش بگین دق می کنم،
دستاش تو دستم نباشه
تمومه خاطراتمون
نمک به زخمم می پاشه!
بهش بگین خاطره هاش،
آتیش به جونم می زنه
آسمونم زمین بیاد،
بگین فقط مال منه
تو لحظه های بی کسی،
سهم من از تو دوریه
اگه صدام در نمی آد،
دلتنگی و صبوریه...
هر روز غروب دلتنگتم،
دوباره تنها می شینم
هر وقت که بارون می باره،
تو رو کنارم می بینم
هر روز و هر شب از خدا،
بدون فقط تو رو می خوام
نگو واست غریبه ام،
نگو تو خوابت نمی آم
بگو تو هم دوسم داری،
بگو که دلتنگم می شی
من از خدا فقط می خوام،
دوباره مهربون بشی
بگذار تا مقابل روي تو بگذريم ......... دزديده در شمايل خوب تو بنگريم
شوق است در جدايي و جور است در نظر.......... هم جور به كه طاقت شوقت نياوريم
روي ار به روي ما نكني حكم از آن توست ......... باز آ كه روي در قدمانت بگستريم
ما را سري است با تو كه گر خلق روزگار......... دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم
گفتي ز خاك بيشترند اهل عشق من.......... از خاك بيشتر نه كه از خاك كمتريم
نه بوي مهر مي شنويم از تو اي عجب.......... نه روي آنكه مهر دگر كس بپروريم
ما خود نمي رويم روان از قفاي كس ....... آن ميبرد كه ما به كمند وي اندريم
سعدي تو كيستي كه در اين حلقه كمند ........ چندان فتاده اند كه ما صيد لاغريم
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
بالای خود در آینه چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم ترا
مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
تا قبله گاه مومن و ترسا کنم ترا
خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم
خورشید کعبه ، ماه کلیسا کنم ترا
زیبا شود به کارگه عشق کار من
هر گه نظر به صورت زیبا کنم ترا
رسوای عالم شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا کنم ترا