تا دم از شام سر زلف سياهت نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحري نيست که نيست
خدافظ
Printable View
تا دم از شام سر زلف سياهت نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحري نيست که نيست
خدافظ
تو کجايی و من ساده ی درويش کجا؟
تو کجايی و من بی خبر از خويش کجا؟
دل خزانسوز بهاری است بهاری است که نيست
روز و شب منتظر اسب و سواری است که نيست
در دلم اين عطش کيست خدا می داند
عاشقم دست خودم نيست خدا می داند
عاشق چشم تو هستيم و ز ما بی خبری
خوش به حالت که هنوز از همه جا بی خبری
یارب این شهر چه شهریست که صدیوسف دل******* به کلافی بفروشم وخریداری نیست
تا ز وصف رخ زیبای تو ما دم زده ایم
ورق گل خجل است از ورق دفتر ما
زود باشد که بیاید به سلامت یارم
ای خوش آن روز که آید به سلامت بـر ما
هر که گوید که کجا رفت خدا را حافظ
گو بزاری سفری کرد و برفت از بـر ما
آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم
پر زده بر شاخ عدم لانه کنم
مستان سلامت ميکنند جان را غلامت ميکنند
مستی ز جامت ميکنند مستان سلامت ميکنند
غوغای روحانی نگر سيلاب طوفانی نگر
خورشيد ربانی نگر ، مستان سلامت ميکنند
آن مير غوغا را بگو آن شور و سودا را بگو
آن سرو خضرا را بگو ، مستان سلامت ميکنند
درشتی و نرمی بهم در به است...........چو رگزن که جراح و مرهم نه است
درشتی نگیرد خردمند پیش............نه سستی که نازل کند قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی دهد...........نه یکباره تن بر مذلت دهد
شبانی با پدر گفت ای خردمند...........مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا نیکمردی کن نه چندان............که گردد خیره گرگ تیز دندان
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری زقضا و قدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد ان تیر جگرسوز
از عالم علویش به سفیلش فرو کاست
بیچاره در افتاد و تپان گشت چو ماهی
وانگه نظر خویش گشود از چپ و از راست
اینش عجب آمد که زچوبی و ز آهن
این تندی و تیزی و پریدن ز کجا خاست
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا: ز که نالیم که از ماست که بر ماست
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی
تو را من چشم در راهم......
میان کوچه باغ سبز یادت
ترنم های سرخ آرزو بود
و در ایوان چشمت یک پرستو
همیشه با دلم در گفتگو بود
قسم به آه نرم و خیس ساحل
قسم به آرزوی پاک دریا
قسم به ابتدای شعر پرواز
قسم به انتهای باغ دنیا
تو چون واژه نیلوفری رنگ
میان دفتر دل ماندگاری
اگر شهر نگاهت فرصتی داشت
به یادم باش در هر روزگاری