تو دشمن تری کآوری بر دهان..............که دشمن چنین گفت اندر نهان
سخن چین کند تازه جنگ قدیم..............بخشم آورد نیکمرد سلیم
Printable View
تو دشمن تری کآوری بر دهان..............که دشمن چنین گفت اندر نهان
سخن چین کند تازه جنگ قدیم..............بخشم آورد نیکمرد سلیم
مي آيي
با خواهش اين و آن
در پوشش آرزوهاي گران
مي روي
با هزار آرزوي گران
براي خود
نه براي ديگران
نترسد آنکه بر افتادگان ببخشاید..............که گر ز پای درآید کسش نگیرد دست
هر آنکه تخم بدی کاشت و چشم نیکی داشت..................دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده...............و گر تو می ندهی داد، روز دادی هست
تو اومدی دلم رو از راهی که داشت به در کنی
بعدش بذاری بری و بدون اون سفر کنی
من دیوونه رو بگو ، منتظر توأم هنوز
حقمه که بهم بگن بازم بشین بازم بسوز
شب به خیر یا نمی دونم صبح به خیر
در هر حال فعلا :46:
زن بد در سرای مرد نکو...........هم در این عالمست دوزخ او
زینهار از قرین بد زنهار.............و قنا ربنا عذاب النار
_______________
مال شما هم بخیر. اگرچه الان دیگه باید خواب باشی :19:
راى پير تو به من بخت جوان مى بخشد
آنچه دل مى طلبد لطف تو آن مى بخشد
اى مهين مادرم اى خاك رهت افسر من
سايه لطف تو كوتاه مباد از سر من
آنچه دارم همه از دولت پاينده تست
ديده ام نورور از چهره تابنده تست
من آخر نفهميدم تو اصلا مي خوابي؟
تاب بنفشه ميدهيد طره مشك ساي تو
پرده ي غنچه مي دريد خنده ي دل گشاي تو
و آن كه بيناست درو از پي امن
راه در بسته چو جرر اصمست
از عم و خال شرف مر همه را
پشت دل بر شبه نقش غمست
خودمم نفهمیدم
باور کن
تو كافر دل نمي بندي نقاب زلف و مي ترسم
كه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
گرچه مرغ زيرك بود حافظ در هواداري
به تير غمزه صيدش كرد چشم آن كمان ابرو