[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بـنـگـر چـگـونـه دسـت تـکـان مـیدهـم گـــویی مـرا بـرای وداع آفـریدهانــــــد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بـنـگـر چـگـونـه دسـت تـکـان مـیدهـم گـــویی مـرا بـرای وداع آفـریدهانــــــد
ﻫﻲ ...
ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ
ﻣﻴﺪﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﭼﻪ ﺯﺟﺮﻱ ﻛﺸﻴﺪﻡ؟؟؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این هم اخرین نبرد کلمات
در شعری دیگر.
به همین راحتی،
شعری،قربانیِ دوست داشتنِ تو می شود
عشق بر باد رفته ی من.
همه چیز راحت تمام می شود،
من
عشق
شعر
و.....!؟!!؟
بهار آمد بهار سبزه بر تن
بهار گل به سر گلبن به دامن
مرا که شبنم اشکی نمانده است
چه سازم گر بیاید خانه مـــــــــــن ؟
دارند خودشان را ميکُشند موجها !
تنی به آب بزن
آرام شود دريا ..
نای راه رفتن ندارم
خسته ام خسته
برق هارا خاموش کنید
میخواهم بخوابم
همینجوری نشسته
تا اینجا دکلمش بود حالا آهنگ از این جا شروع میشه حالا همه دست
اگه یادش بره که برقو خاموش کنه وای وای وای
لامپ بیچاررو به دست فارت بسپاره وای وای وای
.............................
هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزار بار دله من میشکنه
دل دیگه اون طاقتارو نداره
پشت سر هم داره بد میاره
از درو دیوار واسه دل میباره
دل بسته ام به پاییز
شاید
دوباره
سر ِ مهر بیایی
بعضـــــــــــی وقتا اینقـــدر غــم رو دلــم سنگــینی می کنه که مجبـــور میشــملبـــــخند بزنــم
بیست و چند سال گذشته ، بیست و چند سال نفس کشیدیم ...
در زمینی که همیشه به چشم مجرم به ما نگاه کردند ... همیشه در حال هدایت ما بودند به راه راست ...
ما مریض بودیم و آنها دکتر ...
ما نا درست بودیم و آنها درست ...
در حالی که ..... بگذریم ، دله ما پر تر از این هاست ...
...
خدایا;
بهترین سال های عمرم در حسرت گذشت ... نا شکر نیستم ، دوستانی دارم که این حسرت ها را کمرنگ کرده اند .. اما ...
اما ازت می خواهم ، روزی که فرزندانم قلم به دست گرفتند ، بنویسند " زندگی " کردیم ،
نه مثل پدرانمان که فقط نفس کشیدند ...
آمیـــن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من خسته ترین واژه ی ملموس غروبم !
کاش در این وسعت سبز
یک نفر درد مرا می فهمید...!
دلم یک غریبه می خواهد
بیاید بنشیند فقط سکوت کند ...
من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم
تا کمی کم شود این همه بار ...
بعد بلند شود و برود ... نه نصیحتی نه ... !
انگار نه انگار ...!!
زندگیمو برعکس کشیدن
تا منم مث اونا، اونو بر عکس ببینم ...
من باید
بلند شوم،
قهوه ای بو کنم،
بلکه عطر لامصب تنت از سرم بپرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امین.... کسی بود ؟ کسی صدام زد... ؟!
کسی بود ؟ صدا آشناست ؟ الو ؟! کسی بود ؟ نگو هنوز باید توی رویا سر کنم ؟ اوه یک چیزی لرزید...چی ؟ درد مال چی هست ؟ الو ؟ کسی صدا زد ؟ ..... امین.... ؟
دلــــــم انبــوه غـَـم دآرد
در ایـن انــدوه ویــرآنــے ..
ڪمــے تآ قــســمتے ابــرـے ☂
و شــایــد بـآز بــارانــے .. / .
این آخرین بارم بود!
دیگر احساسم را برای کسی عریان نمیکنم...
صداقت، یعنی حماقت...!
---------- Post added at 12:02 AM ---------- Previous post was at 12:00 AM ----------
وقتی زنی دیوانه وار باتو بحث میکنه خوشحال باش
چون سکوت زن نشانه پایان توست .
تنم داغِ خواستن است هنوز
مادرم می گفت : خاک ، سرد است
انسان ، فراموشکار است
مادرم دروغگوی خوبی بود ..
درد میفهمی یعنی چه ؟!
نه نمیفهمی
بکوب ، همه در ها را پشت سرت بکوب و برو
سر گذشت ...
منی که دلخوشی رفیق نیم راهم بود
و تنهایی تکرار تکرار تکرار تکرارم ....
تکرار در بی کرانه صحرای وجودم
روزها ، ساله ها ، هفته ها ، ثانیه ها
همه تکرار را تکرار می کردند
خنده معجزه بود در عمق پریشانی ام
و گریه ، نیاز بود برای طی کردنم
دل خوشی من سلام بود
و مرگ من خدا حافظ ....
لبریزم از
سلام ها و خداحافظ های
که هر کدام یک تار موی سرم را سپید کرد
دلم می جُست ،
دخترک چشم سبز رویاهایم را
در کوچه پس کوچه های انتظار
انتظاری که سال هاست
کابوس بیداری و آشفتگی خوابم شده
اه....
سر گذشت من ...
منی که شبم را با بی خوابی
و روزم را با گرسنگی طی کرده ام ...
تفریحم سیاه کردن کاغذ است
و سوزاندن شان ، تفریحی مهیج تر ...
ابرُی پیوندی و اخمی همیشه در هم
چشمانی قرمز از بی خوابی
و قامتی خمیده در آینه ی خاک گرفته
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این روزهـا نامـرد زیاد شده است
اشـک آدم را در میـارند
بعد به گریه هامـان میخندنـد
مرا این بی خوابـی ها
این همه فکـر و خیـال
از پـای در آورده است
و هیچ کس عین خیالش نیست ...
دود سیگارم را هزاران بار به تو ترجیح می دهم
کم رنگ است ولی دورنگ نیست...
تنها گرگــــها نیستند که لباس میـــــش می پوشند
گاهی پرســــــــتوها هم لباس مرغ عشــــــق برتن می کنند..
عاشـــــــق که شدی کـــــوچ میکنند
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با ذلّت و خواری پی شبنم نمی گردم...
چه کسی میگوید:که گرانی شده است؟
دوره ارزانیست!
دل ربودن ارزان،
دل شکستن ارزان!
دوستی ارزان است!
دشمنیهاارزان !
و دروغ ازهمه چیزارزانتر،
قیمت عشق چقدرکم شده است.
کمتر از آب روان،
وچه تخفیف بزرگی خورده است،
قیمت هرانسان.....
من كاه بودم
تو سنگ چخماق !
دستانت را بر هم كوبيدي و ...
كشف آتش به اين قيمت مي ارزيد؟...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من وقتی مرد شدم
که پره درد شدم !
ظاهر آدما خوب و
همه تو زرد شدن !!
تا اینکه خواستم این اتفاقو درک کنم
از توی آدمای اجتماعم طرد شدم :41:
این خیلی سخته
این خیلی تلخه
که آدمای دورت نمی فهمن چیه حرفت :37:
این اتفاقات می شن عقده توی قلبت
یه مشت اعتقاد چرت و پرت میره تو مغزت !
چه شبهایی با رویای تو خوابیدم نفهمیدی
چه شبهایی که اسمت رو لبهام بود نمی شنیدی
چه شبهایی که اشکام و به " تنهایی " نشون دادم
از عمق فاصله آروم... واسه تو دست تکون دادم
چه شبهایی با شبگردی شب و تا صبح می بردم.
نبودی ماه جون می داد نبودی بی تو می مردم.
چه شبهایی دعا کردم یکم این فاصله کم شه
یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه
توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من
چقدر جای تو خالی بود چه شبهای بدی بودن...
گذشتن عمرم و بردن حالا من موندم و حسرت
چه قدر بی رحمه این دنیا به این تقدیر بد لعنت
غم میونِ دو تا چشمونِ قشنگت ، لونه کرده
شب تو مو هایِ سیاهت ، خونه کرده
دو تا چشمونِ سیاهِت ، مِثه شبهای منه
سیاهیایِ دو چِشمت ، مِثه لبهایِ منه
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد ، بارون می شه
سیلِ غم ، آبادیمُ ویرونه کرده
وقتی با من می مونی تنهاییمُ ، باد می بَره
دو تا چشمام ، بارونِ شبونه کرده
بهار از دستایِ من پَر زد و رفت
گلِ یخ تویِ دِلم جَوونه کرده
تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش می گیرم
ای شکوفه تویِ این زمونه کرده
چی بخونم ، جَوونیم رفته صِدام رفته دیگه
گلِ یخ تویِ دِلم جَوونه کرده
در سراشیبی تقــ ــ ـدیـــ ــــ ـر
نام مــ ــ ــرا
با نام تـــ ـــ ـو تشنه کرده اند
و رفتنتــــــــ را
بر دلـــــــ ـــــــــ ـم داغ نهاده اند..............
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
از من پرسيد سيگارت را ترک کردي
گفتم : نه کبريت را ترک کردم
سيگار را با سيگار روشن مي کنم....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
دارم كم ميشم از دنيات ، همون دنيای سردرگم
همون دنيا كه پُر شد از صدای تك تك مردم
همون دنيا كه حرفامو ديگه پاك كرده از يادش
نميدونم همون دنيا دل تنهامو ميخوادش؟
دارم كم ميشم از دنيات ، همين حالا كه مغشوشه
خودم ميرم، تا قلب تو ، منو با بغض نفروشه
خودم ميرم همين حالا، كه تو درگير درگيری
همين حالا كه چند وقته تو دستامو نميگيری
دارم كم ميشم از دنيات ، شايد اين بهترين راهه
حالا كه قلب تو بی من، شريك سفرۀ ماهه
حالا كه در نگاه من، تو پَر حتی نميگيری
ديگه از قلب ديوونم ، خبر حتی نميگيری
گـــــــرگ
از هر طرفـــــ ـــ که بخـــــــوانی می دَرد
درستـــ ـــــ مثل ِ درد
ماوای من نشد
قلبت
کارتون خواب شده ام
در کنار جنگل مژگانت...
درد و دل .....کـه می کنــی ... !
ضعـــف هـایـت ، دردهـایــت را ...... می گـذاری تـوی سیـنی و
تعـارف می کـنی کـه هـر کــــدامـش را کـه می خواهنــــد بــردارنـد ...
تیــــز کننــد ...
تیــــغ کننــد ...
و بــزننـد بـه .... روحــت....
مرا ببخش که ساده بودنم دلت را زد...
مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست...!!!
می روم تا آنان که توانا ترند...
تو را به پوچ بودنت برسانند ...!
بــی وفـــــــا ... !
چقدر خوشحــ ــال بود
شیطــ ــان
وقتے سیبــ را چیدم
...............
گمان مے کرد فریب داده استــ مرا
نمے دانستــ
تو پرسیده بودے
مرا بیشتر دوستــ دارے
!. . . یا ماندن در بهشــ ــتــ را
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خسته ام ، وابسته ام بر بستگان
آه دارم ، ناله ای در بیکران
راه بسیار ، سخت دشوار ، من جدا از دیگران ، بگسسته ام
در تب و تاب سکوت منزلم ، زجه و فریادهای بی امان
راه را گم کرده ام ، گم کرده ام ؟
باید و اما ، اگر ، در آسمان
این چه حالی ست غریب در عجبم
این منم یا که روان از تن جداست
وزن و بی وزن ورای وردهای وارده
خرده گیری بر من خرد و خمیر چون آمده ؟
لفظ را گویی به من نسبت دهند ، من در کجا
ادعا دارم که ره بینم و تو عربده
خسته ام . . . راهی دگر بنما به من
پ.ن :
با عرض پوزش از دوستان بزرگوار . هرچیزی به ذهنم اومد رو نوشتم و متن فکر شده ای نیست . حال الان من هستش و بس .
شعر نیست....
ولی نوشتین حال و احوال خودتون رو....
ناظر داره انجمن خواست پاکش کنه
====
چشمامم رو میبندم و چنتا قرص میخوام بخورم..... کاش فردا به پادگان نرسم که به همه مقدسات دیگه نمیکشم.....
بوم ! ....
امین...... کسی صدام زد.... ؟! صدا میاد ؟!
امـــــین...... جان ؟
کسی بود ؟
الو.....
امـــین....
چشمام بسته و خواب و ......
خداحافظ همه
====
هنــــــــــــوز همـــــ نمــــــــیدانم اینجــــــــــا چـــهـــــ فــــصــــــــــلــِ ایست.......
که من کــــــ ــا ل ماندم و به تـــــــــــــــو ن م ی ر س م !!!